حماسه های پرشور جنگ تحمیلی و صحنه های شگرفی که رزمندگان پرتوان سپاه توحید در دفاع از انقلاب و میهن اسلامی در جای جای جبهه های نبرد حق علیه باطل؛ از کوهستانهای صعب العبور و سر به فلک کشیده غرب تا دشتهای تفتیده جنوب و آبهای گرم خلیج فارس آفریدند : آنچنان پرشکوه و پرتوان و سرشار از عشق و ایثار و شجاعت است که هیچ قلم و زبانی را یارای بازگو کردن آن نیست.
دشمنان منطقه ای :
وقوع انقلاب اسلامی در ایران زنگ های خطر را بقوت تمام برای حکومتهای منطقه بصدا در آورد. مناقشات موجود در منطقه یا پیرامون اسراییل و سرزمین های اشغال شده دور می زد و یا به تنازعات جناحهای تند و محافظه کار برای در دست گیری قدرت مربوط می شد.
نزاع اعراب با اسراییل؛ بر سر غصب سرزمین های عربی و جریحه دار ساختن غرور عربیت بود و حداکثر اینکه جناحهای افراطی؛ به اسراییل به مثابه پایگاه امپریالیسم در منطقه می نگریستند و اینها همه تا جایی که به رژیم های موجود بر می گردد قابل تحمل است.
تحقق انقلاب اسلامی در ایران و بر هم خوردن موازنه های موجود در روابط بین المللی منطقه؛ مسائل جدید و پیش بینی نشده حادث گشت. این بار نیروئی در منطقه بوجود آمده است که محتوائی متفاوت از دیگر حکومت های قبلی دارد.این اولین انقلاب اجتماعی در تاریخ نوین خاورمیانه است. این اولین انقلاب سیاسی- اجتماعی؛ مدعی اسلام و هویت اسلامی است. یعنی آن چیزی که در تاریخ جدید عمدتا «در حاشیه بسر برده و در حال به متن آمده و در تلاش بسیج اعراب که قبل از عرب بودن مسلمانند و این مسلمانی ارزش واقعی آنان را رقم می زند؛ می باشد».
و بالاخره این انقلاب در کشوری روی داده که از لحاظ موقعیت جغرافیایی؛ امکانات اقتصادی و تعداد جمعیت مقامی غیر قابل رقابت را بخود اختصاص داده است. انقلاب اسلامی ایران منطقه را در آستانه مسائلی مهم و متفاوت از قبل قرار داد.
کمپ دیوید با از دست رفتن نزدیک ترین متحد منطقه ایش و تبدیل آن با نظامی بکلی متفاوت به تلخی گرایید.
جنگ تحمیلی :
زمینه های حمله عراق به کشور ما در 31 شهریور 1359 طولانی ترین جنگ را در منطقه پس از جنگهای صلیبی سبب گردید. این جنگ که قرار بود بر اساس محاسبات عراق ظرف 3 الی چند هفته به انجام خود برسد؛ بیش از 96 ماه را پشت سر گذارده که این رقم به تنهائی 27 بار طولانی تر از تمامی جنگهای میان اعراب و اسرائیل می باشد.
حمله عراق به جمهوری اسلامی؛ دومین حادثه بزرگ در منطقه پس از سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی می باشد. قریب یکسال قبل از این حمله یعنی در 13 آبان 1358؛ سفارت آمریکا توسط گروهی از دانشجویان که نام خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نهاده بودند اشغال شد و یکی از طولانی ترین گروگان گیری های تاریخ را بوجود آورد. اشغال سفارت آمریکا که به دنبال تحریکات این کشور علیه انقلاب اسلامی و چند گانگی و اختلاف تفکر و روش میان زمامداران جدید ایران صورت گرفت؛ بازتاب گسترده ای در جهان و منطقه برجای نهاد. آمریکا به عنوان نیروی استعمارگر اصلی جهان و حامی قدرتمند شاه نمی توانست از سوی انقلاب نادیده انگاشته شده و با آن از موضع خصومت تلاقی نگردد.
در واقع بزرگترین ضربه در صحنه سیاست بین المللی با وقوع انقلاب اسلامی متوجه آمریکا گردید که بیشترین منافع را در هنگام رژیم شاه از موقعیت جغرافیائی و زمینه های سیاسی اقتصادی و نظامی این کشور می برد. آمریکا در صدد بود که با کمترین خرج؛ بیشترین جبران مافات را نماید و دولت مردان وقت حاکم بر ایران؛ نیز خوش بینانه بر این خیال بودند که با وجود یک حکومت ملی و مردمی در ایران می توان با آمریکا روابطی بر پایه استقلال بنا نهاد. اشغال سفارت که تجربه های نوین در جهان و منطقه علیه استکبار و امپریالیسم بود؛ نه تنها آمریکا را از برقراری روابط عادی در کوتاه مدت نا امید ساخت؛ حکومت های متکی بر امریکا و رژیم های محافظه کار منطقه شدیدا؛ احساس ناامنی کردند و بسیج سیاستهای نظامی- اقتصادی برای سرنگونی حکومت جدید که همچنان بر طبل انقلاب می کوبد را از سوی آنان سبب گردید. از سوی دیگر ماهیت انقلاب به همراه خاطرات تاریخی این کشور از همسایه شمالی خود و بالاخره سیاست نه شرقی و نه غربی انقلاب؛ فرصتی را برای نزدیکی انقلاب با روسیه شوروی فراهم نمی کرد. روسیه شوروی نیز با وجود تمامی منافعی که سیاست آمریکائی انقلاب برای این کشور بوجود آورده بود دلائلی برای نگرانی از ماهیت حکومت جدید در تهران داشت. دلائلی که با گذشت روزگار شدت می گرفت.
موقعیت جمهوری اسلامی در آغاز جنگ :
در هنگام شروع جنگ نظام جمهوری اسلامی در سطح جهانی از سوی افکار عمومی ساخته تبلیغات جهانی؛ نظامی اخلالگر و مغایر با سیاستهای رسمی بین المللی معرفی شده بود. به عبارت دیگر استکبار جهانی زمینه را برای بسر عقل آوردن این عصیانگر و ادب کردن این حکومت هنجار شکن فراهم کرده بود.
در زمینه رویدادهای داخلی نیز؛ وقایع بگونه ای سیر می کرد که در ذهن ناظران خارجی بیش از هر چیز تشتت و از هم پاشیدگی و ضعف و سستی را القا می کرد و طماعان آنان را به طمع می انداخت. در صحنه سیاست داخلی؛ تشتت و چند گونگی آرا در حد نهایت خود جلوه می کرد. سقوط دولت موقت؛ اختلافات و جهت گیریهای داخلی را پایان نداد بلکه آنها را در مسیر تازه ای قرار داد.در مجموع گروهی از دولت مردان و سیاست مداران پیرامون اولین ریاست جمهوری گرد امدند و گروهی دیگر حول روحانیت در صحنه؛بویژه دکتر بهشتی؛ دبیر کل حزب جمهوری اسلامی که سرانجام جان خود را بر سر این راه گذاشت؛ جمع شدند.
سایر فرقه ها و گروه های قابل ذکر و تمامی امکانات سیاسی- روانی نیز به همین گونه دوباره جمع شده بودند و در چشم ناظران خارجی؛ و آگاهان داخلی؛همه چیز حاکی ا زیک اختلاف و تفرقه عظیم سیاسی بود.
مشکلات اقتصادی حکومت جدید هم با توجه به دو عامل؛یکی تلاطم و نابسامانی های طبیعی یک انقلاب و دوم کمبود ارز؛ مشکلات ناشی از قطع فروش نفت به عنوان مهمترین منبع درآمد کشور و خروج سرمایه های کلان در زمان انقلاب از سوی وابستگان رژیم ساقط شده؛ کشور را در آستانه وضعی شبیه به ورشکستگی قرار داده بود.
مشکل گروهها؛ بخشی دیگر از نا بسامانی های انقلاب را رقم می زد. این گروهها در سه زمینه به تضعیف انقلاب اشتغال داشتند؛ یکی ترور یا بدنام کردن شخصیت های موثر انقلاب بود. زمینه دوم ایجاد آشوب و ناامنی در مناطق دور از مرکز و سرزمین های قومی و دامن زدن به مسائلی از قبیل خود مختاری بود.زمینه سوم فعالیت گروهها در تفرقه سیاسی داخلی؛ دامن زدن به نابسامانی ها و سرانجام آمادگی برای یک جنگ داخلی در جهت بدست گیری قدرت بود. سازمان مجاهدین (منافقین) مهم ترین و فعال ترین این گروه ها بود. بخش اعظم تبلیغات و تحرکات خیابانی به نفع « بنی ص-در» رئیس جمهوری ایران از سوی اینان صورت
می گرفت. عراق تنها کشوری در منطقه بود که می توانست به بهره برداری شیطانی جواب مساعد دهد. موقعیت جغرافیائی این سرزمین که حائل میان ایران و دیگر اعراب است؛ جمعیت مناسب؛ ارتش قوی؛ اقتصاد نسبتا منسجم؛ عامل عربیت؛ داشتن یک رابطه دوستانه با روسیه شوروی؛ وجود یک فرد قدرتمند و فرصت طلب در رهبری آن و بالاخره تخاصمات تاریخی دو کشور ایران و عراق عواملی هستند که عراق را قادر و تشویق به این تجاوز می نمود. که پس از صلح مصر با اسرائیل در صدد بود تا مقام ممتاز مصر را در جهان عرب تصرف کند؛ بهترین فرصت را به زعم خود در یک جنگ عربی یافت.
صعود تدریجی ولی مطمئن ده ساله صدام حسین ازعضوی همانند اعضای ارشد حزب بعث به رهبری تام و تمام این کشور و کودتای خزنده صدام علیه حسن البکر که نه همچون صدام افراطی بود و نه جاه طلب؛ شرایط را برای شروع جنگ فراهم کرده بود.
این جنگ نه تنها می توانست عراق را به مقام شامخ رهبری اعراب نایل گرداند و بدنبال سقوط رژیم شاه؛ ژاندارم جدید منطقه گردد که اصولا الحاق بخش وسیعی از خاک ایران؛ عمدتا در منطقه نفت خیز جنوب؛
آن گونه که از سوی رهبری این کشور اعلام شد؛ « قادسیه» جدیدی را رقم می زد.
از سوی دیگر نفوذ انقلاب به یکی از مساعدترین کشورهای عربی را که اکثریت جمعیت آن را شیعه تشکیل می دهد؛ مرتفع می ساخت.
اقدامات خصمانه عراق علیه انقلاب اسلامی ایران؛ قبل از پیروزی انقلاب آغاز شد. ایجاد محدودیت برای امام خمینی که به هجرت ایشان به پاریس انجامید؛ سفر فرح به عراق در پاییز 1357 یعنی پس از وقایع خونین 17 شهریور همان سال که نوعی مبارزه طلبی انقلابیون ایران به حساب می آمد.
پس از پیروزی انقلاب نیز تحرکات عراق برای لطمه زدن به روابط دو کشور و آسیب رساندن به حاکمیت انقلاب ادامه یافت.اخراج پنجاه هزار نفر اتباع شیعه مذهب این کشور و راندن آنها به مناطق مرزی ایران به جرم ایرانی الاصل بودن علامتی آشکار از اندیشه نژادی حاکم بغداد بشمار می رود. افزودن بر اخراج این عده که ظاهرا می توانستند در روز مبادا هواداران انقلاب اسلامی در آن کشور بوده باشند؛ سرکوبی و قلع روحانیون و علمای اسلامی از جمله به شهادت رساندن سید محمد باقر صدر برای پیشگیری از تحول وی به «خمینی عراق » بخشی دیگر از عوامل خطرناک و مخالف مشی نژادپرستانه و تجاوز کارانه حزب بعث می باشد. پناه دادن به فراریان انقلاب اسلامی؛ بخصوص امرای ارشد شاهنشاهی و در اختیار قرار دادن امکانات برای تحریکات آنها؛ از دیگر اعمال خصمانه علیه حاکمیت انقلاب بود. تشکیل ” جبهه آزادیبخش عربستان “ و تجهیز اعضا این جبهه برای خرابکاری از جمله بمب گذاری در مراک-ز تجمع مردم و منفجر ساختن لوله های نفت در همین ارتباط بود. تغییر نام خوزستان به عربستان؛ اهواز به الاحواز؛ خرمشهر به محمره و .......... آشکارا ادعاهای ارضی رژیم بغداد را به اثبات می رسانید.
نباید تصور شود که این اقدامات پنهانی صورت می گرفت . صدام و دیگر مقامات رژیم بعث آشکارا و به کرات این اقدامات را تایید کردند از جمله می توان به این جملات صدام به مناسبت دوازدهمین سالگرد انقلاب عراق ( 17 ژوئن 1980-27/3/59 ) اشاره داشت : ” ما به مبارزات خلقهای ایران علیه دیدگاهای عقب افتاده و خود کامه و علیه جهتگیری های منحرفی که زیر پوشش مذهب مخفی می شوند ولی در روش هایشان به مرز کفر ورزیدن به دین اسلام و ارزشهای والا و تمدن پاک و اصیل آن رسیدند؛ درود می فرستیم. ما به خلق مبارز عربستان که در راه آزادی و برابری علیه دار و دسته نژاد پرستی که او را از ساده ترین حقوق زندگی و ایده ها محروم ساخته است و کاروانهای شهیدان شرا تقدیم می دارد؛ درود می فرستیم.“
تبدیل خوزستان به عربستان یکی از شرایط سه گانه صدام برای پایان دادن به اعمال خصمانه علیه ایران عنوان شد.صدام در مصاحبه خود در تاریخ فروردین 59 این سه شرط را اعلام داشت:
الف- خروج بی قید و شرط ایران از جزایر تنب کوچک و تنب بزرگ و جزایر ابوموسی
ب- بازگرداندن دنباله شط العرب به حالت قبل از سال 1975
ج- به رسمیت شناختن عربی بودن خوزستان
انگیزه های عراق برای حمله به ایران :
اگر بخواهیم به یک جمع بندی فشرده در مورد انگیزه های رژیم عراق برای حمله به ایران دست یازیم باید گفت که یک انگیزه و محرک قوی برای این تجاوز همان مسئله ای که تحت عنوان خلع سلاح داخلی و بین المللی است می باشد. اهداف این انگیزه عمدتا به باجگیری منطقه ای و تصرف قسمتی از خاک ایران و نظائر آن محدود می گردد.
انگیزه و محرک دوم در حمله عراق به ایران؛ نقش انقلاب اسلامی و خطراتی که از این ناحیه متوجه حکومت عراق می شد؛ می باشد. این انگیزه و خطر انقلاب برای حکام بعث مبارزه سرنوشت سازی را سبب گشت. کافی است به عنوان دلیل به این جمله طه یاسین رمضان مرد قدرتمند شماره 2 عراق استناد کرد.