مقدمه
جمعیت شناسی مطالعهی جمعیت، افزایش آن از طریق موالید و درون کوچی و کاهش آن از طریق مرگومیر و برونکوچی است. در مفهوم وسیع آن، جمعیتشناسی مطالعهی عوامل موثر بر تغییرات جمعیت و تأثیر جمعیت بر جهان اطراف ماست. عوامل موثر بر تغییرات جمعیت متفاوتاند؛ بعضی از آنها منشأ زیستی و ژنتیکی دارند (مانند حداکثر گستره زندگی)، اما برخی دیگر ماهیت اقتصادی اجتماعی دارند (مانند علل محیطی مرگ، یا هنجارهای اجتماعی موثر بر باروری). تأثیر عوامل جمعیتی را میتوان در زمینههای مختلف مشاهده نمود. برای مثال، جمعیتی که به سمت سالخوردگی میرود، ممکن است تأثیرات سوئی بر ترکیب نیروی کار داشته باشد. یک تغییر عمده در شمار موالید سالیانه تأثیر مهمی بر نظام آموزشی سالهای آتی خواهد داشت. رشد جمعیت نیز ممکن است به تنهایی تأثیر سوئی بر ظرفیت حمل کره زمین داشته باشد و دستکم تعیینکننده عمدهای در کمیت و کیفیت محصولات کشاورزیای که در نهایت باید تولید شود، باشد. بنابراین از دیدگاههای مختلفی میتوان عوامل جمعیتی را مورد مطالعه قرار داد و برای همین است که جامعهشناسی جمعیت و اقتصاد جمعیت به عنوان دو حوزهی مهم در مطالعات جمعیتی درآمدهاند.
با اینحال، این کتاب به منظور دربرگرفتن شاخههای مختلف تحقیق جمعیت طراحی نشده است. هدف این کتاب محدود به ارائه روشهایی برای تحلیل محض روندها و ترکیب جمعیت است. بنابراین این کتاب صرفاً روی تحلیل جمعیت متمرکز شده است، یعنی آن جنبه از جمعیتشناسی که به روشهای ریاضی برای اندازهگیری تغییر جمعیت و عوامل زیربنایی آن اختصاص یافته است. با اینحال نباید فراموش کرد که جمعیتشناسی صرفاً به این گونه تکنیکها محدود نمیشود. از طرفی، تحلیل آماری ابزار توانایی است که یک جمعیتشناس نباید از آن رویگردان باشد. از طرف دیگر، مانند بقیهی علوم اجتماعی، عوامل جمعیتشناختی با عوامل دیگری از زمینههای دیگر ارتباط متقابل دارند. وقایع اصلی جمعیتشناختی (موالید، مرگومیر و مهاجرت) نمیتوانند بدون مراجعه به علوم دیگر به درستی توضیح داده شوند.
معمولاً یکی از هدفهای مهم جمعیتشناس شناخت عوامل موثر بر تغییرات جمعیت است. برای مثال، شمار سالیانهی موالید را در نظر بگیرید که از طرفی، به ریسک بچهزایی و از طرف دیگر، به شمار زوجهای درمعرض این ریسک وابسته است. با اینحال، ریسک بچهزایی در طول یک سال معین تحت تأثیر عواملی چون سن زن و تا حدودی سن مرد، وضعیت زناشویی آنها (در بسیاری از کشورها تنها نسبت کمی موالید نامشروع دارند)، دورهی ازدواج، شمار فرزندان زنده به دنیا آمده قبلی و ... است. بنابراین جمعیت متناظر درمعرض بچهزایی بر حسب سن، وضعیت زناشویی، طول مدت ازدواج و ... توزیع میشود. با اینحال، اندازهگیری ریسک بچهزایی به آن سادگی که به نظر میرسد، نیست. برای مثال، ریسک مربوط به گروهی از زنان در طول یک سال معین وابسته به باروری گذشته آنها و تحت تأثیر شرایط خاص سال موردمشاهده است. برای مثال، در طول جنگ موالید به تأخیر میافتد و بعد از جنگ جبران میشود. بنابراین جمعیتشناس بدون درنظر گرفتن این گونه عوامل تصادفی علاقهمند به بدست آوردن یک سنجهی محض از باروری است. جمعیتشناس حتی اگر بتواند از این گونه شرایط خاص که به طور موقت بر رفتار باروری تأثیر میگذارد، چشمپوشی کند، با اینحال هنوز با این واقعیت روبروست که سنجهای که از رفتار تولیدمثل به دست آورده چندان خالص نیست. زنان میمیرند و یا مهاجرت میکنند، در نتیجه از میدان مشاهده خارج میشوند. چنانچه این زنان نمرده بودند و یا مهاجرت نمیکردند، ریسک خالص آنها چگونه میبود؟ آیا ریسک آنها برابر با ریسک همان جمعیتی میبود که در طول دورهی موردمشاهده از مرگ یا مهاجرت گریختهاند؟ تحت چه شرایطی هر دو ریسک با هم برابر میشدند؟
همانطور که دیده میشود، تحلیل جمعیتشناختی نمیتواند به مجموعهای از تکنیکهای سادهای محدود شود که برای به دست آوردن نتایج روشن در مورد مسائل ساده به کار برده میشود. در بسیاری از موارد مسائل را به آسانی نمیتوان تعریف کرد و بعضی روشها را فقط در شرایط خاص میتوان به کار برد. وضعیت به ویژه هنگامی پیچیدهتر میشود که دادههای موجود برای بهکاربردن تکنیکهای به دست آمده کافی نیست. بنابراین، هدف اصلی این کتاب در مرحلهی نخست تعریف پرسشهای صحیح برای مسائل خاص و ایجاد روشهای پاسخ به این پرسشها، تأکید بر فرضیههایی که بنیان روشها هستند، و تعیین تورشهای ممکن به هنگام تحقق نیافتن فرضیههاست. نتیجهی این رویکرد تعیین تشابهات میان تکنیکهایی است که در حوزههای اصلی جمعیتشناسی بهکار برده میشود. برای مثال، همان نوع سنجهها برای مطالعهی مرگومیر، ازدواج بار اول یا کارایی وسایل پیشگیری از بارداری استفاده میشود. روشهایی که در مورد باروری استفاده میشود به آسانی میتواند در زمینهی زناشویی و ... نیز گسترش یابد. بنابراین، زمانی که اصول اساسی قابلمشاهده مشخص شده باشد، میتوان تکنیکهای جمعیتشناختی را به هسته کوچکی از روششناسی محدود نمود. این اصول اساسی در فصلهای اول و دوم کتاب مورد بحث قرار گرفته است و بنابراین مواد ضروری مطالعه را قبل از پرداختن به فصلهای دیگری که در آنها این اصول در مورد اجزای تغییر جمعیت بهکار برده شده، تشکیل میدهد. در واقع، بعد از خواندن دو فصل اول، خواننده میتواند به هر یک از فصلهای بعدی بدون رعایت نظم فصول مراجعه کند زیرا فصلهای بعدی هر یک به خودی خود کامل هستند و نیازی به مراجعه به فصلهای اول و دوم ندارند.
دو فصل اول به دیدگاه دوگانهای که جمعیتشناس به هنگام تحلیل داده های جمعیتی اتخاذ میکند، اختصاص یافته است. یک رویکرد تعیین متوسط شمار فرزندان متولدشده برای یک زن در طول زندگی و یا اینکه فرد چند بار در طول زندگی خود محل سکونتش را تغییر داده، میباشد. در اینجا هدف مرتبطکردن وقایع جمعیتشناختی به طول دورهی زندگی است که تحلیل کوهارت نامیده میشود. رویکرد دیگر بررسی چگونگی تغییرات جمعیت از یک سال به سال دیگر است. برای مثال، جمعیت ایالات متحده در طول ده سال گذشته چقدر تغییر کرده است و اجزای این تغییرات چه هستند؟ در این مورد وقایع جمعیتشناختی به طور سالیانه مطالعه میشود که تحلیل دوره نامیده میشود. این دو رویکرد در تعارض با هم نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. با بررسی مقطعی یک جمعیت، مانند تحلیل دوره، میتوان به فهم سهم افراد مشاهدهشده در تغییر جمعیت در مرحله معینی از زندگی آنها دست یافت. بخشی از این تغییر ممکن است به علت رفتار انتقالی و تأثیر دورهی موردبحث باشد (یعنی به تأخیرانداختن موالید در طول یک جنگ) و بخش دیگر آن احتمالاً ناشی از تغییر در رفتار بنیادی (مانند کاهش شمار فرزندان زنده به دنیا آمده) است. مورد اخیر را میتوان توسط تحلیل کوهارت تعیین نمود و بنابراین این نوع مکمل ضروری تحلیل دوره است. با اینحال، برای فهم اینکه چگونه جمعیت و ترکیب آن تغییر میکند، باید سنجههای کوهارت را به سنجههای دوره تبدیل نمود.
یک مثال سادهی دیگر روابط ضروری میان هر دو رویکرد را نشان خواهد داد. فرض کنید یک جمعیتشناس میخواهد مسیر آتی یک جمعیت را پیشبینی کند. او با پیشبینی روند احتمالی متوسط شمار فرزندان به دنیا آمدهی هر زن (رویکرد کوهارت) شروع خواهد کرد، ولی سپس مجبور خواهد شد که این ارقام را به شمار سالیانهی موالید (رویکرد دوره) تبدیل کند. این به معنی ارزیابی تغییرات در متوسط سن به هنگام بچهزایی (رویکرد کوهارت) و نیز تأثیر احتمالی شرایط اقتصادی و اجتماعی آینده مانند رکود موقت در اقتصاد (رویکرد دوره) است. روش فوق را همچنین میتوان در مورد پیشبینی مرگومیر و مهاجرتهای آینده بهکار برد. بنابراین در مطالعات جمعیتی هم تحلیل کوهارت و هم تحلیل دوره مورد نیاز است. تحلیل کوهارت به بررسی تغییرات بنیادی در رفتار میپردازد، ولی مستلزم ثبت وقایع جمعیتشناختی در طول دورهی زندگی است و به تجربیات گذشته اشاره دارد. تحلیل دوره نشان میدهد که چگونه جمعیت از یک سال به سال دیگر تغییر میکند و بنابراین به دادههای در سطح وسیع و انبوه نیاز ندارد، از طرف دیگر، تحلیل دوره نمیتواند به آسانی بین تغییرات موقتی و بنیادی در رفتار تفاوتی قائل شود.