مقدمه
«ادبیات حماسی» یکی از انواع و شاخه های مهم ادبیات در جهان است و در ادب پر برگ و بار فارسی نیز، این نوع در گستره ی زمانی طولانی (از دوره ی مادها تا عصر حاضر) همواره حضور و نمود داشته است. در این نوع ادبی، الگوها و بن مایه هایی به چشم می خورد که بارها تکرار شده اند.
«تقابل پدر و پسر» نیز از جمله ی این الگوها است که در ادبیات جهان و همچنین ادب حماسی کشورمان می توان نمونه های متعددی از آن به دست داد.
چارچوب کلی الگوی تقابل پدر و پسر
خطوط کلی شکل دهنده ی این الگو چنین است که پهلوانی در جایی بیرون از شهر یا سرزمین خویش ازدواج می کند و فرزند او (که بدون حضو پدر به دنیا می آید و می بالد)، پس از سال ها به جستجوی او بر می خیزد و در اغلب موارد به شکلی نادانسته با پدر خویش روبرو می شود که این روبه رویی با درگیری همراه است.
سجاد آیدنلو، این طرح را «از مشهورترین و مکرّرترین بن مایه های داستانیِ مربوط به نبرد در ادبیّات جهان» دانسته است (آیدنلو، 1386 (1)، 249).
مروری بر مهم ترین نمونه های شناخته شده ی این الگو در ادب جهان و ایران
الف) در ادب جهان
ظاهرا شناخته شده ترین نمونه ی این مضمون در سنّت حماسی و داستان پردازی قوم ایرانی، روایت رستم و سهراب در شاهنامه است و البته این بدان معنا نیست که این روایت در سطح جهان شناخته شده نیست. به عنوان نمونه ای از شهرت این داستان در سطح جهان می توان به این مطلب اشاره کرد که داستان مذکور برای پاتر نیز شناخته شده بوده و وی آن را به عنوان مبنای کار خود در امر پژوهش درباره ی نبرد پدر و پسر قرار داده است (حاصل این پژوهش به صورت کتابی منتشر شده است که برای آگاهی بیشتر در باب آن و نیز ترجمه هایش به زبان فارسی ← شماره ی 1-5-1 از بخش پیشینه ی پژوهش در فصل حاضر). به هر روی، در میان ملل دیگر، چند ده داستان مشابه برای داستان رستم و سهراب یافت می شود .
به علاوه، درباره ی نمودهای این طرح در ادب جهان باید گفت که مطابق بررسی جلال خالقی مطلق، از میان داستان های پر شمار نبرد پدر و پسر در ادب چهان، چهار روایت رستم و سهراب (ایرانی)، هیلده براند و هادو براند (آلمانی)، کوکولین و کنلای (ایرلندی) و ایلیا مورمیث و سکلنیک (روسی) بیش از همه در موضوع ، جزئیّات و ساختار به یکدیگر شبیه اند (← همان، 53) که درباب فرضیات مربوط به خاستگاه و ریشه ی این تشابه در ادامه ی مطلب سخن خواهیم گفت.
در ادب ایران
بیشتر داستان هایی که پاتر در کتاب خویش گرد آورده است، رویارویی بین پدر و پسر را روایت می کند ولی بعدها و با گذشت زمان، به موازات این که این طرح داستانی به شیوه ها متفاوت و در قالب های متنوّعی روایت شده است، رابطه ی خویشاوندیِ دو طرف دخیل در تقابل نیز گسترش یافته و از پدر و پسر به خویشان نزدیک مانند: دو برادر ، برادر و خواهر ، نیا و نوه و مانند آن تسرّی پیدا کرده است.
سجاد آیدنلو، که به نظر می رسد تا کنون کامل ترین گزارش را در باره ی نمونهها،سیرو تغییرات این الگو در ادب فارسی ارائه کرده است، در این باب چنین می نویسد:
«روایات پهلوانی ایرانی پس از شاهنامه (داستان رستم و سهراب ) انواع گوناگونِ تقابل و درگیریِ دو خویشاوند نزدیک با نمونه های داستانی بسیار ملاحظه می شود. مثلاً در کوش نامه، کوش که رانده ی پدر و پرورده ی آبتین است، با برادر خود، نیواسپ، رزم آزمایی می کند و او را ی کشد ... هم او در جای دیگر ندانسته با پدرش درگیر می شود ... امّا در ادامه پدر، او را می شناسد و به جانب خویش فرا می خواند. در شهریارنامه، شهریار نا آگاهانه با عموی پدرش، فرامرز که نقاب بر چهره افکنده است، نبرد می کند ... و با میانجی گری پاس پرهیزگار او را می شناسد ... بانوگشسپ، عمّه ی پدر شهریار، دانسته و برای اینکه زور و مردی او را بیازماید با شهریار می آویزد... گشتاسپ هم نادانسته با مادرش می ستیزد...
خارج از منظومه های پهلوانی، امیرحمزه، با دو پسر و نواده اش می ستیزد ... و در طومار نقّالی هفت لشکر، کثرت تکرارِ رویارویی و نبردهای افراد خاندان رستم (یلان سیستان )- که طبق بررسی نگارنده هجده مورد است- به افراطی ملال انگیز درباره ی این مضمون انجامیده چنان که گویی نقّالان و داستان پردازان به تأثیر از رستم و سهرابِ شاهنامه، حود را ملزم دیده اند که پدر، برادر و همه پسران و فرزند زادگان رستم را به مقابله یکدیگر بکشانند . جالب است که در این مجموعه ، رستم با پدرش زال هم می آویزد.» (آیدنلو، 1386 (1): 250- 251)
به جز این موارد، باید از سه منظومه ی مورد بررسی در پژوهش حاضر نیز به عنوان نمونه های دیگر تقابل دو خویشاوند یاد کرد که بر طبق پژوهش سجاد آیدنلو، هم به لحاظ مسائل کلی و هم در جزئیات، نزدیک ترین روایات به داستان رستم و سهراب هستند و درباره ی آن ها در بخش های دیگر همین فصل و نیز فصول بعدی پژوهش حاضر به تفصیل سخن رانده ایم.
مروری بر برخی از مهم ترین آراء درباره ی خاستگاه شکل گیری این الگو
با توجه به مطالب سطرهای پیشین (که بر وجود و تکرار الگویی مشابه در اقوام مختلف و با فرهنگ های متفاوت مهر تأیید می نهند)، مهم ترین سؤالی که در پیوند با این الگو پیش می آید، پرسش درباره ی خاستگاه و ریشه ی این تشابه خواهد بود. تا آنجا که جستجوی نگارنده در منابع مربوط به این مسئله نشان می دهد، پژوهش های پاتر و خالقی مطلق، کامل ترین و محققانه ترین جستجوها و تحلیل ها را درباره ی این موضوع در خود منعکس می کنند و همچنین فرضیات قابل تأملی را مطرح می نمایند که در اینجا به شکل خلاصه به آن ها اشاره می نماییم:
الف) تقلید از اسطوره ی نبرد خدایان
بر طبق نوشته ی جلال خالقی مطلق، «در عصر رمانتیک که تمام روایات پهلوانی را تکامل سپسین اسطوره می دانستند معتقد بودند که خاستگاه همه ی افسانه های نبرد پدر و پسر- اصولاً خاستگاه نبرد پهلوان- اسطوره ی نبرد خدایان بوده است. ولی پس از آن که در سده ی نوزدهم کم کم از نظریات دوره ی رمانتیک راجع به گزارد اسطوره و روایات حماسی برگشتند، در توجیه موضوع نبرد پدر و پسر نیز نظریات دیگری به وجود آمد.» (خالقی مطلق، 1372: 62)
پاتر نیز در این باره می نویسد: «خانم وستون حدس زده که در مبارزه ی پدر و پسر ما یک نمایش رؤیایی از مبارزه بین خدایان جدید و قدیم گیاهان داریم که در بیشتر جشن های خرمنی و بهارانه، عبارات آیینی و عبادی آن دریافت می شود.» (پاتر، 1384: 111)
ب) عشق پسر به مادر و از بین بردن مانع این کار یعنی پدر
با توجه به اهمیتی که روابط پدر و پسر در مکتب روان شناسی فرویدی پیدا کرد ، موضوع نبرد پدر و پسر نیز در آثار او و شاگردانش به ویژه اُتورانک، جایگاه خاصی یافت. به عقیده ی فروید و شاگردش رانک، همه ی آثار در بر دارنده ی مضمون نبرد پسر با پدر در ادب جهان، از عشق نامشروع و ناخودآگاه پسر به مادر ریشه گرفته است و بدین معنا پسر که پدر را حائلی میان خود و مادر می یابد، رفته رفته کینه ی او را به دل می گیرد و به نبرد با او بر می خیزد.
البته بی گمان نمی توان همه ی افسانه های نبرد پدر و پسر را با موضوع عشق پسر به مادر و نفرت او از پدر و یا مواردی از این قبیل توجیه کرد. به ویژه وقتی در نظر بگیریم که در روایاتی نظیر رستم و سهراب، انگیزه ی سهراب در جستجوی پدر نه تنها کوچک ترین نشانه ای از نفرت به پدر را در خود ندارد، بلکه کاملا عکس این مسئله را نشان می دهد. برانگیزاننده ی او در این جستجو، مهر به پدرست و این مهر آن چنان زیاد است که سهراب به محض روبرو شدن با رستم (بی آن که مطمئن باشد که او رستم است)، بی اختیار مهر او را در دل می گیرد و در واقع به سبب همین مهر است که پس از آن که رساندن پشت رستم به خاک می رساند، به راحتی فریب می خورد و او را رها می کند گویی که آماده ی یافتن بهانه ای برای این کار بوده است. به دیگر سخن، سهراب جان خویش را بر سر مهر به پدر از دست می دهد نه در راه نفرت و کینه ی به او (← خالقی مطلق، 1372: 62-63).
پ)کوشش پسر برای به دست آوردن دارایی پدر
این نظریه را پاتر از قول محققی به نام لایبرشت در متن پژوهش خویش آورده و می نویسد: «توجه او به یک رسم و سنت در راراتونگا جلب شده است که بر طبق، آن پسر وقتی که بزرگ می شود برای مالکیت ثروت پدری با پدر خود می جنگد.» (پاتر، 1384: 112)
ت) قائل بودن به منشأ یگانه ی هند و اروپایی ایرانی برای مشابه ترین روایت های این مضمون
پیش تر گفتیم که خالقی مطلق نشان می دهد که از میان داستان های متعدد نبرد پدر و پسر، چهار روایت رستم و سهراب، هیلده براند و هادو براند، کوکولین و کنلای و ایلیا مورمیث و سکلنیک بیش از سایر موارد مشابه شان در زمینه ی موضوع، جزئیّات و ساختار با یکدیگر شباهت و نزدیکی دارند. در باب چرایی این پدیده گروهی از پژوهشگران معتقدند که این چهار روایت دارای یک خاستگاه واحد هند و اروپایی هستند و برخی از آنان نیز با مقایسه ی این چهار روایت، صورت اصلی (و البته فرضی) و خطوط کلیِ روایت هند و اروپایی آن را بازسازی کرده اند و نتیجه گرفته اند که این اقوام، به هنگام کوچیدن، افسانه ی یاد شده را با خود برده اند و در هر محیط جدید، به سبب مسائل تاریخی و اجتماعی مخصوص آن، روایت تقابل نیز توسعه و دگرگونی ویژه ای را از سر گذارنده است.
ث) بازتاب آیین های زن سالاری یا مادرسالاری و برون مرز همسری
گروه دیگری از پژوهندگان، وجود هر گونه ریشه ی مشترک را میان این چهار روایت انکار
می کنند و موضوع را چنین توجیه می کنند که در عصر مادر سالاری، زندگی سربازی نوع عادی زندگی برای مرد به شمار می رفته و چه بسیار بوده اند مردانی که به عنوان سرباز و پهلوان جنگی در خدمت یک امیر (حتی امیری بیگانه) در می آمده اند و در چنین شرایطی طبیعی است که در موارد زیادی پهلوان مجبور شود زن و کودک خردسال خود را واگذاشته و به عنوان فردی از سپاه، امیری را که از زادگاه خود می رفته یا رانده می شده، همراهی کند. و باز دور از ذهن نیست که همین پهلوان پس از سالیان درازی در زادگاه خود و یا جای دیگری با سپاهیانی روبرو شود که بر حسب اتفاق سر کرده ی جوان آن، پسر خود او است و بدین ترتیب پدر و پسر، به عنوان دشمن رویاروی یکدیگر قرار گیرند.