این سوره ، یکصد و ده آیه دارد و جز آیه۲۸، همه آن در مکّه نازل شده است. در این سوره از داستان اصحاب کهف و داستان موسی و خضر و داستان ذوالقرنین و مسائل مبداء و معاد بحث شده است.
مشرکان قریش افرادی را از مکّه به مدینه فرستادند تا ماجرای بعثت حضرت محمّد (ص) و نشانه صداقت او را از علمای یهود بپرسند. علمای یهود به فرستادگان مشرکان گفتند: از او سه چیز سؤال کنید; اگر دو چیز را جواب داد و یکی را بی پاسخ گذاشت ، او صادق است. درباره اصحاب کهف، ذوالقرنین و روح بپرسید. اگر از اصحاب کهف و ذوالقرنین جواب داد، ولی از روح جواب نداد، او پیامبر است .
در فضیلت این سوره و آثار تلاوت آن، احادیث بسیاری است که به چند نمونه آن اشاره میشود: هر که این سوره را بخواند، از فتنه دجّال بیمه است.
تلاوت آن در شب جمعه، سبب آمرزش گناهان تا جمعه دیگر و سه روز بعد از آن میشود. تلاوت آیه آخر آن سبب بیدار شدن در هر ساعتی از شب که بخواهید میگردد. تلاوت این سوره مانع از عذاب دوزخ و مانع ورود شیطان به خانهای است که در آن شب ، این سوره خوانده شده است. به هر حال خواندن و تلاوت همراه با فهمیدن و عمل کردن، رمز رسیدن به برکات قرآن است.
سوره کهف مقدمه این سوره 110 آیه است که تمام آن - بجز یک آیه - (آیه 28) در مکه نازل شده است فضیلت سوره کهف در فضیلت این سوره روایات بسیارى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه اهلبیت نقل شده که اهمیت فوق العاده محتواى آن را بیان مى کند از جمله : 1 - پیامبر فرمود: آیا سوره اى را به شما معرفى کنم که هفتاد هزار فرشته بهنگام نزولش آنرا بدرقه کردند و عظمتش آسمان و زمین را پر کرد یاران عرض کردند آرى ؟ فرمود: آن سوره کهف است هر کس آنرا روز جمعه بخواند خداوند تا جمعه دیگر او را مى آمرزد (و طبق روایتى او را از گناه حفظ مى کند)... و به او نورى مى بخشد که به آسمان مى تابد و از فتنه دجال محفوظ خواهد ماند. 2 - در حدیث دیگرى از پیامبر مى خوانیم : هر کس 10 آیه از اول سوره کهف را حفظ کند ((دجال )) به او زیانى نمى رساند و کسى که آیات آخر سوره را حفظ کند نور و روشنائى براى او در قیامت خواهد بود. 3 - از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : کسى که در هر شب جمعه سوره کهف را بخواند شهید از دنیا مى رود، و با شهداء مبعوث مى شود و در روز قیامت در صف شهداء قرار مى گیرد. بارها گفته ایم عظمت سوره هاى قرآن و آثار معنوى و برکات اخلاقیش بخاطر محتواى آن یعنى ایمان و عمل به آن است . و از آنجا که یکى از مهمترین بخشهاى این سوره داستان قیام جمعى از جوانان با شخصیت ، بر ضد طاغوت و دجال زمان خود بود، قیامى که جان آنها را بخطر افکند و تا سر حد مرگ پیش رفتند، اما خدا آنها را حفظ کرد، توجه به این واقعیت مى تواند نور ایمان را در دلهاى آماده شعله ور سازد و او را در برابر گناهان و وسوسه دجالان و حل شدن در محیط فاسد حفظ کند. توصیفهاى تکان دهنده اى که از مجازاتهاى دوزخ در آیات این سوره بچشم مى خورد، و همچنین سرنوشت شومى که در انتظار مستکبران است . و در آیات این سوره انعکاس وسیع یافته ، و توجه به علم بى پایان خدا که در ضمن مثال جالبى در این سوره منعکس است همگى مى تواند این اثر را تکمیل نماید. انسان را از فتنه هاى شیاطین حفظ کند، نور پاکى و عصمت در قلب او بیفشاند و سرانجام با شهدایش محشور کند. محتواى سوره کهف این سوره با حمد و ستایش خداوند آغاز مى شود، و با توحید و ایمان و عمل صالح پایان مى یابد. محتواى این سوره همچون سایر سوره هاى ((مکى )) بیشتر بیان مبدء و معاد و بشارت و انذار است ، و نیز به مساله مهمى که مسلمانان در آن روزها سخت به آن نیاز داشتند اشاره مى کند، و آن اینکه یک اقلیت هر چند کوچک باشد، در برابر یک اکثریت هر چند ظاهرا قوى و نیرومند باشند نباید تسلیم گردد، و در فساد محیط حل شود، بلکه همچون گروه کوچک اصحاب کهف باید حساب خودشان را از محیط فاسد جدا کنند، و بر ضد آن قیام نمایند. آن روز که توانائى دارند به مبارزه ادامه دهند و در صورت عدم توانائى ، هجرت نمایند. همچنین از جمله داستانهاى این سوره ، داستان دو نفر است که یکى بسیار ثروتمند و مرفه اما بى ایمان و دیگرى فقیر و تهیدست اما مومن بود، ولى او هرگز عزت و شرف خود را در برابر آن فرد بى ایمان از دست نداد، و تا آنجا که مى توانست او را نصیحت و ارشاد کرد و سرانجام اعلام بیزارى نمود و پیروزى هم با او بود. تا مؤ منان در شرائطى همچون آغاز دعوت پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بدانند اگر ثروتمندان بى ایمان جنب و جوشى دارند موقت است و خاموش شدنى همانند فقر و تنگدستى افراد باایمان . بخش دیگرى از این سوره به داستان موسى و خضر (هر چند نام خضر در این سوره نیامده است ) اشاره مى کند که چگونه موسى (علیه السلام ) در برابر کارهائى که ظاهر آن زننده بود اما باطنش پر مصلحت نتوانست صبر و حوصله بخرج دهد، ولى پس از توضیحات خضر به عمق مسائل کاملا آگاه شد و از بیتابى خود پشیمان گشت . این نیز درسى است براى همه ، تا به ظواهر حوادث و رویدادها ننگرند، و بدانند در زیر این ظواهر باطنى است بسیار عمیق و پر معنى . بخش دیگرى از این سوره ماجراى ذوالقرنین را شرح مى دهد که چگونه شرق و غرب عالم را پیمود، و با اقوام گوناگونى که سنن و آداب بسیار متفاوتى داشتند روبرو شد، و سرانجام با کمک گروهى از مردم به مقابله با توطئه ((یاجوج )) و ((ماجوج )) برخاست و سدى آهنین بر سر راه آنها کشید، و نفوذشان را قطع کرد (شرح کامل همه اینها به خواست خدا بعدا خواهد آمد) تا مسلمانان با بینش وسیعتر خود را براى نفوذ در شرق و غرب جهان آماده سازند و براى مبارزه با ((یاءجوجها)) و ((ماءجوجها)) دست اتحاد بهم دهند!. جالب اینکه در این سوره به سه داستان اشاره شده (داستان اصحاب کهف داستان موسى و خضر و داستان ذوالقرنین ) که بر خلاف غالب داستانهاى قرآن در هیچ جاى دیگر از قرآن سخنى از اینها به میان نیامده است (تنها در سوره انبیاء آیه 96 به مسئله یاجوج و ماجوج بدون ذکر نام ذوالقرنین اشاره شده است ) و این یکى از ویژگیهاى این سوره است . و به هر حال محتوایش از هر نظر پر بار، و تربیت کننده مى باشد. تفسیر: آغاز با نام خدا و قرآن سوره کهف همچون بعضى دیگر از سوره هاى قرآن با حمد و ستایش خداوند آغاز شده است ، و از آنجا که حمد و ستایش بخاطر کار یا صفت مهم و شایسته اى است در اینجا ستایش را در برابر نزول قرآن که خالى از هر گونه اعوجاج و کژى است بیان مى کند، و مى گوید: ((حمد خدائیرا که این کتاب آسمانى را بر بنده اش نازل کرد، و هیچگونه اعوجاج و کژى در آن قرار نداد)) (الحمد لله الذى انزل على عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا). ((کتابى که ثابت و پابرجا، معتدل و مستقیم ، و هم برپا دارنده جامعه انسانى و پاسدار سایر کتب آسمانى است )) (قیما). ((تا بدکاران و تیره دلان را از عذاب شدیدى که از ناحیه خدا است بترساند)) (لینذر باءسا شدیدا من لدنه ). و مؤ منان راستین را که پیوسته عمل صالح انجام مى دهند بشارت دهد که پاداش بزرگ و نیکوئى در انتظار آنها است (و یبشر المؤ منین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا حسنا). اجر و پاداشى که جاودانى است و تا ابد در آن خواهند ماند (ماکثین فیه ابدا). سپس بیکى از انحرافات عمومى مخالفان ، اعم از نصارا و یهود و مشرکان ، اشاره کرده مى گوید: دیگر از هدفهاى این کتاب آسمانى آن است که پیامبر بوسیله آن کسانى را که براى خدا فرزند قائل شدند انذار کند (و ینذر الذین قالوا اتخذ الله ولدا). هم مسیحیان را بخاطر اعتقاد به اینکه مسیح فرزند خدا است ، و هم یهود را بخاطر اعتقاد به فرزندى عزیر و هم مشرکان را بخاطر اینکه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند هشدار دهد. سپس به یک اصل اساسى براى ابطال اینگونه ادعاهاى پوچ و بى اساس پرداخته مى گوید: آنها هیچگونه علم و یقین به این سخن ندارند،