به طور معمول در هر کشوری از زمان آغاز انتخابات تا پایان آن عوامل بسیاری در شکل گیری و نتیجهاش نقش خواهند داشت.
اما آنچه این روزها بیش از دیگر پارامترها مورد بررسی قرار میگیرد، توجه به تاثیر حضور بموقع و موثر احزاب است.
در واقع امروزه تحقق حکومت مردم بر مردم بدون احزاب سازمان یافته ، قانونی و البته موثر قابل تصور نخواهد بود و با دستیابی به این مهم است که مردم میتوانند از امکان نظارت بر حکومتشان در کنار مجلس و دیگر نهادها برخوردار باشند.
این نیازبه قدری آشکار است که در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بسرعت به آن پرداخته شد و در تاریخ انقلاب هم آمده که تاکید بر حزبی بودن از سوی برخی بزرگان از جمله شهید آیت الله دکتر بهشتی و تاسیس حزب جمهوری اسلامی از مواردی است که نشان میدهد نیاز به حزب برای دستیابی به یک جامعه دموکرات غیر قابل انکار است.
اشکال در قوانین حزبی
اما با این حال، آنچه در دیگر کشورها از احزاب انتظار میرود، در ایران وجود ندارد. حتی قانون مربوط که به طور شفاف درباره فعالیت حزب در کشورصحبت کرده است، باز به گونهای تنظیم نشده که برای نماینده مجلس یا رئیس جمهور اجبار کند تا از سابقه حزبی برخوردار باشد. این مساله زمان معرفی کاندیداها، مردم را سردرگم میکند، زیرا در کشورهایی که حزب به معنی واقعی وجود دارد و کاندیداها مشخص میشوند، برنامهها و حتی ترکیب اعضا را به مردم معرفی میکنند.
همه چیز برای مردم شفاف و واضح است و آنان بخوبی میدانند که به چه کسانی و چه برنامههایی قرار است رای دهند و خود چگونه برای آیندهشان با روی کار آمدن هر یک از نامزدها برنامهریزی کنند زیرا از آنجا که بخش زیادی ازمنافع مادی حزب با پول مردم عجین شده است برای باقی ماندن و کسب و حفظ قدرت سیاسی و اقتصادی در برنامهها نیاز آنان را هم مدنظر قرار میدهند.
اما در ایران همان طور که اشاره شد داستان فرق میکند. نامزدها شخصی معرفی میشوند و سعیشان بر آن است تا حتی اگر توسط طیفی در جامعه مورد حمایت قرار میگیرند آن را انکار کنند و در ارتباط با عدم وابستگی به حزب و مستقل عمل کردن با افتخار صحبت به میان آورند، گرچه این مساله ضعف به حساب نمیآید، اما بهتر آن است که غیر از این باشد.
از سوی دیگر، مردم نمیدانند که قرار است با روی کار آمدن چنین افرادی چه اتفاق جدیدی بیفتد و در آینده چه میزان از برنامههای وعده داده شده عملی میشود و در صورت اجرایی نشدن به کجا مراجعه و چگونه گله کنند پس به طور معمول بخصوص در زمینه اقتصادی، کشور از چند روز قبل از انتخابات و چند روز پس از آن با رکود مواجه میشود و استدلال حرکت فوق هم این است که منتظر اولین شروع پس از اعلام نتیجه انتخابات و معرفی مدیران جدید هستند.
عدم الزام در پاسخگویی
بحث دیگر درمساله فوق این است که حمایت احزاب از کاندیدای خود بویژه در زمان حضور در عرصه قدرت به همان دلایلی که در بالا ذکر شد پاسخگویی را الزام آور میکند. از این نظر میتوان گفت کاندیدای حزبی نسبت به مستقل دارای اولویت است.
البته باید اشاره شود یکی دیگر از مشکلات انتخابات در کشور ما نصفه نیمه رفتار کردن قواعد از سوی خود احزاب است یعنی الان که در حال و هوای انتخابات ریاست جمهوری دهم قرار داریم شاهد هستیم کاندیداهایی از جبهه اصلاح طلب و اصول گرا (2 طیف مطرح سیاسی در کشور) به میدان وارد شدهاند و اعلام آمادگی کردهاند ولی این مساله نه تنها به مردم کمکی نکرده بلکه بیشتر برایشان مشکل به وجود آورده است و این مساله هیچ دلیلی ندارد جز اینکه مشاهده میشود از یک نوع فکر در جامعه دو یا چند کاندیدا معرفی میشود و به تبلیغ میپردازد، بنابراین خود احزاب به مردم میگویند که به یک نفر نمیتوانند اعتماد کنند پس این گونه آنان را تشویق میکنند به اینکه برای انداختن آرا در صندوقهای انتخاباتی به سراغ افراد بروند و به احزاب توجهی نداشته باشند.
تولد احزاب فصلی
یکی دیگر از مواردی که جا دارد به آن اشاره شود، تولد احزاب فصلی در کشور است به طور معمول این گونه است که احزاب بعد از انتخابات به کما میروند و دقیقا موقع انتخابات دوباره فعال میشوند، در صورتی که این رویه درست نیست، احزاب باید مواضع خود را به صورت صریح و شفاف بیان کنند و در طول سال به صورت کامل به فعالیت بپردازند تا مردم بتوانند راحت تر با آنها رابطه برقرار و نظراتشان را منتقل کنند (در واقع احزاب باید رابط بین مردم و دولتمردان باشند.)
همین مساله باعث میشود یک شبه مردم بعضا شاهد تولد احزابی باشند که تا پیش از انتخابات هیچ اثری نه از عملکرد شان بوده و نه نامی از آنها به گوش رسیده است که اصطلاحا به آنها احزاب فصلی گفته میشود.
شاید یکی از دلایلی که باعث میشود تا کشور ما دارای حزبهای فصلی باشد این است که حزب برای ما تنها در چارچوب کار ویژه انتخاباتی ظاهر میشود و عموما بعد از پیروزی یا شکست در رقابتها تا دور بعدی انتخابات به خواب میرود.
گروهی که پیروز از میدان بیرون میآید، به نظر میرسد احساس نیاز به حضور مردم و نهادینه کردن آن را از دست داده یا بسیار فروکش میکند و شکست خوردگان نیز در این رقابتها بدون بازنگری در رفتار خود و بررسی علل عدم اقبال مردم نسبت به آنها، همانند گذشته قدرتمندانه رفتار میکنند و به این ترتیب جریان سیاست تا دور بعدی انتخابات به حرکتهای پشت پرده و ناشفاف بر میگردد. بنابراین باز هم قابل درک است که هنوز کارکرد و جایگاه حزب های سیاسی در نظام حزبی ما مشخص نشده است.