سپاه پاسداران در ابتدا از نیرو های مردمی تشکیل شده بود که خدمت سربازی رفته و آشنا به اسلحه بودند و زمان سقوط سلطنت پهلوی (1979)، پادگان ها و کلانتری های رژیم گذشته را بدست گرفته و به نوعی درخلع سلاح کردن گارد، همپای نیروها و چریکهای فدائی خلق بودند
کمیته ی استقبال از امام خمینی را نیز این گروه تشکیل میدادند
به هر حال سال تاسیس سپاه پاسداران ۱۳۵۷ خورشیدی است
بخش دیگری از نیروهای شبه نظامی را نیز کمیته تشکیل میداد
غالبا کمیته امور شهری را به عهده داشت (ایجاد نظم و جلوگیری از اغتشاش) و سپاه بعد از انقلاب، در خارج از شهر وظیفه ی حراست از مرزها را به عهده گرفت تا اینکه بعد از حمله ی عراق به ایران، سپاه و بخشی از کمیته تلفیق شدند و در مجموع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دادند
بخش دیگری از این نیرو و کمیته نیز جذب نیروی انتظامی شدند
تاریخچه بسیج :
با صدور فرمان تاریخی آیت اله خمینی در پنجم آذر ماه سال ۱۳۵۸ مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین، پایگاه های مقاومت در مساجد، حسینییه ها، ادارات، کارخانه ها، مدارس و... به صورت خود جوش و مردمی شکل گرفت! (حتی اگر حکومتی هم باشد توجیهش مردمی بودن حکومت در آن زمان است)
بعد از حمله ی عراق به ایران و اشغال بخشهای وسیعی از خوزستان در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، رهبر جمهوری اسلامی، امام خمینی دستور به تشکیل بسیج بیست میلیونی دادند با این مضمون که:
ملتی که بیست میلیون جوان دارد می تواند در برابر یک ارتش بایستد و اسلام با خون رشد کرده است...
با واگذاری مسؤلیت بسیج به سپاه پاسداران و شروع جنگ، پایگاههای مقاومت بسیج برای جذب، آموزش و اعزام آحاد مردم واجد شرایط فعال شدند!
بدینگونه اشاعه تفکر بسیجی و مردمی کردن امنیت و دفاع از طریق تقویت کمی و کیفی بسیج مستضعفین صورت گرفت و ثبت نام برای بسیج عمومی مردم شروع شد
هسته ی اولیه ی بسیج به مفهوم نظامی آن، از سپاه پاسداران شکل گرفت و نخستین فرمانده بسیج که از میان فرماندهان سپاه به این امر منصوب شد نیز آقای افشار بود که اکنون درجه ی سرتیپی دارد
بسیج بیست میلیونی تشکیل و همراه ارتش وارد صحنه ی جنگ شد
نداشتن دانش نظامی کافی و جان بر کف بودن و گوش به فرمان امام خود بودن از یکسو، تهییج و برانگیختن احساسات و عقاید مذهبی این گروه توسط افرادی چون حاج صادق آهنگران از دیگرسو، کافی بود تا این نیرو را به اندازه ی کافی کارآمد و تاثیرگذار و قدرتمند کند
به عنوان یک مثال منطقی در هیچ جنگی برای باز کردن معبر در میدان مین از انسان استفاده نمیشود
اما ایجاد و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت به جای کشته شدن و مردن، باعث شد تا جوانان داوطلبانه دست به انتحار و عملیات استشهادی بزنند (جهاد همچنین یکی از واجبات و فروع دین اسلام است)
از این میان اشخاصی چون حسین فهمیده نوجوان سیزده ساله را میتوان نام برد که خود را شهید کردند ...
این جریان (بسیج) طوری بود که جنگها ناخواسته به صورت چریکی و نامنظم انجام میشد و طبعا بازپسگیری مناطق اشغال شده به سرعت انجام شد
و این مهم در حالی صورت میگرفت که نیروی زمینی ارتش عراق قویترین نیروی نظامی خاورمیانه را تشکیل میداد و جنگ به نفع عراق از طرف بسیاری از کشورهای عربی، اروپایی و آمریکا ساپورت اطلاعاتی، مالی و نظامی میشد
به هر حال جنگی که در دو سال اول و با فتح خرمشهر رو به تمام شدن بود، با خودخواهی و عدم تعقل اشخاصی چون هاشمی رفسنجانی و سایر فرماندهان مغرور شورای عالی دفاع و سایر ذی نفعان، هشت سال به درازا کشید و چه خونهای ناحقی که ریخته نشد و چه سرمایه ها که یک شبه در همین حین به دست نیامد
(دلیلی که آوردند برای این کش دادن ماجرا آن بود که میخواستیم درس عبرتی به عراق بدهیم تا دیگر نتواند به ایران حمله کند!)
بسیج پس از جنگ هشت ساله
به هر حال پس از اتمام جنگ و صدور قطع نامه ۵۹۸ سازمان ملل و بالاخره پذیرش آن از طرف ایران که موسوم به نوشیدن جام زهر توسط امام خمینی شد، نیروهای بسیج به شکل های مختلفی تقسیم شدند
در اینجا نوشتن یه قسمت از وصیتنامه شهید باکری که بیشتر پیشگویی کرده تا وصیت، خالی از لطف نیست (حتماً قبلاً شنیدهاید):
رزمندگان بعد از جنگ سه دسته میشوند
- دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته ی خود پشیمان می شوند
- دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق میشوند و همه چیز را فراموش میکنند
- دسته سوم به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند که این دسته نیز از شدت مصائب و غصه دق می کنند
نتیجه اینکه به واقع کسی که ادعای خلوص در دفاع از ایران را داشته باشد نمانده است
دسته ی اول را در تلویزیونهای لوس آنجلسی میبینیم که به طمع آنچه به آنها وعده داده شده گریخته اند و نمونه های دیگرش هم بیخیال
دسته ی دوم هم که نیازی به معرفی ندارند و همه جا قابل مشاهده اند
به عنوان مثال؛ منزل محسن رضایی کجای تهران است و چقدر حقوق میگیرد و چرا به این سوالم جواب نداد؟
سردار قالیباف منزل n میلیاردی را از کجا خریده است؟
آنکه از جنگ مانده باشد نیز اگر از دسته ی سوم باشد، یا تا به حال دق کرده است یا گوشه ی خانه و بیمارستان در حال مبارزه با اثرات گازهای شیمیایی و ترکش های جنگ است و دست و پا میزند که مخارج بیمارستانش را با مقدار معتنابهی منت و سنت از بنیاد بگیرد و ...
بالاخره بعد از مرگ آیت الله خمینی و انتصاب علی خامنهای از جانب مجلس خبرگان به عنوان رهبر بعدی جمهوری اسلامی؛ هاشمی رفسنجانی هم به ریاست جمهوری رسید
(این هم داستانی است که کم از سقیفه ی بعد از محمد ندارد!)
به هر حال سیاست های سردار سازندگی پس از جنگ باعث حضور فعال جهاد سازندگی و سپاه پاسداران در فعالیتهای سازندگی و اقتصادی شد
فعالیت اقتصادی و امور مادی نیز از همان اموری است که مربوط به دنیاست و همواره رهبران حکومت از آن دوری میجستند (ساده زیستی رجایی که زبانزد همه بود)
اما سپاه با توجهات خاص و مستقیم یا غیر مستقیم رهبری ، با در دست گرفتن شریانهای صادرات و واردات کالا در حوزهی خُرد و کلان و عدم توجه به سایر تجار در این زمینه و انحصار طلبی بی حد و حصر، 97 درصد اقتصاد ایران را طی سالهای ۶۸ تا ۷۶ به نوعی منحصر به خود کرد
بسیج نیز که زیر مجموعهی سپاه بود به عنوان نیروی مردمی و به ظاهر با کمترین هزینهی ممکن به فعالیتهای فرهنگی، نظامی و نیمه نظامی و خدمت رسانی های خود در جامعه ادامه داد
به هر حال به انتخابات سال 76 رسیدیم و روال امور، قدرت بسیج را کاست و خاتمی و اصحابش را دشمن شمردند و ...
این نیرو در چند سال اخیر در بخشهایی فعالیت داشته است که ذکر آن خالی از لطف نیست و برای اطلاع و آگاهی خوب است
بخشهای مختلف بسیج
- بخش فرهنگی سیاسی به اموری چون یادواره ی شهدا، بزرگداشت شهدا، ستاد اقامه ی نماز و دیگر ستادهای برپا کننده ی فروعات دین و برپایی همایشهای تحلیل سیاسی (توجیه سیاسی) میپردازد
- بخش اطلاعات و حفاظت اطلاعات، جمع آوری خبر در زمینه های حفاظتی و اطلاعاتی را به عهده گرفته است و این اطلاعات طبق رده بندی مستقیما به فرماندهان سپاه که به نوعی از سربازان گمنام امام زمان و ماموران وزارت اطلاعات (و در بخشی هم اطلاعات موازی ِ رهبری) نیز هستند منتقل میشود
- بخش پرسنلی به امور دفتری میپردازد (کاغذ بازی و نامه پراکنی و صورت جلسه و پرونده و کارت)
- بخش امر به معروف و نهی از منکر نیز تنها به نهی از منکر میپردازد و تماس نسبتا مستقیمی با مردم دارد که طبق بخشنامه ها و احکام نیروی انتظامی (طی سه ماهه اخیر)، در آینده ای نه چندان دور این بخش هیچ کارایی عملی و بالفعلی در جامعه نخواهد داشت و هر از چند گاهی هم که صدایی به دادخواهی برمیخیزد و اعتراضی در باب بسیجیان آمر به معروف و ناهی از منکر مطرح میکنند و بحث به دادگاه میکشد ، حق به شاکی داده خواهد شد
(گفتم فقط نهی از منکر میکنن چون تنها امر به معروفی که بلدن نمازه!)
علت این امر ، بالا رفتن هر روزه ی تعداد شکایات مردم از اشخاصی موسوم به بسیجی بود که تنها با ارائه ی کارت عادی یا فعال بسیج (بعضا جعلی!) به ضرب و شتم و ایجاد درگیریهای خیابانی با افراد بدحجاب و یا افرادی که ظاهر غیر اسلامی (به اعتقاد شخصی این افراد) داشتند، میپرداختند
به اعتقاد نویسنده عموما این افراد که در لباس بسیج به این قبیل اعمال دست میزنند دارای تفکراتی خشک هستند و قابلیت برداشت رحمانی از دین را ندارند و نکتهی جالب اینجاست که با تمام ادعای دینداریشان توانایی خواندن یک صفحه از قرآن (کتاب مقدسشان) را بدون اشتباه ندارند