سیری در کتاب "داستان راستان" اثر شهید مطهری
... سخن گفتن پیرامون فضایل و کرامات نبی اکرم(ص) و خاندان مکرم آن حضرت و نقل داستانهایی از زندگانی پربار آنان، همواره در طول تاریخ مورد توجه ویژه اندیشمندان و سخنوران نامدار قرار گرفته است. لذا، در ادبیات عرب و ادبیات پارسی می توان به نمونه های متعددی در این خصوص اشاره داشت که نویسنده براساس ارادت و عشق بی پایان خویش به ساحت مقدس رسول اعظم(ص) و اهل بیت آن حضرت، سعی در بیان فرازهایی از سیره آن بزرگواران داشته است، با این هدف که بیان راه و روش زندگانی پربرکت آنان چراغ راه نسل امروز و نسلهای فردا باشد و از تمسک جستن به این خاندان و پیروی از آنان، سعادت دنیا و آخرت میسر است.به تحقیق و به جرأت می توان ادعا کرد که تاکنون زندگانی هیچ یک از مشاهیر جهان این گونه مورد توجه علما و متفکران قرار نگرفته است و درباره هیچ شخصیتی تا به این اندازه کتاب و رساله های تحقیقی به رشته نگارش درنیامده است. این امر بدون شک ریشه در دعوت راستین و رسالت الهی پیامبر(ص) و خاندان پاک او دارد که بر هیچ پژوهشگر حق جو و واقع نگری پوشیده نیست.در قلمرو زبان فارسی، نگارش آثاری در این باره، به سده چهارم ه.ق باز می گردد. این آثار به صورت منظوم و منثور بخش اعظمی از ادبیات فارسی را شامل می شوند که برخی از این آثار در شمار شاهکارهای بی بدیل ادبیات جهان قرار دارند و با وجود گذشت قرنهای متمادی، هنوز نیز در شمار پرمخاطب ترین آثار ادبی محسوب می شوند.
از آثار پیشینیان، آنچه در این مجال می توان به عنوان نمونه مثال آورد، اثر سترگ شیخ فرید الدین عطار نیشابوری یعنی کتاب "تذکره الاولیا" است. این کتاب سراسر شرح زندگانی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است و فرازهای بسیاری از زندگانی پیشوایان بزرگ عالم تشیع در آن به رشته تحریر درآمده است. عطار در این کتاب با نثری شیوا به توصیف صحنه هایی از عظمت کردار بزرگان دین پرداخته است و بدین صورت از آنان به عنوان یگانه الگوهای راستین انسان کامل یاد می کند.
هر چند آثاری که با این مضمون خلق شده اند شمار فراوانی را شامل می شوند و در هیچ یک از زمانهای پس از ظهور اسلام نمی توان دوره ای را مثال زد که اثری در این خصوص آفریده نشده باشد، باز هم این همه اثر نتوانسته است جوابگوی عطش روزافزون مردمی باشد که عاشقانه و در همه حال در جستجوی شنیدن و یا خواندن فضیلتی از فضایل بیکران اهل بیت(ع) هستند. همچنانکه در هر عصری متفکران و سخن سرایانی قدم به عرصه حیات نهاده اند که بیان و شرح این ماجرا را در شمار وظایف خویش دانسته اند و با تلاشی شگفت کوشیده اند تا بر این مجموعه بیفزایند وعرض ارادتی نموده باشند به پیشگاه مقدس بهترین و برترین خاندان که محبوبیتی لایزال دارند.
ناگفته نماند، از جمله عواملی که سبب احساس نیاز در این قلمرو بوده است، علاوه بر مسأله تطور زبانی و پیدایش سبکهای نوین، مسأله دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی بوده که پدیدآورنده ضرورتهای تازه ای گردیده است که الزاماً شایسته درک و پاسخگویی متفکران بوده و به تناسب اوضاع جامعه و حوایج آن ارائه طریق دیگری را ایجاب می نموده است.
این نکته در مورد شهید مطهری کاملاً مصداق دارد. او چنانکه در مقدمه کتاب "عدل الهی" بیان نموده است، هدفش از نوشتن کتاب یا مقاله، حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالهایی است که در زمینه مسایل اسلامی درعصر ما مطرح است. وی در این مقدمه از محاسبه احتیاجها و درجه بندی ضرورتها نیز سخن به میان آورده است و اصل "الاهم فالاهم" را معیارکار خویش برشمرده است. "داستان راستان" مجموعه ای از داستانهای کوتاه اخلاقی است که با الهام از زندگانی پیامبر(ص) و پیشوایان مکتب تشیع، در 2 جلد به رشته تحریر درآمده است.
در نگاه نخست، نثر روان و بی تکلف استاد نشانگر آن است که وی در نگارش این کتاب درصدد کسب اسم و رسم نبوده، بلکه درد دین و جوابگویی به خلأ موجود در این زمینه، انگیزه خلق این اثر شده است.
در کتابنامه توصیفی و موضوعی آثار استاد شهید مطهری، تاریخ نگارش جلد اول این کتاب سال 1339 و تاریخ نگارش جلد دوم آن سال 1343 ذکر شده است. این کتاب در شمار معدود آثاری است که به محض چاپ با رویکرد کم نظیری روبرو شده و در اندک زمانی به چاپهای متعدد رسیده است. تا آنجا که در بین عموم مردم شاید هیچ یک از کتابهای استاد به اندازه این کتاب از شهرت و معروفیت برخوردار نباشد.
استقبال از این کتاب به اندازه ای بود که پس از شهادت استاد، نویسندگان و محققانی را بر آن داشت تا در جهت پاسخگویی به عطش جامعه، به سراغ سایر آثار استاد بروند و داستانهایی را که وی در ضمن سخنرانیها و یا تألیفاتشان بدان استناد و استشهاد نموده اند، استخراج نموده و به عنوان کتابی مستقل در ادامه "داستان راستان" چاپ و منتشر نمایند. کتاب "حکایتها و هدایتها" که به اهتمام محمدجواد صاحبی گردآوری و چاپ شده، نمونه ای از این تلاشهاست که نمایانگر میزان تأثیر "داستان راستان" در سطح جامعه است. همچنین، تأثیرگذاری این اثر به همین مقدار محدود نشده است و چه بسیار نویسندگان و پژوهشگرانی که با الهام از این سبک و سیاق، به نگارش آثاری در این باره پرداخته اند.
استاد مطهری در پیشگفتار جلد نخست "داستان راستان"ابتکار و ایده خلق این اثر را به یکی از دوستان فاضل خود که طی نشستی در "هیأت تحریریه شرکت انتشار" مطرح نموده، نسبت می دهد. اما آنکه تعهد انجام این وظیفه را تقبل می کند، کسی جز خود استاد نیست. اگر چه این کتاب برای خواص و عوام هر دو قابل استفاده است، اما استاد منظور اصلی خویش را در نگارش کتاب طبقه عوام می داند، پس گروهی از خواص در آن دوران استاد را مورد ملامت قرار می دهند و با اظهار تأسف، از او می خواهند که دست از این کار ساده بردارد و به کارهای علمی مهمتری مشغول شود! برخی نیز به ایشان پیشنهاد می کنند که "لااقل این کتاب را با نام خودت منتشر نکن!" پاسخ استاد به این خواص، پاسخی مستدل و خواندنی است.
استاد در مقدمه جلد نخست در ادامه شرح دلنشین و در عین حال غم انگیز مناظره با خواص ساده اندیش، از نوع تفکر آنان به عنوان یک بیماری اجتماعی نام می برد که به صورت یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامی در جامعه شکل گرفته و شیوع پیدا کرده است. از نظر استاد، جبران فقر کتابهای مفید و سودمند که به حال جامعه اسلامی مفید فایده ای باشد، وظیفه ای است که باید مورد توجه علما و اندیشمندان مسلمان قرار گیرد و مقیاس بزرگی و کوچکی کار به نتیجه و اثر آن بستگی فراوان دارد.
استاد منظور خویش را "عوام" قرار داده است "زیرا تنها این طبقاتند که میلی به عدالت و انصاف، و خضوعی در برابر حق و حقیقت در آنها موجود است." و صلاح و فساد طبقات اجتماع را در یکدیگر مؤثر می داند و با نقل بخشی از فرمان حکومتی امام علی بن ابیطالب(ع) به مالک اشتر نخعی، چنین نتیجه گیری می کند: "این فکر غلطی است از یک عده طرفداران اصلاح که هر وقت در فکر یک کار اصلاحی می افتند، زعمای هر صنف را در نظر می گیرند، و آن قله های مرتفع در نظرشان مجسم می شود و می خواهند از آن ارتفاعات منیع شروع کنند."
نامگذاری هر کتابی، برای خود ماجرا و علت و انگیزه ای دارد که جالب و شنیدنی است. لذا برای آنانکه علت نامگذاری این کتاب را نمی دانند و در ذهن خود این سؤال را داشته اند که چرا "داستان راستان"، باید از زبان استاد علت این امر را شنید: "نام این کتاب را به اعتبار اینکه غالب قهرمانان این داستانها کسانی هستند که راست رو و بر صراط مستقیم می باشند و در زبان قرآن کریم "صدیقین" نامیده شده اند... و از آن جهت هم که معمولاً طالبان و خوانندگان این گونه داستانها افرادی هستند که می خواهند راست گام بردارند، و این کتاب برای آنها و به خاطر آنهاست، ما این داستانها را می توانیم داستان راستان بدانیم. گذشته از همه اینها، چون این داستانها ساخته وهم و خیال نیست، بلکه قضایایی است که در دنیا واقع شده و در متون کتبی قضایای حقیقی با کمال صداقت و راستی و امانت ضبط شده، از این رو مناسب بود که ماده راستی را در جزء نام این کتاب قرار دهیم."
در مقدمه جلد دوم "داستان راستان" استاد خبر از استقبال رضایت بخش جامعه و تجدید چاپ جلد اول را همراه با خبر استقبال رادیو ایران در آن روزگار از این کتاب می دهد. پخش داستانهای این کتاب در ایام ماه مبارک رمضان و مورد پسند و قبول شنوندگان واقع شدن آن، در نظر استاد دارای مفهوم عظیم و گسترده ای است که همانا "آمادگی آنان برای شنیدن و خواندن مطالب خوب دینی است و این امر وظیفه رهبران و نویسندگان دینی را مشکل تر می کند."