همه والدین آرزو دارند فرزندانی مودب، موفق، سالم و آراسته به اصول اخلاقی و انسانی و مورد احترام جامعه داشته باشند.اما...!
شرح کلمه مودب:
آنکه به مهمانی می خواند. مُوْدِب .
ادب کننده و سرزنش کننده . (ناظم الاطباء). ادب دهنده . (آنندراج ) (غیاث. ادب آموزنده . (منتهی الارب ). آن که علم و هنر وفضل می آموزاند. (ناظم الاطباء فرهنگآموز. ج ، مودبون . (مهذب الاسماء). معلم . علم آموز. آداب آموز. (یادداشت مولف ). آن که نیک می پروراند و تربیت می کند. استاد و معلم و مدرس . (ناظم الاطباء): رستم این پسر را برگرفت و ببرد و همی پروردش تا بزرگ شده پس مودب بنشاند تا او را ادب آموخت . (ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). فرمان عالی چنان است که فرزند تو، پسرت اینجا ماند... کار این پسر بساز تا با مودبی و وکیلی به سرای تو باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 271). نماز دیگر مودب چون بازگشتی نخست آن دو تن بازگشتندی و برفتندی پس امیرمسعود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 107). چون عدد او به دوازده رسید پادشاه او را به مودب فرستاد تا فرهنگ و آداب ملوک بیاموزد. (سندبادنامه(.
مودب شدن ; معلم شدن . مربی گشتن . پیشه تادیب و تربیت کس یا کسان به عهده گرفتن:
مودب شدم یا فقیه و محدث
کاحادیث مسند کنم استماعی
یکی از مسائل بسیار مهمی که افکار زوجهای جوان و پدر و مادرها را به خود مشغول میکند، ادبآموزی و تربیت فرزندان است. البته این موضوع اختصاص به ایران ندارد بلکه همه جوامعی که فرهنگ غنی و سابقه تمدن دارند به تربیت نسل آینده و ادب کودکان اهمیت ویژهای میدهند. در این بین به دلیل تاکیدفراوانی که در احادیث امامان شیعه به تربیت و تادیب فرزندان شده و همچنین پیوندهای عاطفی محکمی که در ایران بین اعضای خانواده وجود دارد، ما ایرانیان اهمیت خاص و ویژهای برای این موضوع قائلیم و پدر و مادرها حتی وقتی فرزندانشان بزرگ شده و ازدواج میکنند و صاحب خانواده میشوند، باز هم در مورد نحوه اعمال و رفتار فرزندان و نوهها و حتی آسایش و رفاه آنها فداکاری کرده و خود را مسئول میدانند.
پدر و مادرها به خاطر حساسیت ویژهای که درباره فرزندان دلبنندشان دارند گاهی با نصیحت، دعوا، قهر و تنبیه و گاهی با تشویق و ترغیب و یا مداخلههای بهجا و نابهجا و اظهار نظرها تلاش میکنند راه درست زندگی و رفتار مناسب را به فرزندانشان بیاموزند و خوشبختی و آسایش آنها را تضمین کنند.
از طرف دیگر والدین خود را تا حدی سبب وجودی فرزند دانسته و او را از خون و ریشه ی خود میدانند و بههمین دلیل فرزندان را امتداد و دنباله و بخشی از وجود خودشان میدانند و این امر باعث میشود سبک موفقیتها و رسیدن به مراتب بالای علمی و اجتماعی و مادی از طرف فرزندان عامل غرور و مباهات والدین و نشانه موفقیت آنها در تربیت فرزندان بشود و بالعکس ، شکستها و ناکامیهای فرزند باعث سرشکستگی پدر و مادر خواهد بود.
امام سجاد(ع) میفرمایند: «با فرزندت آنچنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه زیبایی و جمال اجتماعی او شود. چنان بار بیاور که بتواند در شؤون مختلف، دنیای خود را با عزّت و آبرومندی زندگی کند و مایه زیبایی و جمال تو باشد.»
همه انسانها آرزو دارند فرزندانی مودب، موفق، سالم و آراسته به اصول اخلاقی و انسانی و مورد احترام جامعه داشته باشند. قاعدتاً هر پدر و مادری با اعمال شیوههای تربیتی مخصوص به خود تلاش میکند به فرزندانش بیاموزد که دروغ نگویند، خیانت نکنند، تنبل و تنپرور، بداخلاق و زودرنج و خسیس و طماع، ولخرج و بی مبالات، بیلیاقت و ضعیف النفس و بیاراده نباشند و هرگز دنبال دوستان ناباب و ولگردی و هرزگی نروند.
با همه این تلاشها و حساسیتها، و امیدها و آرزوهای والدین برای تادیب و تربیت و آینده درخشان فرزندان، چطور میشود که بسیاری از آنها دارای رفتارهای زشت و ناپسند شده و در صحنه زندگی شکست خورده و ناکام میشوند. برای بررسی این موضوع لازم است به چند نکته توجه کنیم:
هر پدر و مادری مثل همه ی انسانهای دیگر، مجموعهای از صفات و خصوصیات خوب و پسندیده و صفات و خصوصیات بد و ناپسند است. همان مردی که به نظر ما دارای چند صفت زشت اخلاقی است ، در خانه خودش پدر چند فرزند است و همینطورخانمی که در نظر اطرافیانش دارای بعضی صفات مذموم و ناپسند است، مادر چند فرزند می باشد. و همین پدر و مادر هم مثل همه ی پدر و مادرها از فرزندانشان توقع دارند انسانهایی مودب و زرنگ و فرهیخته و تحصیلکرده و بطور خلاصه افرادی موفق و مورد قبول جامعه باشند.
نکته طلایی و کلید این معما این است که فرزندان ما آن چیزی میشوند که خود ما هستیم و آن چیزی نمیشوند که ما آرزو داریم.
آنها کمابیش همان خصوصیات و صفاتی را پیدا میکنند که ما داریم البته جلوه این صفات و خصوصیات در شرایط و زمانهای مختلف، با هم فرق میکند.
به این مثال توجه کنید، مادری که صبحها به صبحانه خوردن فرزندان بی توجهی می کند ونظارتی بر نحوه ی آماده شدن فرزندان برای رفتن به مدرسه نمی کند و در طول روز هیچ برنامه ریزی برای وقت خود ندارد و زمان زیادی را صرف صحبت با تلفن و.. می کند نباید توقع داشته باشد با نصیحت و قهر و دعوا، فرزندانش افرادی مسئولیت پذیر شوند .
به یک مثال دیگر توجه کنید: پدر یا مادری وقتی متوجه کار زشتی از فرزندشان میشوند، چنان او را سرزنش و دعوا می کنند و شخصیت و غرورش را جریحهدار کرده و یا با قهرهای طولانی مدت او را عذاب میکنند، که باعث می شود اگر دفعه بعد این بچه کار بدی انجام داد، با راههای مختلف در پی مخفی کردن آن برآید.
اگر چنین پدر و مادرهایی هزار بار هم بچه را نصیحت کنند که مسئولیتپدیز باشد، دروغ نگوید و یا با اراده و تصمیم قاطع برای رسیدن به موفقیت از خواب و استراحت و تفریحاتش کم کند، هیچ اثری نخواهد داشت.
برای پدر ومادر خوب بودن باید از خودمان شروع کنیم .شاید حتی قبل از تولد فرزند .ابتدا صفات خوب را در خود نهادینه کنیم وسعی کنیم از صفات بد پاک شویم وسپس از فرزندانمان بخواهیم چنین باشند.