تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام

تعداد صفحات: 20 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 18499
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام

    تاریخ اسلام به بررسی تاریخ اسلام به عنوان یک دین و همچنین به عنوان یک نهاد اجتماعی می‌پردازد.

     

     

    پیشینه

    دین اسلام در سده هفتم میلادی در شبه جزیره عربستان ظهور یافت. در خلال یک سده پس از پیداییش آن، این دین موفق به ایجاد یک قلمروی اسلامی شد که از اقیانوس اطلس در شرق تا آسیای میانه در غرب امتداد یافته بود. یکپارچگی امپراتوری اسلامی دیری نپائید و بهزودی جنگهای داخلی در آن درگرفت که در میان تاریخنگاران اسلامی به دوران فتنه معروفند. پس از این مرحله، دوره دیگری به نام دوره دوم فتنه نیز بر جامعه اسلامی تأثیرگذار شد. پس از آن دودمانهای رقیب ادعای خلیفگی مسلمانان را داشتند و یکپارچگی جهان اسلام دیگر حاصل نشد.

    اما از چندین سده بدین رو جریان های فکری اسلامی رشد بسزایی دریکپارچگی جهان اسلامی داشته و جهان شاهد جوشش عظیم ازموج بیداری اسلامی درعصر حاضر میباشد.

    عربستان در پایان قرن ششم میلادی در گیر و دار درد زایمان انتقال به مرحلهء یکتاپرستی بود. در دههء دوم قرن هفتم میلادی همزمان با گسترش اسلام در حجاز، در سه نقطهء دیگر عربستان نیز دین یکتاپرستی درحال شکل گرفتن بود و کسانی ادعای نبوت داشتند و دین نوینی را عرضه مینمودند. برای اینکه این موضوع را بهتر بشکافیم ابتدا باید به ترکیب قبایل عربستان در آن زمان نظری بیفکنیم.

    قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به 3 مجموعهء بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیله‌ئی ویژه و کعبهء قبیله‌ئی خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعه‌های دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:

    1) مجموعهء قبایل یمنی در جنوب عربستان؛

    2) مجموعهء قبایلِ ربیعه در شرق و شمالشرق عربستان؛

    3) مجموعهء قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.

    بزرگترین مجموعهء قبایل عربستان قبایلِ یمنی بودند؛ بعد ازآنها مجموعهء قبایل ربیعه قرار میگرفتند؛ و مجموعهء قبایل مُضَر دردرجهء سوم ازنظر جمعیتی بودند.

    مجموعهء قبایل یمنی جنوب عربستان از چند بخش تقسیم شده بود: قبایل مِذحَج (بر وزن بهتر) با شاخه‌های متعددشان در درون یمن ساکن بودند. بعد ازاینها قبایل کِنده (بر وزن قبله) بودند که محل اسکانشان در منطقهء حَضرَموت در شرق یمن در همین سرزمینی بود که اکنون نیز شرق یمن نامیده میشود و تا مرزهای عُمان امتداد دارد و از چندین شاخه تشکیل میشد. یمنی‌ها از نظر سنتی دارای یک خدای برتر و مشترک بودند که دارای کعبهء مخصوص به خودش بود. درکنار او خدایان کوچک دیگر نیز پرستیده میشدند که نیاهای مقدس از خاندانهای کاهنان سنتی- به نامهای وُد، یَغوث، یَعوق، نَسرا- بودند. یعنی دین قبایل یمن یک دین مبتنی بر نیاپرستی بود، و کاهنانِ مرده و زنده که نوادگان نیاهای تقدس‌یافته بودند، رابطان میان مردم و خدای مشترکشان پنداشته میشدند؛ و منصب کهانت از پدر به پسر دست به دست میشد. آخرین کاهن مقدس قبایل یمنی مردی بود که در تاریخ اسلام با نام اهانت‌آمیز «اسود عَنسی»- یعنی سیاه قبیلهء عنس- شناخته میشود. یک شاخه از قبایل یمنی به نام بنی‌اسد نیز درشمال حجاز میزیستند که ازنظر آداب و رسوم سنتی شباهت تام و تمام با قبایل درون یمن داشتند و دارای کاهنان مقدس قبیله‌ئی بودند که منصبشان موروثی بود.

    قبایل ربیعه که در بخش شرقی عربستان جاگیر بودند به دو بخش تقسیم میشدند. بزرگترین بخش آن قبایل بنی‌بکر بودند که در شمالشرق عربستان اسکان داشتند. بعد ازاینها قبایل بنی‌حنیفه که محل اسکانشان در منطقهء یَمامه درشرق عربستان بود، ازنظر جمعیتی دردرجهء دوم قرار میگرفتند. خدای مشترک دسته‌بندیِ قبایل ربیعه الرحمان نام داشت، و دارای کعبهء مخصوص به خودش در یمامه بود. یمامه از روزگاران دور تا اوائل قرن هفتم میلادی دردرون قلمرو ایران واقع میشد.

    قبایل مُضَری که سومین دسته‌بندی قبایل عربستان بودند به چهار دسته تقسیم میشدند: یکی بنی‌عامر که بزرگترین بخش قبایل مضری بود و در مرکز عربستان اسکان داشت؛ دیگر بنی‌تمیم که بین بنی‌عامر و حجاز جاگیر بودند و بعد از بنی‌عامر ازنظر جمعیتی مرتبهء دوم را داشتند؛ سوم هوازن و ثقیف که ازنظر جمعیتی بعد ازاینها قرار میگرفتند و در منطقهء طائف ساکن بودند؛ و چهارم قبایل قریش و کِنانه که در مکه و اطرافش اسکان داشتند و کوچکترین بخش قبایل مُضَری بودند. خدای مشترک تمامی قبایل مضری الله بود؛ و کعبهء واقع در مکه که در زمانی از تاریخ برای پرستش او ساخته شده بود در اوائل قرن هفتم میلادی برترین بیت الله نزد این قبایل بود.

    دو مجموعه از قبایل یمنی نیز در زمانی از تاریخ به بیابانهای شام کوچیده بودند و دردرون مرزهای امپراطوری روم میزیستند. در میان این مجموعه در اوائل قرن هفتم میلادی قبایل کَلب ازهمه بزرگتر بودند و در بخش غربی بیابانهای شام اسکان داشتند. بعد ازاینها قبایل غسان قرار میگرفتند که در جنوب شام جاگیر بودند.

    مجموعهء دیگری از قبایل عرب به نام «اِیاد» نیز در نخش شرقی بیابانهای شام میزیستند. تمدنهای معروف به پترا و تدمر که ویرانه‌های شکوهمندی ازآن هنوز در سوریه و اردن برجا است یادگار این مجموعه از قبایل عرب است. خدای باستانی اینها اللات نام داشت؛ و درنوشته‌های هرودوت نیز نام این خدا آمده است. خدای باستانی اینها اللات نام داشت؛ و درنوشته‌های هرودوت نیز نام این خدا آمده است. آخرین پادشاه تدمر، وهب اللات معاصر شاپور اول ساسانی بود؛ و رومیها با کشتن وی تدمر را به‌کلی ویران کردند. خرابه‌های بزرگ معبد اللات در منطقهء تدمر سوریه داستان یک دوران پرشکوه را بازگوئی میکند.

    قبایل عربِ شام تا اواخر قرن ششم میلادی عموما به دین مسیح گرویده بودند و چیزی از دین کهن در میانشان نمانده بود. بعد ازگسترش اسلام نیز اینها خیلی دیر- و با آهنگی آهسته در طی یکی دوقرن- مسلمان شدند. ازاین رو در جریان سخن از شکلگیری اسلامهای متنازع که موضوع این نوشتار است به اینها اشاره‌ئی نخواهد رفت. دراینجا همینقدر اشاره کنم که مبلغان مسیحی قبایل عرب شام- مخصوصا قبایل ایاد- که برای تبلیغ یکتاپرستی به میان قبایل عربستان میرفتند و در مناسبتها و بازارهای فصلی سخنرانی میکرند و شعر میخواندند اثر بسیار محسوسی در توجه دادن قبایل درون عربستان به یکتاپرستی داشتند؛ و داستانهای بسیاری از این مبلغان وارد کتابهای سیره و تاریخ اسلام شده است که جای سخن ازآنها دراینجا نیست.

    علاوه براینها دو مجموعهء کوچکِ دیگر به نامهای اَزُد و عبدالقیس نیز در سواحل جنوبی خلیج فارس- ازحد ظفار و عُمان درمرور از امارات کنونی تا قطر و بحرین کنونی- میزیستند که به علل جغرافیائی از بقیهء قبایل عربستان جدا افتاده بودند و ارتباطی با رقابتهای قبایلی درون عربستان نداشتند، و ازاین نظر در جُستار کنونی جا نمیگیرند. اینها از روزگار هخامنشی در درون مرزهای سنتی ایران واقع میشدند و تا اواخر قرن ششم میلادی آئینهای مزدایسنا و مسیحیت درآنها رواج یافته بود، و درآستانهء ظهور اسلام تابع ایران ساسانی بودند.

    در پایان دههء دوم قرن هفتم میلادی که اسلام در مدینه و مکه و طائف گسترش یافت، سه مدعی نبوت در میان قبایل یمن و ربیعه فعالیت میکردند: یکی اسود عنسی در میان قبایل مذحج و کنده؛ دیگر طلیحه در قبایل یمنیِ بنی‌اسد که درشمال حجاز جاگیر بودند؛ سوم مسیلمه در قبایل بنی‌حنیفه در شرق عربستان. دراین زمان در میان قبایل بنی‌تمیم نیز یک زن به نام سجاح ادعای نبوت داشت و تبلیغ یکتاپرستی میکرد.


    درنیمهء سال 12 هجری یک دولت مستحکم و پرقدرت ومطاع در مدینه برسرکار بود که کلیهء قبایل عربستان را در اطاعت داشت، و چنین به نظر میرسید که مدینه یک دولت سراسری و یکپارچه و پراستمرار عربی تشکیل داده است. لیکن تراکم جمعیتی عربستان وکمبود موارد گیاهی و آبی مانع ازآن بود که این دولت بتواند ثباتی دائمی را درعربستان به وجود آورد؛ زیرا عربان درشرائط معمولی، خواه وناخواه مجبور بودند بخاطر حفظ یا حصول چراگاه به ستیز ونزاع افتند و باز عربستان به آشوب و نابسامانی برگردد، و ثبات و دوام دولت مدینه تهدید شود. قبایل عربستان دروضعیتی بودند که نیاز به خروج از اوضاع تنگ عربستان و خزش گسترده به درون سرزمینهای بیرون از عربستان داشتند. این خزشْ یک ضرورت تاریخی بود که میبایست صورت میگرفت و هیچ گریزی ازآن نبود. مرکزیتی که مدینه درسال 12 هجری یافته و وحدتی که به قبایل عربستان بخشیده بود میتوانست کارآمدترین ابزار درراه جهت بخشیدن به این خزش تاریخی و ضروری باشد. مدینه کارآمدترین ابزار معنوی نیز برای یکسو کردن جهت خزش عربان در اختیار داشت و آن «دینِ الله» بود، که با دستیازی به آن میتوانست قبایل عربستان را درخزش بزرگ تاریخی به حرکت درآورَد.

    دراین خزش بزرگِ تاریخی، هر سه دسته‌بندی مُضَر و یَمَن و رَبیعه به رهبری مدینه بسیج شده از مرزهای تنگ عربستان به سوی دنیای فراخ و متمدن به راه افتادند تا با درهم کوفتن تمدنهای باستانی در سرزمینهای تمدنی اسکان یابند. ازمیان این سه دسته‌بندی، جز قبایل مدینه و مکه و طائف، هیچ قبیلهء دیگری دینِ اسلام را نمیشناخت و با سنتهایش که مخصوص حجاز بود آشنائی نداشت. همهء قبایل عربستان همراه با خزیدن به درون سرزمینهای تمدنی گفتند که ما مسلمانیم و قرآن را تنها کتاب آسمانی و پیامبر اسلام را تنهای فرستادهء الله دانستند؛ ولی نه با افکار و عقاید سنتی قریش که درقرآن بازتاب یافته بود آشنا بودند، و نه میتوانستند ازسنتهای دیرینهء خودشان دست بکشند. در نتیجه همراه با این سه دسته‌بندی بزرگ، سه دینِ مشخص به نام اسلام پا به عرصهء اجتماعی قبایلِ خزنده نهاد که هیچکدام نمیتوانست در دیگری ادغام گردد یا دیگری را حذبِ خودش سازد.

    در سال 13 هجری مأموران مدینه برای جلب رؤسای قبایل یمنی به آن کشور گسیل گشتند و سران بسیاری ازقبایل یمن به امید حصول غنایم جنگی، برای شرکت در لشکرکشیهای مدینه به اطراف عربستان ابراز آمادگی کردند. عَمرو ابن مَعدی‌کرِب که نیرومندترین مرد مِذحَج و برجسته‌ترین سرهنگ اسود عنسی بود برای شرکت دادنِ قبیله‌اش در لشکرکشیها به مدینه رفته اطاعت از ابوبکر را پذیرفت. ابوموسا اشعری با قبیله‌اش به مدینه رفت تا همراه لشکرهای مهاجم به عراق شود. جریر ابن عبدالله نیز قبیله‌اش بُجَیله را به درون حجاز انتقال داد تا در لشکرکشی ها شرکت ورزد. اشعث ابن قیس نیز قبیله‌اش را برداشته به مدینه رفت و ازآنجا برای شرکت در فتوحات عراق گسیل شد. قیس ابن عبد یغوث- خلیفهء اسود عنسی- نیز صلاح خودش و قبیله‌اش را درآن دانست که اطاعت ازمدینه را قبول کند، و خود با بخشی از قبیله‌اش به خدمت سپاه اسلام درآمد و نام پدرش به مَکشوح تغییر یافت و او ازآن پس قیس ابن مکشوح نامیده شد. همهء این افراد را به زودی با قبایلشان در لشکرهای جهادگرِ اسلام در قادسیه و در فتوحات عراق خواهیم دید، و بعضی ازآنها را در مناصب بسیار حساس سیاسی خواهیم یافت. با این پیشامدها اوضاع داخلی یمن به حال خود رها گردید و به زودی داوطلبانه به اطاعت مدینه درآمد، تا کارگزار مدینه برای ادارهء امور آن کشور اعزام گردد؛ و آن عده از شخصیتهای یمنی که درستیز با گسترش نفوذ پیامبر یمنی با مدینه همراهی کرده بودند، بعنوان کارگزاران مدینه در یمن منصوب شدند.

    قبایل یمن هرچند که بعد از نابود شدنِ پیامبرشان مسلمان شدند و همراه لشکرهای جهادگر اسلام راهی عراق و ایران گشتند، ولی هیچگاه ارزشهای دینِ خودشان را رها نکردند، و بخش اعظم عقاید مربوط به آن دین را با خودشان وارد اسلام کردند. اساسی‌ترین جنبهء این عقیده مربوط به میراثی بودنِ مقام رهبری دینی بود؛ زیرا که کاهنان و انبیای قومی آنها پشت اندرپشت و پسر بعد ازپدر درمیان قبایل خودشان مقام نبوت وکهانت داشتند، و گمان برآن بود که توسط آسمان تعیین شده‌اند. این عقیده بعدها توسط آنها بصورتِ موروثی بودن مقام جانشینی پیامبر اسلام و انتصابی بودن رهبر و امام مسلمانان و معصوم بودن او مطرح گردید، و مذهبِ تشیع را در جنوب عراق- مشخصا درمنطقهء کوفه- شکل داد. اساس عقیدهء دینی آنها نیز تا حدی بر همان نیاپرستی سابق نهاده شده بود، و شماری از شخصیتهای خاندان پیامبر نزد اینها جای همان مقدس‌های قبیله‌ئی سابق را گرفتند. شاید شنیدن این مسئله برای ما بسیار شگفت باشد که پس از مسلمان شدن اینها افرادی مثل بِلال و عَمّار و ابوذر چون از اصل یمنی بودند خیلی زود به قهرمانانِ اینها تبدیل شدند، تا جائی که اهمیتی به مراتب بیش از ابوبکر و عمر و بسیاری از اصحاب خوشنام و باسابقهء پیامبر به آنها داده شد؛ و شخصیتهای طراز اول اسلام در مرتبه‌ئی بعد از اینها قرار داده شدند. ازآنجا که دین توحیدی در یمن همراه با ایرانی‌ستیزی، و به تعبیر درست‌تر همراه با خیزش استقلال‌طلبانه آغاز شده بود، ضدیت با هرچه ایرانی بود خصیصهء عمدهء آن مذهبی شد که اینها به مرور زمان در جنوب عراق شکل دادند.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    WWW.DANESHNAMEROSHD.IR

    WWW.VIKIPEDIA.IR

تحقیق در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, مقاله در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, تحقیق درباره تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, مقاله درباره تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله تاریخ تحلیلی اسلام
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت