تفسیر سوره یوسف
نخستین مطلبى که در این سوره بیان شده، اشاره به روشنگرى آیات قرآنى است و اینکه قرآن به زبان عربى نازل شده است. مى فرماید: این، آیاتِ کتاب روشنگر است. این جمله یا اشاره به آیات همین سوره است که در آن قصه یوسف آمده و یا اشاره به مجموع قرآن است و در هر دو صورت خاصیت روشنگرى قرآن را بیان مى کند.
صفت دیگرى که در اینجا براى قرآن ذکر شده، عربى بودن است، مى فرماید: ما قرآن را به زبان عربى فرستادیم تا شما بیندیشید; چون مردم مکه عرب زبان بودند و اگر قرآن به زبانهاى دیگرى مانند عبرى یا سریانى نازل مى شد، آنان به درستى آن را نمى فهمیدند ولذا به زبان عربى نازل شد تا براى آنان قابل فهم باشد. البته اسلام یک دین جهانى است و اختصاص به عربها ندارد ولى به هر حال باید قرآن به یکى از زبانهاى دنیا نازل مى شد وبهتر و کارآمدتر این بود که به زبان همان قومى نازل شود که پیامبر اسلام(ص) از آنها بود و باید دعوت خود را از آنان شروع مى کرد، از این رو قرآن به زبان عربى نازل شد تا مخاطبان آن بتوانند در آن اندیشه کنند و لذا در این آیه مى فرماید: قرآن را به زبان عربى نازل کردیم باشد که شما در آن بیندیشید. ضمناً زبان عربى زبان گسترده و پرواژه اى است و قابلیت آن را دارد که هرگونه مفهومى را برساند و به طورى که زبان شناسان اظهار مى دارند کمتر زبانى از چنین قابلیتى برخوردار است.
در عین حال که قرآن به زبان عربى نازل شده است، در برخى از آیات قرآنى واژه هاى غیر عربى که از زبانهاى دیگر مانند فارسى و عبرى و یونانى و قبطى وارد عربى شده،نیز دیده مى شود مانند:
استبرق،سجّیل، اباریق، ارائک، تنّور، حوب، رسّ، سجّین، سرادق، سکر، سینا، فردوس، قراطیس، قسوره، قنطار، کافور، مرجان، مشکاه ، و مانند آنها. کسانى در این باره کتابهاى مستقلى نوشته اند مانند سیوطى که کتابى تحت عنوان «المهذب فیما وقع فى القرآن من معرب» نوشته و تاج الدین سبکى که قصیده اى در این باره دارد.
بدون شک اشتمال قرآن بر واژه هاى غیر عربى، در عربى بودن قرآن اشکالى به وجود نمى آورد چون نوع کلمات قرآن و شیوه آن عربى است و این مقدار در عربى بودن یک سخن کافى است.
مطلب دیگر اینکه، در این آیات از قصه یوسف و یعقوب که دو تن از پیامبران الهى بودند، به عنوان «احسن القصص» یاد کرده وآن را زیباترین داستان معرفى نموده است و این اشاره به قصه هاى دیگرى است که در قرآن آمده است. توجه کنیم که قصه هاى قرآن که نوعا مربوط به پیامبران خدا و شرح مبارزات و روشنگریهاى آنان است، همگى زیبا ومفید و عبرت آموز است ولى داستان یوسف زیباتر و شیرین تر است.
قرآن کریم قصه هاى پیامبران را نه براى سرگرمى بلکه به خاطر هدفهاى تربیتى مطرح مى کند تا روحیه پیامبر اسلام ومؤمنان را بالا ببرد وآنها مطمئن باشند که جبهه حق همیشه پیروزاست و اساسا نام و یاد پیامران مایه دلگرمى و نشاط است.
اِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبیهِ یآ أَبَتِ اِنّى رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لى ساجِدینَ قالَ یا بُنَىَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى اِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْدًا اِنَّ الشَّیْطانَ لِلاْنِْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ یَعْقُوبَ کَمآ أَتَمَّها عَلى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ اِبْراهیمَ وَ اِسْحاقَ اِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ
هنگامى که یوسف به پدرش گفت: اى پدر من، من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در حال سجده کردن بر من هستند گفت: اى پسرک من! خواب خود را بر برادرانت بازگو مکن که به تو حیله اى مى کنند، همانا شیطان بر انسان دشمنى آشکار استو این چنین پروردگارت تو را برمى گزیند و از تعبیر خوابها به تو مى آموزد و نعمت خود را بر تو و بر خاندان یعقوب به پایان مى برد،همانگونه که آن را پیشتر بر پدرانت ابراهیم و اسحاق به پایان برده است. همانا پروردگار تو داناى فرزانه است
1 «یوسف» نام یکى از فرزندان یعقوب. این کلمه عبرى است و نباید براى آن اشتقاق عربى درست کرد همانگونه که بعضى ها آن را مشتق از اسف دانسته اند اساسا وزن یُفْعُل در عربى وجود ندارد. بنابراین، این کلمه بخاطر علمیت و عجمیت غیر منصرف است.
2 «ابت» در اصل «ابى» با یاء متکلم بوده، یاء آن تبدیل به تاء شد و کسره یاء به آن انتقال یافت. شاید علت این تبدیل، ایجاد مشابهت میان کلمه ابى با کلماتى مانند اخت، بنت، عمه و خاله است که همگى در خویشاوندان به کار مى رود و در آخر آنها تاء وجود دارد. به گفته زمخشرى این تاء براى تانیث لفظ اب است هر چند که اب مذکر است و این کار در کلام عربى نظایرى دارد مانند شاه و حمامه .
3 «رایت» از رؤیا به معناى خواب دیدن است و اینکه این فعل دو بار آمده براى تأکید است و یا دومى جواب سؤال مقدر است به این بیان که یوسف مى گوید: من یازده ستاره و خورشید و ماه را درخواب دیدم، گویا از او سؤال مى شود که آنها را چگونه دیدى و او مى گوید: دیدم که در حال سجده بر من بودند.
4 «ساجدین» جمع براى اولى العقل است; چون کار ستارگان و خورشید و ماه از کارهایى بود که از عقلا سر مى زند.
5 «فیکیدوا لک» بر تو حیله مى کنند، بر تو بداندیشى مى کنند. واژه کید به خودى خود متعدى مى شود و اینکه در اینجا با لام متعدى شده
آغاز قصه یوسف و خواب دیدن او
* آیات (4 5) اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى رأیت ... : با این آیات قصه یوسف آغاز مى شود، شروع قصه از آنجاست که یوسف به پدرش یعقوب گفت: اى پدر در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابر من سجده مى کنند. البته منظور از سجده در اینجا همان تعظیم کردن است. یعقوب که از تعبیر خواب آگاهى داشت، این خواب را به عنوان یک رؤیاى صادقه دلیلى بر آینده درخشان یوسف یافت و از آنجا که مى دانست برادران یوسف نیز از تعبیر خواب آگاهى دارند، به یوسف سفارش کرد که خواب خود را به برادرانش تعریف نکند; چون آنها از آینده درخشان یوسف باخبر مى شوند و از روى حسد و بداندیشى، درباره یوسف توطئه چینى مى کنند و زندگى او را به خطر مى اندازند. البته برادران یوسف افراد با ایمان و موحدى بودند اگر چه دچار وسوسه شیطانى شدند و لغزیدند و اینکه برخى آنها را همان اسباط مى دانند، درست به نظر نمى رسد چون اسباط معروف، پس از موسى بودند.
یعقوب که این سفارش را کرد، اضافه نمود که شیطان براى انسان دشمنى آشکار است، یعنى در مواردى که زمینه حسد فراهم باشد، شیطان انسان را وسوسه مى کند و او را به انجام کارهاى ناشایست وادار مى سازد چون شیطان دشمن دیرینه انسان است و از هر طریقى که بتواند انسان را به ارتکاب گناه وامى دارد و سعى مى کند که میان فرزندان آدم فتنه و آشوب برپا نماید.
خواب یوسف سرآغاز قصه او و تعبیر و عینیت یافتن همین خواب، پایان قصه اوست و در اواخر همین سوره خواهیم دید که پدر و مادر و یازده برادر او در برابر عظمت او به سجده افتادند و خوابى را که یوسف چهل سال پیش از آن دیده بود تعبیر شد
* آیه (6) و کذلک یجتبیک ربّک و یعلّمک من تأویل الاحادیث ... : پس از سفارشى که یعقوب درباره پنهان کردن خواب به یوسف کرد، چند مطلب را از این خواب استخراج نمود: یکى اینکه خداوند او را برمى گزیند و او به مقامى مى رسد که بنده برگزیده خداوند مى شود و شاید هم این گزینش اشاره به مقامى باشد که یوسف در مصر پیدا کرد و عزیز مصر شد. دوم اینکه خداوند به او تعبیر خواب یاد مى دهد. منظور از «تأویل الاحادیث» همان تعبیر خوابهاست، چون «تأویل» در چندمورد که در این سوره آمده به معناى تعبیر است و احادیث هم به چیزهاى تازه گفته مى شود و در اینجا منظور همان خوابهاست که همواره براى انسان تازگى دارد و به طورى که خواهیم دید یوسف چندین خواب را تعبیر کرد و درست درآمد و او به تعبیر خواب مشهور شد.
سومین مطلبى که یعقوب از خواب یوسف استخراج کرد این بود که گفت خداوند نعمت خود را بر تو و خاندان یعقوب تمام خواهد کرد، یعنى بالاترین نعمت را به تو و این خاندان خواهد داد همانگونه که همین نعمت را پیش از این به پدران تو ابراهیم و اسحاق داده است. منظور از این نعمت بزرگ همان نعمت نبوت است که خداوند آن را پیشتر به ابراهیم و اسحاق داده بود و اینک یوسف نیز شایستگى آن را یافته بود و خدا به یوسف و خاندان یعقوب نبوت را عطا نمود.
البته نبوت در نسل یوسف قرار نگرفت ولى در خاندان یعقوب ادامه یافت.
* آیه (7) لقد کان فى یوسف و اخوته آیات ... : اکنون که داستان یوسف و برادرانش را به تفصیل شرح مى دهد، اشعار مى دارد که در داستان یوسف و برادران او نشانه ها و عبرتهایى براى پرسندگان و اهل تحقیق است.
منظور از «سائلان» پرسندگان خاصى نیست بلکه منظور از آن هر کسى است که از قصه یوسف و برادران بپرسد و خواهان اطلاعات درستى درباره آنها باشد. اگر کسى چنین پرسشى داشته باشد و دنبال پژوهش و تحقیق در این زمینه باشد و در این داستان درست بیندیشد، عبرتها و نشانه هایى از قدرت پروردگار را در این داستان مى یابد و قدرت خدا را مى بینند که چگونه موجودى را که به ظاهر ضعیف بود و در قعر چاه قرار داشت، به مقام بالایى رسانید و او را عزیز مصر کرد و چگونه او را از کید همسر عزیز مصر نجات داد و چگونه او را به پیامبرى برگزید و چگونه همان برادران را که خود را نیرومند مى دانستند در برابر قدرت یوسف ذلیل کرد و عبرتهایى از این قبیل.
یعقوب دوازده فرزند داشت که هر چند نفر آنها از یک مادر بودند. به گفته زمخشرى نامهاى آنان بدین قرار بود: یهودا، روبیل، شمعون، لاوى، ربالون، یشجر، دان، نفتالى، جاد، آشر، یوسف و بنیامین که این دو نفر اخیر از یک مادر بودند.
* آیات (8 10) اذ قالوا لیوسف احبّ الى ابینا منّا ... : برادران یوسف احساس مى کردند که یوسف و بنیامین و بخصوص یوسف مورد علاقه و محبت بیشتر یعقوب است و پدر، آن دو را از دیگران بیشتر دوست مى دارد. آنها این مطلب را میان خود مطرح کردند و به یکدیگر گفتند: یوسف و برادرش بنیامین نزد پدر محبوب تر از ما هستند در حالى که ما افراد نیرومند و پرتوانى هستیم و بیشتر از آنها به پدر خدمت مى کنیم و سود مى رسانیم. آنها پدر را پیش خود مورد سرزنش قرار دادند و گفتند او در یک گمراهى آشکار است.