نقطه پایان خلافت راشدین،شهادت علی(ع)درسال چهل هجری بود.امام حسن(ع)برای جلوگیری ازجنگ وخونریزی درقلمرواسلام وبه خاطرمصلحت جهان اسلام،صلح بامعاویه راپذیراشد. (طبری،7/274ویعقوبی،2/142)
معاویه درجریان خلافت خویش نشان دادنه تنهابه مفادصلح نامه پای بندنیست،بلکه تاجائیکه توانست درجهت تبدیل خلافت به نظام سلطنتی موروثی تلاش کردکه نتیجه آن تبدیل خلافت به پادشاهی بود.(ابن خلدون،1/389)
معاویه بابرادرخود یزیددرشام درفتوحات مسلمین شرکت داشت وبامرگ یزیدبه امارت شام رسید عثمان قدرت قلمرواوراافزود،اودرزمان خلافت علی(ع)خون خواه عثمان شد.معاویه خلافتی شبیه به سلطنت راه انداخت وی ازدستگاه سلطنتی رومیان تقلیدکرد، برای خودوسایل تجمل ونگهبانان مسلح رافراهم ساخت.(الفخری،145ویعقوبی2/165)
انتقال مرکز خلافت و بیت المال ازمدینه وکوفه به شام نارضایتی مردم عراق وحجاز رادرپی داشت. معاویه درطول بیست سال خلافت خویش هم اساس خلافت خودرامستحکم ساخت وهم به فتوحات ادامه داد.(یعقوبی2/176-175)
یزید جانشین اودرمدت سه سال،سه واقعه کربلاوحره ومکه راموجب شده ونفرت عموم مسلمین رامتوجه خودکرد.پسروی معاویه دوم چندماهی بیشترخلافت نکرد وخلافت مروان حکم نیز زودگذر بود.عبدالملک پسروی وارث نابسامانی های مزبورشد.و دوره وی عبدالله بن زبیر ومختار موجبات پریشانی خلافت رافذاهم آوردند.مختاربه دست زبیریان وعبدالله بن زبیرتوسط حجاج بن یوسف ثقفی که حکومت خونین وی درعراق موجبات امنیت رافراهم آورد،ازبین رفتند.پس ازعبدالملک پسرش ولیدسپس سلیمان بن عبدالملک وعمربن عبدالعزیز به خلافت رسیدند. (یعقوبی،2/274-236ومسعودی،2/197-160)آنهاخلافت های کوتاه مدتی راداشتند.
امادوران عمربن عبدالعزیز،خشونت وفساددستگاه بنی امیه راتاحدی تعدیل کردوبازهد وتقوی ودادگستری نام نیکی ازخودبرجای گذاشت.پس ازعمر،یزیدبن عبدالملک به خلافت رسید و دوران اودرعیش ونوش وخوشگذرانی سپری شد.بعدازمرگش برادرش هشام به حکومت رسید. جانشین وی ولیدبنیزیدبود که مثل پدرعیاشی راپیشه خودساخته وکارخلافت به تباهی نزدیک شد.در دوره وی هشام بن عبدالملک،عراق دردست خالدبن عبدالله قسری ویوسف بن عمرثقفی مجددأگرفتار اضطراب وپریشانی شد.یزیدبن ولیدبه دنبال اوخلافت کرد.دراین دوره بودکه دعوت عباسیان روبه پیشرفت بودوکاری ازابراهیم بن ولیدمروان بن محمدکه آخرین خلفای اموی بودند، ساخته نبود.درکنارآن اختلافات خانوادگی وتعصبات قبایل هم به سقوط این خلافت کمک کرد. (مسعودی،2/254-225).
بنی امیه صرف نظراز ضعف هایی که داشت در مواردی به پیشرفت تمدن و فرهنگ کمک شایانی کرده اند،ازجمله تنظیم دفاترودیوانها وترجمه آنهابه زبان عربی(الفخری،165)وضرب اولین سکّه (یعقوبی،2/233)دراسلام وتأسیس اولین بیمارستان توسط ولیدبن عبدالملک می باشد. (همان، 247 ).
اوضاع آذربایجان درزمان امویان
خلافت مورویی بنی امیه درحقیقت یک دولت عربی محض بود(جرجی زیدان،70وزرین کوب ، 352)وشباهتی باخلافت معنوی وانتخابی راشدین نداشت.اینهاازهرسه حربه زور وزر وتزویربهره می بردند.مخالفان رابه دست فرمانداران خویش سرکوب میکردند.تبعیض نژادی وتعصبات قبیله ای مجددأدراین دوران شدت گرفت.عدم توجه به موالی وظلم وتعدّی نسبت به آنهاموجب شورش وناآرامی هایی شد.خوارج هم ازدیگرمشکلات خلافت اموی بود.شیعه زیدی درمواردی انقلابی ظاهرشده وباخشونت سرکوب شد. یزیدباشهادت امام حسین(ع)واسارت اقوام ایشان و اهانت به مکه ومدینه موردنفرت عامه مردم واقع شد.(مسعودی،2/66و74-73).
در دوره خلافت امویان،درایران،دوره ادامه فتوحات اسلامی مخصوصأدرخراسان وماوراءالنهربود و نیزدوره مهاجرت اعراب به داخل ایران به خصوص خراسان می باشد.آذربایجان نیزشاهد مهاجرت قبایل وخاندانهای عرب دراین دوره بوده است.مخصوصأبعضی شهرهابه سبب آنکه از جهت آب وهواباطبیعت عراق موافق بود،مورد توجه آنهاواقع شد.
اداره ایران دراین دوره ازطریق گسیل حکام وامرابه ایالات صورت می گرفت.امراوحکام مستقیمأ ازمرکزخلافت یعنی شام فرستاده می شدندوعمدتأبه وسیله نظام جاسوسی وبریدتحت مراقبت قرارمی گرفتند دوایالت مرزی آذربایجان وارمنستان دراین دوره به دلیل ثغرنشین بودن دارای اهمیت واعتباربود.دراین دورانحملات زیادی ازسوی اقوام خزرمستقردرمرزهای شمالی آذربایجان به شمال قلمرواسلام صورت می گرفت.
ازسوی دیگرشورش خوارج دراین منطقه بودکه تسلط حکومت بنی امیه رادرآنجا بامشکل روبه رو می کردند.درزمان قیام مختاردرکوفه،حکامی ازسوی اوبه آذربایجان ارسال شدکه این عامل نیز درعدم تسلط بنی امیه درمنطقه آذربایجان تأثیرگذربود.بدین منظورخلفای بنی امیه درارسال والیان به آذربایجان نهایت دقت وحساسیت خودرابه خرج می دادندوافرادبرجسته رابدانجااعزام می کردندکه بعدها به عنوان خلیفه اموی برگزیده شدند.
دردوره امویان،درگیری باترکان خزر،همواره یکی ازوظایف ومأموریتهای مهم حکام آذربایجان به شمارمی رفت وتقریبأهمه حکامی که ازمرکزفرستاده می شدنددرمواردمتعددی به جنگ باخزرها می رفتند.به علت حملات مداوم خزرها لازم می آمدوالی آذربایجان فردلایق وقدرتمندی باشد. والی مزبوروظیفه ای بس مهم رابرعهده داشت وآن حفاظت ازمرزهای شمالی حکمرواسلام از تاخت وتاز وپیشروی قوم غارتگرخزربوده است.کشورخزرهای ترک نژاددرگذرگاه بین دریای سیاه درمحل برخوردقدرتهای شرقی آن زمان قرارداشت وبه منزله سپرحفاظتی امپراطوری بیزانس درمقابل وحشی مثل بلغارها،مجارها،ونیزدرمقابل وایکینگها ورومهابود.ونیزآنهاراه یورش مسلمانان به شرق اروپارابسته بودند.(آرتوکسلر،1/19)
مسلمانان درابتداتوانستندمناطق خزرنشین رادرنوردند وتابلنجرپیش روند.(طبری وقایع سال بیست ودوم ج هفتم)ولی باشروع خلافت اموی دولت خزرها به حدکافی قوام گرفته بودکه بتواند ابتکار حمله به عربها رابه دست بگیرد(بلاذری،280)
باشروع خلافت عبدالحسین بن حاتم بن نعمان بن عمروباهلی ازناحیه معاویه به امارت آذربایجان رسید.وی ارمنستان رانیز درقلمروحکمرانی خویش درکنارآذربایجان داشت. بعدازاوبرادرش عبد العزیزحاتم بن نعمان به حکومت آذربایجان رسیدوی شهراردبیل راکه ازشهرهای مهم ارمنستان و درواقع دارالاماره ارمنستان بودتعمیروآبادکردازاین زمان تاخروج مختارثقفی منابع هیچ اطلاعی از آذربایجان به دست نمی دهند.به هنگام مستولی شدن مختاربرکوفه اومحمدبن عمربن عطاررابه ایالت آذربایجان منصوب کرد.(بلاذری،294)
دربرخی ازمنابع والی آذربایجان محمدبن عثمان تمیمی(دینوری،337)وابراهیم بن حارث اشتر (ابن اثیر،وقایع سال هشتاد)ذکرگردیده است.
ازدوره یزیدتاعبدالملک بن مروان منابع ازآذربایجان اطلاع زیادی به دست نمی دهند.دراین دوره خلافت بنی امیه هیچ گونه نفوذوقدرتی درآذربایجان نداشتند ولی درجریان فتنه ابن زبیر،ارمنستان سربه شورش برداشت وباعبدالملک بن مروان مخالفت وریزد.عبدالملک برادرخودمحمدبن مروان رابه جنگ ایشان فرستاد.عدّه زیادی مقتول وگرفتارشدندودراین اثنامحمدازسوی برادربه امارت ارمنستان وآذربایجان رسید.(بلاذری،259)