میرزا جبار عسگرزاده معروف به جبار باغچهبان (۱۲۶۴ ، ایروان - ۴ آذر ۱۳۴۵) بنیانگذار نخستین کودکستان و نخستین مدرسه کر و لال های ایران در تبریز است. او همچنین اولین مؤلف و ناشر کتاب کودک در ایران است.[
زندگی و فعالیتها
میرزا جبار عسگرزاده به سال ۱۲۶۴ در شهر ایروان پایتخت کنونی جمهوری ارمنستان به دنیا آمد و جدّش از مردم تبریز بود. او ابتدا در تبریز کودکستانی را تحت عنوان «باغچه اطفال» دایر کرد و به همان خاطر خود را باغچهبان نامید.
او مدرسه کر و لالها را در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفتهای زیاد از جمله رئیس فرهنگ وقت دکتر محسنی در تبریز دایر کرد.[۲] این کلاس جنب باغچه اطفال باغچهبان در کوچه انجمن در ساختمان معروف به عمارت انجمن تأسیس شد.
او از سال ۱۳۰۷ خورشیدی علیرغم دشواریهای وسیع چاپ و کلیشه، چاپ کتابهای ویژه کودکان را با نقاشیهایی که خود میکشید آغاز کرد. یکی از کتابهای وی با عنوان «بابا برفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده و شورای جهانی کتاب کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
ابتکارات
روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان
آموزش روش حساب ذهنی به ناشنوایان
گاهنجار (گاهنما) وسیلهای برای نشان دادن پستی و بلندیهای اقیانوسها روی نقشه به کودکان
الفبای گویا
گوشی استخوانی یا تلفن گنگ
آثار
برنامه کار آموزگار - ۱۳۰۲
الفبای آسان - ۱۳۰۳
الفبای دستی مخصوص ناشنوایان - ۱۳۰۳
زندگی کودکان - ۱۳۰۸
گرگ و چوپان - ۱۳۰۸
خانم خزوک - ۱۳۱۱
پیر و ترب - ۱۳۱۱
بازیچه دانش - ۱۳۱۱
دستور تعلیم الفبا - ۱۳۱۴
علم آموزش برای دانشسراها - ۱۳۲۰
بادکنک - ۱۳۲۴
الفبای خودآموز برای سالمندان - ۱۳۲۶
پروانهنین کتابی - ۱۳۲۶
الفبا - ۱۳۲۷
اسرار تعلیم و تربیت یا اصول تعلیم الفبا - ۱۳۲۷
الفبای گویا - ۱۳۲۹
برنامهٔ یکساله - ۱۳۲۹
کتاب اول ابتدایی - ۱۳۳۰
حساب - ۱۳۳۴
کتاب اول ابتدایی - ۱۳۳۵
آدمی اصیل و مقیاس واحد آدمی - ۱۳۳۶
درخت مروارید - ۱۳۳۷
خیام آذری - ۱۳۳۷
رباعیات باغچهبان - ۱۳۳۷
روش آموزش کر و لالها - ۱۳۴۳
من هم در دنیا آرزو دارم - ۱۳۴۵
بابا برفی - ۱۳۴۶
عروسان کوه - ۱۳۴۷
زندگینامهٔ باغچهبان به قلم خودش - ۱۳۵۶
شب به سر رسید - ۱۳۷۳
کبوتر من کبوتر من - ۱۳۷۳
باغْچه بان ، جَبّار (عسکرزاده )، مبدِع روش آموزش ناشنوایان در ایران و پایه گذار آموزش و پرورش پیش از دبستان و از پیشگامان فرهنگ و ادبیات کودکان . او در 1264 ش در ایروان ، از ایالات قفقاز، به دنیا آمد. پدر و جدّ وی از اهالی تبریز بودند. پدرش قنّاد، معمار و مجسّمه ساز بود و در نقل داستانهای کهن و اشعار شاهنامه تبحّر داشت . مادر بزرگش ، بنفشه ، زنی باکفایت ، طبیبِ محل و شاعر بود. این دو نقشِ مهمّی در پرورش استعدادهای هنری و خلاقیت جبّار داشتند.
تحصیلات جبّار به شیوه سنتی و مکتبخانه ای بود. او در پانزده سالگی مجبور به ترک تحصیل شد و به حرفه های پدرش روی آورد. در 1284 ش ، به دلیل درگیریهای مذهبی ، به زندان افتاد. در آنجا، هفته نامه ملاّنهیب و سپس ملاّباشی را می نوشت و مصوّر می کرد و به کمک همزنجیر و همبندش برای فروش به خارج از زندان می فرستاد. زندان در افکار و معتقدات او تغییرات بنیادی پدید آورد و از آن پس ، با عشق به آرمان صلح و انساندوستی ، فعّالانه وارد زندگی فرهنگی و اجتماعی شد.
باغچه بان تعلیم و تربیت زنان و کودکان را مهم می شمرد و، به رغم مخاطرات موجود، پنهانی به تدریس سرِخانه دختران می پرداخت . از اولین آثار او برای کودکان داستانهای منظوم قیزیللی یا پْراق (برگ زراندود) و بایرامْچلیق (مژده رسانی عید) است . این آثار، با نام جبّار عسکرزاده ، متخلّص به عاجز، در 1290 ش در ایروان چاپ شد. وی ، در همین اوان ، با نوشتن مقالات و سرودن اشعار، همکاری خود را با روزنامه فکاهی ملانصرالدین آغاز کرد و در 1291 ش به نشر هفته نامه فکاهی لک لک در ایروان پرداخت .
با آغاز جنگ بین الملل اوّل و کشمکشهای خونین میان مسلمانان و ارامنه ، ناگزیر به ترکیّه مهاجرت کرد. در آنجا، ابتدا تحویلدار و سپس فرماندار شهر ایگدیر شد؛ ولی چندی بعد ناگزیر به قفقاز بازگشت . وی ، در 1297 ش ، در شهر نوراشین ، از توابع ایالت ایروان ، مدرسه ای تأسیس کرد که به علت آشفتگی اوضاع دیر نپایید. در 1298 ش ، بر اثر شدّت گرفتن خونریزیها در قفقاز، با خانواده خود به ایران آمد.
باغچه بان خدمات فرهنگی خود را، به عنوان معلّم کلاس اوّل ، در مدرسه احمدیه مرند آغاز کرد و دیری نگذشت که نحوه کار وی و پیشرفت شاگردانش جلب توجّه نمود. اولین اثر او در ایران نمایشنامه خُرخُر است که برای شاگردانش نوشت و در مدرسه اجرا کرد. در این زمان ، امتیاز تأسیس یک دبستان دخترانه را گرفت ؛ ولی ، به سبب مخالفتهای متعصّبان ، موفق به افتتاح آن نشد.
در 1299 ش ، به جهت حسن شهرتش ، بنا به دعوت رئیس فرهنگ آذربایجان ، به تبریز رفت و در آنجا به کار خود ادامه داد. در این زمان ، با روش تازه خویش نوشتن کتاب اوّل را برای کودکان آغازنهاد. باغچه بان برای تدریس موادگوناگونِ درسی وسایل سمعی و بصری ساخت و کتاب الفبای آسان را برای تدریس فارسی به ترک زبانانِ بزرگسال نوشت . وی ، با همکاری همسر و همکارش ، صفیه میربابایی ، به تدریس دختران در کلاسهای مخصوص نیز موفق شد. وی ، در این زمان ، «جمعیت حمایت معلمین » و «جمعیت تئاتر» را تأسیس کرد و نمایشنامه های انتقادی ، از جمله حیات معلمین و اِرْکَک خالاقیزی (خاله قزیِ نَر)، را نوشت .
باغچه بان در 1303 ش ، بنا به پیشنهاد رئیس فرهنگ آذربایجان ، کودکستانی به نام «باغچه اطفال » در تبریز تأسیس کرد و نام خانوادگی خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغییر داد.
وی ، برای کودکان ، بازیها و کاردستیهای جدید و تزئینات و صورتکهای گوناگون ساخت و شعر سرود و نمایشنامه نوشت ، و به یاری همسرش ، که با موسیقی آشنا بود، در کودکستان نمایشهای آهنگین اجرا کرد.
در 1305، با توجه به حالات یک کودک ناشنوا در «باغچه اطفال »، به فکر تدریس به ناشنوایان افتاد و کار تدریس به کر و لالها را با سه پسر ناشنوا آغاز کرد. باغچه بان در آموزش ناشنوایان هیچگونه تجربه قبلی یا دسترسی به کتاب و مقالاتی دراین باره نداشت . او، در پرتو تجربه شخصی ، به نقش مهمّ حسّ باصره و لامسه در آموزش زبان به ناشنوایان پی برد. صداهای زبان فارسی را به دو دسته حنجره ای (آوایی ) و تنفّسی (بی آوا) و هر یک از این دو گروه را به ممتد و غیرممتد تقسیم کرد. وی «الفبای دستی گویا» را، که در نوع خود در جهان بی نظیر است ، بر پایه ویژگی صداها و شکل حرفها ابداع کرد. در این الفبا، برخلاف بعضی الفباهای دستی دیگر، از یک دست استفاده می شود. این نشانهای دستی ، ضمن اینکه کمک به لبخوانی است ، وسیله ای برای تعلیم و اصلاح تلفّظ نیز هست .