چکیده
آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز و ارائه راه کارها در جهت رفع آسیب ها در اقامه نماز :
فریضه سترگ نماز دارای جایگاه و اهمیت اجتماعی و تربیتی ارزشمند و مهمی است .
نماز از بعد اجتماعی دارای جایگاه ارزندهای است؛ زیرا روابط و مناسبات انسانها با یکدیگر و ماهیت و جهتگیری جامعه را مشخص نموده و کیفیت ویژهای به آن میبخشد؛ لذا اگر انسان رابطه خود را با خداوند، به خوبی تنظیم و تصحیح کرد، موفق به تنظیم و بهبود رابطهاش با سایر انسانها خواهد شد. در روایت از امام معصوم علیه السّلام آمده است که اگر آدمی رابطه خود را با خداوند اصلاح کرد، خداوند رابطه او را با دیگران اصلاح خواهد نمود. از این عبارت نتیجه میگیریم که چون نماز تجلی رابطه مطلوب خالق و مخلوق است موجب مطلوبیت روابط اجتماعی مردم با یکدیگر خواهد شد.
برخی از صاحب نظران این طور مطرح میکنند که علل وادادگی و روی گردانی جوانان از دین و فرایض دینی تناقض گفتار و رفتار متولیان سیاسی، مذهبی و سیاست زدگی مبلغان مذهبی است.
این مسأله تنها عامل روی گردانی جوانان از مسائل مذهبی نیست؛ بلکه در کنار آن میتوان به پدیدههایی نظیر مصرفگرایی، تجمل پرستی و رقابتهای مادی و نظایر آنها نیز اشاره کرد.
یا غفلت والدین از تربیت دینی و مذهبی فرزندانشان و اکتفا نمودن به مسائل مادی و حداکثر تحصیلی آنان نیز از جمله عوامل و اسباب ایجاد این مساله است.
وابستگی و تعلق خاطر کودکان و نوجوانان و جوانان به رسانههای گروهی به ویژه رسانههای تصویری و ناتوانی این رسانهها در انتقال معرفت و جاذبه دینی به نسل حاضر و بالعکس تلاش برخی رسانهها در جهت دلبسته نمودن کودکان و نوجوانان و جوانان به محصولات فرهنگی غرب و نیز فقدان ادبیات دینی برای کودکان و نوجوانان و جوانان از جمله علل این دین گریزی یا دوری از معنویت و کم توجهی و بی توجهی به نماز است.
بعد از آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز به راه حل هر یک از موارد مذکور می پردازیم ، تا شاید بتوانیم با ارائه آن ،گام مثبتی برای رفع آسیبها در اقامه نماز برداشته و اندکی از مشکلات دینی و مذهبی را رفع کرده باشیم .
مقدمه
از بعد تربیتی نماز، میتوان نماز را همچون منشوری کثیر الاضلاع تصور نمود که از هر وجه به آن بنگریم جلوه خاصی دارد. به عنوان نمونه میتوان به این ویژگی بسنده کرد که نماز موجب ایجاد و تثبیت عزت نفس آدمی میشود؛ زیرا نمازگزاری که در پیشگاه خدا به عبادت میپردازد در حقیقت با نفی عبودیت غیر خدا و گردن نهادن به عبودیت خدا، به این رابطه معنا میبخشد.
به نکتهای دربارهی نقش نماز در باز داشتن جوان از گناه اشاره شد. حال این سئوال پیش میآید که چه عواملی در گرایش نسل جوان به دینداری و نماز موثر است؟
البته در این زمینه عوامل فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم:
1 پشتوانه نماز و سایر عبادات، اعتقادات محکم و پا برجاست. اگر نسل جوان از حیث اعتقادی و باورهای دینی، ساخته شوند و بینش صحیح و مستدلی در این مورد داشته باشند به طور طبیعی به لوازم و پیامدهای آنها نیز که نماز و نیایش است روی میآورند.
2 تقویت شناخت و معرفت نسل جوان نسبت به نماز، آثار اقامه و آثار ترک نماز و نقش محوری نماز نسبت به سایر عبادات میتواند منجر به پای بندی بیشتر به نماز شود.
3 استفاده از زبان و بیان هنر و ادبیات در ترسیم جذبهها و جلوههای نماز به ویژه از زندگی بزرگان و فرزانگان به صورت نمایشنامه، تئاتر، فیلم و میان پردههای نمایشی میتواند در عینی ساختن آثار این عبادت بنیادین، در نتیجه جذب جوانان مؤثر و سودمند تلقی شود.
4 نسل جوان امروز همان کودکان و دانش آموزان سالهای پیشین خانوادهها و مدارس هستند که مهمترین سالهای رشد و بالندگی خویش را در کنار خانوادهها و والدین گذرانیده و پس از آن در مدرسه و در کنار معلمان و مربیان آن را تداوم بخشیدهاند. منظور اشاره به این واقعیت است که اگر خانوادهها و نیز مربیان و معلمان شیوههای جذاب و زندهای را برای آشنایی کودکان و نوجوانان با نماز، به کار گیرند. آنها در سنین جوانی علاقه و گرایش بیشتری به نماز نشان داده و آن را حفظ خواهند کرد. همچنین آشنا نمودن والدین و مربیان با طرحها و روشهای جذاب و پر کشش دربارهی نماز، میتواند تأثیر به سزایی در این امر داشته باشد.
موضوع مهم دیگری که مطرح است جایگاه و کارکرد فرایض دینی و مذهبی در علوم روان شناختی و تربیتی است. برای این فریضه چه شأن و جایگاه و کارکردی در علوم فوق در نظر گرفته شده است؟
کارکرد فرایض دینی و مذهبی در علوم روان شناختی و تربیتی در دو مقوله زیر قابل بررسی است:
1 بررسی آثار، پیامدها و تبعات این گونه فرایض از منظر علوم روان شناختی و تربیتی؛ نظیر مطالعه در آثار روان شناختی نماز، عبادت، نیایش و نظایر آنها با دیدی جدید، ابتکاری و جذاب.
2 جستجو و تفحص در زمینه راهکارهای مؤثر و پیشنهادی دین و فرایض دینی در حل معضلات و مشکلات جامعه معاصر؛ نظیر افسردگی، اضطراب، استرس و خودکشی به ویژه آن دسته از مشکلات پیچیدهای که علوم روان شناختی و تربیتی هنوز نتوانسته پاسخ قاطعی برای آنها بیابد.
آسیب شناسی به خاطر بى توجّهى به حقیقت و جایگاه نماز
راستى چرا در میان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمى دهند و یا اینکه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و یا عدهاى از نوجوانان و جوانان در حالیکه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمى خوانند؟
این سئوالى است که ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحیح آن بوده نخست سعى داریم که عوامل آن را شناسایى نموده سپس راه حل ها را ارائه دهیم.
موضوع مزبور بعنوان یک سئوال و موضوع تحقیق در میان عده کثیرى از دانش آموزان دبیرستانى، دانش پژوهان مراکز پیش دانشگاهى و دانشجویان مطرح گردید تا بدون هیچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بیان خودشان جویا شویم که در این صورت قضیه از ظن و گمان خارج و به واقعیت عینى نزدیکتر گردد.
آنان در این نظر سنجى علل و عواملى را برشمردهاند که بسیار جالب توجه است.
لازم به ذکر است که برخى از این علل از درصد بالایى برخوردار بوده که اکثریت آن را بیان داشته اند و بعضى دیگر در حدّ متوسط و ضعیف مطرح شده اند. ما به ترتیب اهمیت، آن عوامل و علل را بر مى شماریم سپس نحوه از بین بردن آنها و یا راه حلها را با استمداد از آیات و روایات با بضاعت اندک علمى ارائه خواهیم داد.
محیط خانواده و بى توجهى والدین
بى توجه بودن یا کم توجهى پدر و مادر یا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و یا احیاناً بى مبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دینى خصوصاً فریضه نماز تأثیر بسزائى در تربیت فرزندان بجاى مى گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانهاى رشد نماید که در آن خانه کسى به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینى خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحریض و تشویق به نماز ننمایند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روى آورد که این احتمال ضعیفى است.
نوجوانى نوشته بود که چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالیکه در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگرى بیان کرد که توقع نماز خواندن از کسى که هیچ یک از اعضاى خانواده اش اهل نماز نباشند. توقع بى جایى است.
اینگونه از خانواده ها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمى دهند بر دو قسمند: یک گروه خانواده هایى هستند که والدین و مربیان آنان به نماز اهمیت نمى دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید مى کنند. این دسته از خانوادهها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انکار نیست. فردى نقل مى کرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل کسى رفتیم بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم در جواب به ما گفت یک مُهر در خانه داریم که گاهى من با آن نماز مى خوانم و گاهى خانمم.
دسته دیگر خانواده هایى مى باشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعى نمى نهند. نماز خود را مى خوانند و روزه شان را مى گیرند امّا از اینکه فرزندان به مسائل دینى پاى بند باشند یا نه براى آنها یکسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمىخواهند که نمازش را بخواند و یا روزهاش را بگیرد. هیچ مسئولیتى را در قبال آنان احساس نمى کنند. گویا او همه چیز را مى فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتى بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه مى کنند.
بسیار روشن و مسلّم است که چنین فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل دراین زمینه محسوب مى شود چون کانونى که جوان در آن رشد یافته کانون بى تفاوتى بوده است و هرگز کسى از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید او را به امور عبادى و ادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگى فردى سر به زیر و تسلیم پذیر و با شخصیتى از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تأکید داشته امّا در امور دینى اصرارى به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دینى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمى کردند.
عدم آگاهى و بینش کافى از فریضه نماز
عالم نبودن به محتواى نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تأثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلام، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست یابى به آن یکى از عواملى است که جوانان را از این فریضه الهى دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته هاى بسیارى از آنان این نکته جلب توجه مى کرد که ما نمىدانیم براى چه باید نماز خواند. اگر نماز نخوانیم چه مى شود. با ترک نماز چه چیزى را از دست خواهیم داد و ظاهراً مشاهده مى شود آنان که نماز را برپا مى دارند با کسانى که تارک نمازند فرقى نمى کنند. اگر نماز باید در زندگى افراد مؤثر واقع شود پس چرا این اثر ملموس نیست و چرا این مرزبندى را عملاً ما نمى بینیم؟
مگر خدا به دو رکعت نماز ما محتاج است؟ جوان باید قلبش پاک باشد، انسان باید با دوستان و همسایگان و نزدیکان و همنوعان خود رفتار شایستهاى داشته باشد. خدا اینها را از ما خواسته است. نه اینکه نماز بخوانیم و در عین حال صدها عمل ناشایست را مرتکب شویم. اصل این است که ما انسان خوبى باشیم حال چه قائم به نماز باشیم یا تارک آن. پس ملاک انسان خوب بودن، نماز خواندن نیست بلکه دل و قلبى پاک داشتن است.
همه این گفته ها حاکى از آن است که شناخت لازم و آگاهى کافى از فضائل نماز و جایگاه آن در اسلام براى کثیرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
سستى و تنبلى
بعد از دو عامل مذکور، علت دیگرى که در ترک یا بى توجهى به نماز بیان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعالیت نمى دهند مگر در امورى که بیشتر جنبه احساسى و هیجانى داشته و یا در امورى که با انگیزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدرى مشکل است در هواى سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد و یا کفش و پوتین را از پایش در آورد و مسح نماید به همین خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مى رود و یا براى او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و... .
هر چند که برخى از نوجوانان و جوانان این عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمردهاند و لیکن به نظر مى رسد که این علت نمى تواند بعنوان یک عامل مستقل و بلکه یک علت به حساب آید چون بعداً خواهیم گفت که تنبلى خود معلول علل دیگرى مى باشد.
مجالست و همنشینى با دوستان ناباب
بدیهى است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهى شخصیت انسانى خصوصاً در سنین نوجوانى و جوانى را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و کمال مؤثرند و دوستان ناشایست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاریهاى اخلاقى. چه بسا جوانانى که در مسائل دینى علاقمند و به دیندارى خود راغبند و لیکن در محیطهاى مختلف از قبیل محلهاى که در آن زندگى مىکنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتى از عمر را سپرى مى سازند با افرادى آشنایى شوند که به تدریج او را در دام بى دینى و لا ابالى گرى گرفتار مى کنند.