مَرگ در زیستشناسی پایان زندگی موجودات زندهاست.[۱] و در متنهای دیگر رشتهها، ممکن است به نابودی کامل یک روند، یک وسیله یا یک پدیده اشاره کند.
عوامل وشرایط گوناگونی میتوانند به مرگ سازوارهها بینجامند از جمله شکار، بیماری، نابودی زیستگاه، پیری، سوء تغذیه و تصادفات.[۱] در کشورهای پیشرفته، عامل اصلی مرگ انسانها، پیری و بیماریهای مربوط به کهولت است. در آن کشورها مرگ حیوانات بیشتر در نتیجه کشتار وسیع در کارخانهها انجام میگیرد تا از گوشت آنها برای غذای انسانها استفاده شود.
سنتها و اعتقادات در رابطه با مرگ، یکی از مهمترین قسمتهای فرهنگ انسانها محسوب می شود. ضمناً دیدگاه ادیان در مورد مرگ نیز بسیار با اهمیت تلقی میگردد.
با توجه به پشرفتهای روزافزون علم پزشکی، توضیح: پدیده مرگ، جزئیات لحظه مرگ و همچنین درک مرگ واقعی، پیچیده گیهای بیشتری پیدا کرده است.
گونههای مرگ
• مرگ طبیعی
• اعدام
• مرگ ترحمی
• شهادت
• خودکشی
• قربانی کردن
مرگ براى اغلب مردم راز بزرگى است، اما نه براى دانش آموزان قرآن. ما یاد میگیریم که مرگ دقیقا ً مانند خواب است؛ همراه با رویا (۶:۶۰ ، ۴۰:۴۶). زمان بین مرگ و برانگیخته شدن در روز قیامت، مانند خوابیدن یک شب میگذرد (۲:۲۵۹، ۶:۶۰، ۱۰:۴۵، ۲۵، ۱۹، ۱۸:۱۱، ۱۶:۲۱، ۳۰:۵۵).
در لحظه مرگ هر کسى سرنوشت خود را میداند؛ بهشت یا جهنم. براى کافران، مرگ واقعه اى است وحشتناک؛ فرشتگان هنگام گرفتن روح آنها، به صورت و نشیمنگاه شان میزنند (۸:۵۰، ۴۷:۲۷، ۷۹:۱).
مکررا ً، قرآن راجع به دو مرگ صحبت میکند، اولین مرگ موقعى بود که قدرت مطلق پروردگار را رد کردیم (ضمیمه ۷). اولین مرگ تا لحظه بدنیا آمدن ما به این دنیا بطول انجامید. دومین مرگ، خاتمه زندگى ما در این دنیا است (۲:۲۸، ۲۲:۶۶، ۴۰۱۱).
[توجه: دو قسمت زیر مقاله چاپ شده بوسیله دگتر خلیفه، نسخه "دیدگاه تسلیم شدگان" ، آگاهى نامه ماهانه "تسلیم شدگان بین المللى" که زودتر تهیه و پست شد، دسامبر سال ۱۹۸۹، بنظرتان میرسد. دکتر خلیفه در روز ۳۱ ژانویه سال ۱۹۹۰، شهید شد، و روحش مستقیما ً به بهشت برده شد. (مترجم) ]
پرهیزکاران در واقع نمیمیرند
آنها مستقیما ً به بهشت میروند
مژده بده به کسانى که ایمان دارند و پرهیزکار هستند که باغهایى با نهرهاى جارى خواهند داشت. هنگامیکه از میوه هاى آنجا به ایشان روزى دهند، خواهند گفت، "این از آنهایى است که قبلا ً به ما دادند." بنابراین، به آنها توصسف تشبیهى داده شده است. آنها در آنجا همسران پاک خواهند داشت تا ابد در آنجا مسکن یابند. (۲:۲۵)
فکر نکنید کسانى که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند؛ آنها زنده هستند نزد پروردگارشان، از روزى هاى او لذت میبرند. (۳:۱۶۹).
درباره کسانیکه در راه خدا کشته شده اند، نگویید، "آنها مرده اند." آنها نزد پروردگارشان زنده هستند، اما شما درک نمى کنید. (۲:۱۵۴).
اى کسانى که ایمان دارید، از خدا و رسول اجابت کنید، هنگامیکه او شما را به چیزى دعوت میکند که به شما حیات مى بخشد. (۸:۲۴)
کسانیکه بخاطر خدا مهاجرت کنند، سپس کشته شوند یا بمیرند، خدا مسلما ً به آنها رزقى نیکو عطا خواهد کرد. (۲۲:۵۸)
آنها در آنجا هرگز مزه مرگ را نمى چشند- پس از اولین مرگ- و او آنها را از عذاب جهنم رها ساخته است. (۴۴:۵۶)
(هنگام مرگش) به او گفته شد، "داخل پردیس شو." او گفت، "اى کاش مردم من (روى زمین) میدانستند؛ که پروردگارم من را بخشیده است و من را گرامى داشته است." (۲۷- ۳۶:۲۶)
جزاى گناه مرگ است [بخش رومیان در انجیل ۶:۲۳]
همانطور که در آیه ۳:۸۱ و ۴۶:۹ آمده است، رسول میثاق خدا چیز جدیدى نمى آورد؛ هر چه من دریافت میکنم و به شما رد میکنم، همه از قبل در قرآن آمده است. اگر چه، قرآن پر از اطلاعاتى است که خداى قادر مطلق آشکار شدن آن را براى زمانى معین نگاه داشته است. اکنون زمانى است که به آیات نشان داده شده در بالا توجه کنیم و این خبر بزرگ را بیآموزیم: پرهیزکاران نمى میرند؛ هنگامیکه زندگى آنها در این زمین به پایان از قبل تعیین شده اش میرسد، فرشته مرگ فقط از آنها دعوت میکند که بدنهاى دنیوى خود را ترک کنند و به بهشت بروند، همان پردیسى که آدم و حوا روزى در آن زندگى میکردند. بهشت از زمان آدم و حوا وجود داشته است. ما از ۳۰-۸۹:۲۷ مى آموزیم که خدا روح مؤمنان را دعوت میکند : "به پردیس من داخل شوید."
تجربه شخصى من
هنگامیکه میثاق خدا با پیغمبران انجام گرفت، طبق آیه ۳:۸۱، من به بهشت برده شدم، جاییکه پرهیزکاران اکنون زندگى میکنند (۴:۶۹). در حالى که بدن من در روى زمین بود، من در همان پردیسى بودم که آدم و حوا بودند.
کافران
کافران در لحظه مرگ میدانند که سرنوشت شان جهنم است. فرشتگان به صورت و نشیمنگاهشان میزنند (۸:۵۰ و ۴۷:۲۷ )، و به ایشان دستور میدهند تا روح خود را رها کنند (۶:۹۳)، سپس "روح آنها را میربایند" (۷۹:۱). قرآن به ما مى آموزد که کافران رو مرگ را تجربه میکنند (۲:۲۸ و ۴۰:۱۱). آنها به مرگ در خواهند آمد- مرحله اى که هیچ چیزى نیست، و در این مرحله شب و روز جهنم را در کابوسى مدام میبینند که تا روز قضاوت ادامه دارد (۴۰:۴۶). جهنم هنوز بوجود نیامده است (۴۰:۴۶ ، ۸۹:۲۳).
البته که پرهیزکاران از این دنیا میروند
از نظر مردمیکه در زمین زندگى میکنند، پرهیزکاران "میمیرند." مردم درک نمیکنند که پرهیزکاران فقط بدن خود را ترک میکنند، و به پردیس میروند. آیات نشان داده شده در بالا خود توجیه کننده این موضوع هستند. این آیات به ما میگوید که پرهیزکاران فقط یک بار مى میرند- مرگ اولى که قبلا ً در نتیجه مشاحره عظیم تجربه کردیم (۳۸:۶۹). در آیات ۲۷-۳۶:۲۶ بهترین مدرک را میبینیم که پرهیزکاران به پردیس میروند، در حالى که دوستان و اقوامشان هنوز در کره زمین زندگى میکنند. مانند رفتن به هاوایى و در آنجا منتظر ما بودن. همچنین به ۱۶:۳۲ و ۶۲-۶:۶۰ توجه کنید.
»
مرگ
چه لغت بیمناک و شورانگیزی است! از شنیدن آن احساسات جانگدازی به انسان دست میدهد خنده را از لب میزداید شادمانی را از دل میبرد تیرگی و افسردگی آورده هزار گونه اندیشههای پریشان از جلو چشم میگذراند.
زندگانی از مرگ جدایی ناپذیر است. تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت. از ستاره آسمان تا کوچکترین ذره روی زمین دیر یا زود میمیرند: سنگها گیاهها جانوران هر کدام پی در پی به دنیا آمده و به سرای نیستی رهسپار میشده و در گوشه فراموشی مشتی گرد و غبار میگردند. زمین لاابالیانه گردش خود را در سپهر بیپایان دنبال میکند طبیعت روی بازمانده آنها دوباره زندگانی را از سر میگیرد: خورشید پرتو افشانی میکند نسیم میوزد گلها هوا را خوشبو میگردانند پرندگان نغمه سرایی میکنند همه جنبندگان به جوش و خروش میآیند.
آسمان لبخند میزند زمین میپروراند مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگانی را درو میکنند...
مرگ همه هستی را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان میکند: نه توانگر میشناسد نه گدا نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر میخواباند تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیداد گری خود دست میکشند بیگناهان شکنجه نمیشوند نه ستمگر است نه ستمدیده بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنودهاند. چه خواب آرام و گوارای که روی بامداد را نمیبینند داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمیشنوند. بهترین پناهی است برای دردها غمها رنجها و بیدادگریهای زندگانی آتش شرربار هوی و هوس خاموش میشود همه این جنگ و جدال کشتارها و زندگیها کشمکشها و خودستانیهای آدمیزاد در سینه خاک تاریک و سرما و تنگنای گور فروکش کرده آرام میگیرد.
اگر مرگ نبود همه آرزویش را میکردند فریاد های ناامدی به آسمان بلند میشد به طبیعت نفرین میفرستادند. اگر زندگانی سپری نمیشد چقدر تلخ و ترسناک بود.
هنگامی که آزمایش سخت و دشوار زندگانی چراغ های فریبنده جوانی را خاموش کرده سرچشمه مهربانی خشک شده سردی تاریکی و زشتی گریبانگیر میگردد اوست که چاره میبخشد اوست که اندام خمیده سیمای پرچین تن رنجور را در خوابگاه آسایش مینهد.
ای مرگ! تو از غم و اندوه زندگانی کاسته آن را از دوش برمیداری. سیه روز تیره بخت سرگردان را سر و سامان میدهی تو نوشداروی ماتمزدگی و ناامیدی میباشی دیده سرشک بار را خشک میگردانی تو مانند مادر مهربانی هستی که بچه خود را پس از یک روز توفانی در آغوش کشیده نوازش میکند و میخواباند تو زندگانی تلخ زندگانی درنده نیستی که آدمیان را به سوی گمراهی کشانیده در گرداب سهمناک پرتاب میکند تو هستی که به دون پروری فرومایگی خودپسندی چشمتنگی و آز آدمیزاد خندیده پرده به روی کارهای ناشایسته او میگسترانی.
کیست که شراب شرنگ آگین تو را نچشد؟ انسان چهره تو را ترسناک کرده از تو گریزان است فرشته تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته! چرا از تو بیم و هراس دارد؟ چرا به تو نارو و بهتان میزند؟ تو پرتو درخشانی اما تاریکیت میپندارند تو سروش فرخنده شادمانی هستی اما در آستانه تو شیون میکشند تو فرستاده سوگواری نیستی تو درمان دلهای پژمرده میباشی تو دریچه امید به روی نا امیدان باز میکنی تو از کاروان خسته و درمانده زندگانی میهمان نوازی کرده آنها را از رنج راه و خستگی میرهانی تو سزاوار ستایش هستی تو زندگانی جاویدان داری...