سیر تکامل تکنولوژى همواره مستلزم پیشرفت علوم و توسعه ى مرزهاى دانش بشرى بوده است. در عین حال، رشد و توسعه ى علم و تکنولوژى نیز، لازم و ملزوم یکدیگر و مستلزم یک جریان طبیعى است. گشایش ابواب و گسترش دامنه ى علوم، اگر چه از آرمان هاى هر یک از جوامع بشرى است، ولیکن بدون کوشش براى توسعه ى تکنولوژی، به مفهوم«علم فقط براى علم» است. در عین حال، به کار گیرى و یا «به عاریت گرفتن» تکنولوژی، بدون اتکاء به مبانى علمى و تحقیقاتى خود، اگر چه مى تواند مبین تحول و نوآورى باشد، ولیکن به مثابه یک ساختمان«بدون پی»خواهد بود .
انتقال تکنولوژى هاى نوین از یک جامعه پیشرفته علمى به یک جامعه سنتى و عوام، به مثابه کاشتن یک شاخه غیر قابل «قلمه زدن» در خاک، و یا غرس یک نهال بدون ریشه در زمین است. زیرا، این قلمه و یا نهال بدون ریشه، براى احیاء و بقاى خود، مدتها مى کوشد تا بتواند ریشه بزند، ولى چون توان ریشه زایى نیافته. و راهى به ذخائر و رابطه اى با منابع لازم براى «تغذیه» و استقرار خود در خاک ندارد، لاجرم پس از مدتها تلاش و صرف وقت و انرژى براى بقاى حیات خود، پژمرده مى شود و مى خشکد
از این بابت فرض مى شود که انتقال«صرف» تکنولوژى از یک سرزمین پیشرفته ى علمى به یک سرزمین غیر پیشرفته و غیر علمی،یک انتقال، نوآورى و اشاعه ى غیر طبیعى است. حالت طبیعى این انتقال و نوآوری،آن است که تکنولوژى نوین فقط در محیطى مى تواند نشو و نماى عادى و مؤثر داشته باشد ، که متکى بر منابع علمى همان جامعه و منتج از شرایط اجتماعى و اقتصادى حاکم بر آن باشد. بنابراین، توسعه و تکامل تکنولوژى پیشرفته فقط در جایى عملى امکان پذیر بادوام مؤثر است که بر مبناى توسعه علوم و دانش هاى پیشرفته در دل همان جامعه نضج گرفته باشد، یا حداقل، علوم و تکنولوژى هاى مربوط در درون همان جامعه،هر دو توأمان در حال رشد و تکامل باشند، تا سرانجام نهال تکنولوژى «ریشه دار» گردد.
تکنولوژى «بى ریشه»، ویا به عبارتى تکنولوژى «عاریتی» یا وارداتى و یا تحمیلی، فقط زمانى در جریان توسعه یک سرزمین قابل استفاده و مؤثر است که ریشه هاى آن همواره به همان منابع خارجى تولید کننده متصل باشد ، که این حالت هم فقط مى تواند تابع و ناشى از شرایط اقتصادی-سیاسى حاکم بر پیوندها و روابط موجود فى مابین دو کشور یا جامعه ى «دهنده تکنولوژی» و «گیرنده ى » آن باشد. براى یک جامعه و یا یک کشور «گیرنده» آن قبیل تکنولوژى پیشرفته اى که کلید آن در دست دانشمندان و یا تکنولوژیست هاى کشور «دهنده ى » آن باشد، رابطه ى فى مابین، به مفهوم یک وابستگى علمی-فنى و به صورت یک رابطه ى ناعادلانه وغیر استوار، نیز به مفهوم یک وابستگى سیاسی-اجتماعی-اقتصادى و یا شاید هم، نوعى استثمار باشد.
سیر طبیعى پیدایش و توسعه تکنولوژى در یک جامعه اندیشمند و پیشرو، عبارت از مبتنى کردن و متکى نمودن ریشه هاى آن تکنولوژى بر منابع علم موجود در ضمیر همان جامعه است. به بیان دیگر، ابداع و نوآورى الگوهاى تکنولوژیک براى تحول و توسعه در یک جامعه، مى باید مولد تلاش هاى علمى و محصول ابتکارات تحقیقاتى دانشمندان و پژوهندگان همان جامعه، و یا ثمره ى پژوهش هاى مربوط به تغییر و تحول وتطبیق اصول و مبانى تکنولوژى هاى پیشرفته وارداتى براى اشاعه در شرایط ویژه جامعه وارد کننده، به دست پژوهندگان و متخصصان و مجریان همان جامعه ى وارد کننده باشد.
هر جامعه داراى ویژگى هایى در فرهنگ و منابع انسانی، محیطى و طبیعى خاص خود است و از این لحاظ، پذیرش و اشاعه هر بخش از تکنولوژى بستگى به انطباق آن تکنولوژى با شرایط و ویژگى هاى فرهنگی، اجتماعى و طبیعى آن جامعه دارد. بدین سبب،همواره توصیه مى گردد که هر نو آورى تکنولوژیک مى باید متناسب با شرایط اقتصادى و اجتماعی، هماهنگ با توان هاى فنی، و دمساز با فرهنگ غالب در جامعه بهره بردار باشد ، یا به ساده ترین عبارت، نوآورى هاى تکنولوژیک مى باید متناسب با شرایط مردم استفاده کننده از آن باشد.
نتیجه
اگر چه در اغلب فرهنگ ها واژه تکنولوژى را به شناخت فنون و مهارت هاى فنى و یا فن شناسى معنى مى کنند، و در واقع معناى لغوى خود کلمه نیز همین است، و لیکن امروزه مفاهیم گسترده ترى از این واژه در ارتباطات علمى و فنى در سطح جامعه رایج و یا قابل استنباط است.
تکنولوژى نه علم محض است و نه فن مطلق. تکنولوژى کاربرد علم در حوزه فنون و مهارت هاى کاربردى است.
علم، مجموعه اى از حقایق و واقعیات اصولی، و نیز مبانى و قواعد تعمیم یافته ى مربوط به بیولوژى و فیزیولوژى یک پدیده را مورد تفحص قرار مى دهدو نتیجتاً، «چراها» را پاسخ مى گوید. و حال آن که تکنولوژی، در قالب اصول وقواعد و موازین علمی-کاربردى مربوط به آن پدیده ى ، دانش فنى و یا روش ها و فنون مربوط به بهره بردارى هاى گوناگون از آن پدیده شناخته و تعریف شده را در زمینه هاى متنوع، ولى مرتبط ، جستجو کرده و به «چطورى و چگونگی» هاى آنها، پاسخ هاى علمى و امکان پذیر مى دهد.از این رو، مى توان اظهار داشت که تکنولوژى منتج از علم است، در حالى که این نتایج (یعنى تکنولوژی) پس از رشد و تکامل مى تواند در اختیار حوزه هاى مختلف همان علم و دیگر زمینه هاى علم نیز قرار گیرد.
این بدان معنى است که گسترش دامنه هاى کاربردى علوم موجب رشد و کمال تکنولوژى شده و ماحصل آن به عنوان ابزار و راه وروش هاى مؤثرتر و مناسب تر، در جهت توسعه مرزها و حوزه هاى علوم مختلف به کار گرفته مى شود.
علم بشر تاریخى کهنسال دارد،و تکنولوژى متناسب با آن نیز «هم-عصر» ولى متاخر بر پیدایش علم، تکامل یافته است. ادعا مى کنیم که علم و تکنولوژى هر دو پیشرفت کرده اند، در حالى که علم همیشه مقدم بر تکنولوژى بوده و مى باشد،ضمن این که همین تکنولوژى منتج از زمینه هاى علمى هم، در خیلى از موارد به عنوان ابزارى براى توسعه همان علم و علوم مختلف دیگر به کار گرفته مى شود.
جواامع پیشرفته، ظاهراً با متانت و به آرامی، و باطناً باشتاب و هیجان، هر لحظه به توسعه و پیشبرد علوم و تکنولوژى هاى مبتنى بر آن مشغول هستند، و تدریجاً سلطه علمى خود بر جوامع غیر پیشرفته و در حال پیشرفت را افزایش مى دهند. در این حال، جوامع تازه بیدار شده ى جهان در حال توسعه نیز براى احیاء و بهره بردارى از منابع موجود و مستعد، و به منظور احراز یک موقعیّت علمى نوین براى خود، در تلاش مستمر هستند.زیرا، آگاهى به زمینه هاى مختلف علم و کسب مهارت هاى مربوط به کاربرد علوم براى ابداع تکنولوژى هاى مناسب، و تدارک و تطبیق شرایط و زمینه هاى مورد نیاز آنها، نه تنها در انحصار هیچ قوم و ملّتى نیست، بلکه به طور فطرى در نهاد هر یک از ابناء بشر در عرصه طبیعت به ودیعت سپرده شده و ملل جهان در حال توسعه نیز خود را محق به تحصیل آنها مى دانند.
توسعه، که یک مفهوم ضمنى آن به کار گیرى صحیح منابع انسانى و یا نیروهاى بالقوه در فرایند تحول است، قاعدتاً در نظامى مفهوم مى یابد که تخصص به صورت اصیل در آن مطرح باشد. در این تخصص ها نیز مبتنى بر دست آوردها و نوآورى هاى علمى باشند. ارتقاء به مراتب تخصصى و زمینه هاى متنوع علمى و سطوح مختلف کاربردی،به نوبه ى خود، تابع متن و محتواى نظام آموزش و پرورش پایه و پیشرفته و روش هاى علمى مورد استفاده در این فرایند در هر جامعه است.