در روزهای گذشته سخنان مسئولین محترم کشور در مورد جمعیت مباحث داغی را بهمراه داشته است. این دیدگاه که جمعیت زیاد در تعارض با نزول کیفیت محیط زیست است یک اصل قدیمی ثابت شده علمی میباشد. بی تردید در بیشتر گزارشهای کارشناسان این حوزه در مقیاس محلی، منطقهای و حتی کشوری، مهمترین علت نزول شاخصهای پایداری محیط زیست کشور، به افزایش سریع جمعیت نسبت داده شده است. به نظر شما چند بچه کافیست.
در ذهن بیشتر سیاستگذاران کشور این موضوع که پتانسیل منابع زیستی کشور محدود است جایی ندارد. آنچه مسلم است شرایط اکولوژیکی میهن عزیزمان گویای در تنگنا قرار داشتن منابع آب ، خاک ،هوا و پوشش گیاهی را دارد که ظرفیت بهرهبرداری پایدار از آنها را تحدید کرده است. چنانچه از این حدود، بهرهبرداری بیشتری صورت گیرد تخریب آن منابع را بهمراه دارد چیزی که متاسفانه در کشور در حال رویدادن است.
منابع آب تجدید پذیر کشور حدود 130میلیارد مترمکعب تخمین زده شده است چنانچه جمعیت کشور به حدود 100 میلیون نفر برسد ما جزو کشورهای با تنش آبی قرار خواهیم گرفت و توان تامین نیاز آبی را برای فعالیتهای روزانه نخواهیم داشت. این در حالیست که چندی پیش سازمان ملل متحد نسبت به رشد جمعیت ایران و بروز بحران آب در سال 2025 هشدار داده است. افزایش تعداد چاهها و برداشت بیش از حد آبهای زیرزمینی برای تولید بیشتر کشاورزی و اشتغالزایی موجب افت کمی این منبع شده و در برخی دشتها وضعیت به حد بحرانی رسیده است. بسیاری از قناتها در اثر حفر چاه از بین رفتهاند چاهها زیادی خشک شده اند و نشست زمین یا فروچاله در دشتهای کشور روی داده است.
نشست زمین در دشت قهاوند در اثر برداشت بیش ازحد آب زیرزمینی
چرای بیش از حد مراتع برای تولید بیشتر گوشت قرمز موجب زوال پوشش گیاهی و تخریب مراتع شده است بطوریکه 16 میلیون هکتار از 90 میلیون هکتار مراتع کشور جزو مراتع تخریب شده بشمار میآیند. این در حالیست که ظرفیت مراتع کشوربه اندازه تامین حدود 160 هزار خانوار بهره بردار است در حالیکه عملا هم اکنون بالغ بر 7/5 برابر ظرفیت از آن استفاده میشود(2).
افزایش سطح زیرکشت دیمزارها برای تولید گندم افزونتر موجب افزایش نرخ فرسایش خاک از یک میلیارد تن به 5 میلیارد تن در سال و کسب مقام اول در جهان شده است. قطع درختان جنگلهای زاگرس برای افزایش سطح کشت غلات موجب از بین رفتن بیش از 55 درصد این جنگلها در غرب کشور و 95 درصد جنگلهای ارس شمال خراسان شده است که این خود کاهش تنوع زیستی و از بین رفتن گیاهان بومی(اندمیک) را بهمراه داشته است(۳).
تولید سرانه فاضلاب بیشتر و دفع آنها در آبهای سطحی و زیرزمینی، تولید زباله و مواد زاید جامد در سطح کشور، بهره برداری از آبهای شور در کشاورزی و تسریع فرآیند شوریزایی از دیگر عواقب افزایش جمعیت است.
آلودگی آب رودخانه سفیدرود در اثر ورود فاضلاب شهر لوشان
گسترش بی رویه شهرسازی بر روی مرغوبترین خاکها سبب روانه کردن کشاورزان برای کشت بر خاکهای نامرغوب با هزینه بیشتر شده است. براساس گزارش فائو بازای افزایش هر 1000نفر نیاز به تغییر کاربری 40 هکتار اراضی است. براساس نظر کارشناسان برای تولید و عرضه غذای کافی متنوع گیاهی و دامی برای هر نفر به حدود 485/0 هکتار زمین نیاز است و برای 66 میلیون جمعیت فعلی بایستی حدود 32 میلیون هکتار زمین به زیر کشت برود (2). این درحالیست که در خوش بینانه ترین حالت، سطح اراضی کشاورزی در کشور حدود 5/18 میلیون هکتار است. با این حساب سطح زیر کشت در کشور باید نزدیک به دو برابر شود تا نیاز مردمان را تامین کند.ما در کشور اراضی داریم ولی خاک غنی کم داریم.
ضرورت افزایش فعالیت های توسعه ای مانند احداث جاده، صنعت، معادن، لوله نفت و گاز، سدسازی و.... برای برآورده کردن نیازهای معمولی جمعیت رو به تزاید است چنانچه جمعیت کشور از حدود 66 میلیون نفر فعلی در آینده و بنابر توصیه رئیس جمهور محترم به 100 میلیون نفر برسد برای توسعه زیرساختها نیاز است که 8/6 میلیون هکتار تغییر کاربری صورت گیرد که 4/3 میلیون هکتار آن از اراضی کشاورزی است. آنچه از 5/18 میلیون هکتار باقی میماند 1/15 میلیون هکتار است که تنها قادر است نیاز حدود 30 تا 35میلیون نفر را برآورده کند. به نظر شما هنوز هم باید جمعیت افزایش یابد