ایران و ظهور طاهریان
مقدمه
ایرانیان همیشه دارای هوش و زکاوت بالای بوده وهستند و زیر بارحکومت ظلم وستم نمی روند. زمانیکه اسلام وارد ایران شد ایرانیان آن را به عنوان دین عدالت و مساوات پذیرفتند تا از زیر فشار نابرابریهای که در زمان ساسانیان تحمل کرده بودند رهایی یابند. امادر زمان بنی امیه با وجود تبعیضهای زیادی که بوجودآمد و ظلم وستم های که به مردم ایران روا می داشتند بعضی ها را بر آن داشت تا بر ضد این نظام قیام کنند،به همین خاطر با عباسیان که داد حمایت از علویان را سر می دادندهم پیمان شدند و جکومت بنی امیه را ساقط کردند اما بعد از اینکه عباسیان روی کار آمدند بر خلاف وعده های گذشته ی خود عمل کردند و حتی شروع به اذیت وآزار علویان نمودند،با این وجود ایرانیان در این عصر نفوذ زیادی را در دربار عباسیان داشتند و حتی بعضی از وزارت خانه ها را بدست گرفتند.دراین دوره که به دوره عباسیان معروف است ایرانیان از نظر علم و پیشرفت یقینا از اعراب جلوتر بودند به همین لحاظ نهضت ترجمه بیشتر به کمک ایرانیان صورت گرفت اما با گذشت زمان ایرانیان متوجه ظلم وستم عباسیان هم شدند و حرکات استقلالی را بنا نهادند وحتی بعضی ها قیام کردند به امید اینکه به دین گذشتگان خود بر گردند
مقدمات قیام طاهریان
ایرانیان با گذشت چند سال از پیروزی عباسیان به این نتیجه رسیدند که چیزی از این نهضت که توسط آنان به پیروزی رسید نصیبشان نشده است و حتی در بعضی مواقع چیزهای نیز از دست داده اند.اما ما نباید این را فراموش کنیم که در زمان عباسیان به خصوص عصر طلائی آن یعنی (227-132)هجری ایرانیان نقشی را ایفا کردند که هرگز قبل از آن به چنین مقامی نرسیده بودند در واقع امپراطوری عباسی توسط ایرانیان اداره می شد که نقش برامکه را نباید هرگز فراموش بکنیم.
با کشته شدن ابومسلم قیامهای مختلفی بر پاشد که همگی آنها صبغه ی دینی و سیاسی داشتند و بهانه ی آنها خونخواهی ابومسلم خراسانی بود.این قیام ها همگی منشا نارضایتی طبقات مختلف اجتماعی دارد که البته بیشتر طبقه ی فرودست روستائی و آنان هنوز چشم به روزهای بهتری داشتند و در پی موعودهای خود می گشتند.البته قیام های اجتماعی در ایران بویژه ،خراسان به زمان امویان باز می گردد که می توان به قیام خَداش داعی بسیار پرشور عباسیان پرداخت،خداش که داعی عباسی بود توسط بکیر بن ماهان راهی خراسان شد.((با در آمدن خداش به خراسان آهسته و پیوسته نوآموزان هوادار عباسیان ناگهان مبدل به سیل گشت،زیرا که خداش دست برد به آموزش بر اساس اعتقادات رازگونه و اجتماعی رایج میان انبوه خراسانیان [1][9].))
آئینی که خداش در حال ترویج آن بود مزدکی بود که وی پیروان زیادی را دور خویش جمع کرد که با مخالفت داعیان عباسی و همچنین حاکم اموی خراسان و حتی روحانیون زرتشتی قرار گرفت و خداش توسط حکومت اموی سرکوب و کشته شد.
قیام زید بن علی در سال 122هجری و فرزندش یحیی که جسد وی در سال 125هجری که در جرجان بر دار آویخته شد ،تاثیر شگرفی بر مردم خراسان بر علیه امویان گذاشت.از جمله قیام های اجتماعی ،مذهبی قیام به آفریدگبر خراسانی 131هجری بود که با مخالفت شدیش ابومسلم خراسانی و زرتشتیان قرار گرفت وی آئین نو که تلفیقی از زرتشت و اسلام بود را بوجود آورده بود.
قیام شریک بن شیخ سهری در سال 133هجری، شیعه ای که خواهان روی کار آمدن اخلاف علی (ع) بود ،که با مقابله شدید ابومسلم مواجه شد از جمله دیگر قیام ها بود که بیشتر طبقه فرودست از آن حمایت می کرد.
((نخستین نماد بیزاری همگانی از قتل ابومسلم که به مناسبترین نمودار ناخشنودی از سیاست های حکومت عباسیان باشد در شورش سنباذ مجوسی137هجری پدیدار شد . سنباذ یکی از نزدیکان ابومسلم بود که گویا وی خزانه دار ابومسلم نیز بوده باشد [2][10].))سنباذ پس از پیروزی های اولیه که به خصوص در حوالی ری بدست آورد((به مجوسی گری باز گشت و به کارهای ناروا وبه بیداد علیه عباسیا ن دست زذ [3][11].))
اماقیام سنباذ زیاد دوام نیاورد و در جنگی در حوالی جرجانیان سپاه سنباذ شکست خورد. و به اینگونه به قیام سنباذ پایان داده شد، طرف داران و سپاهیان وی بیشتر ناراضیانی بودند که در پی مساوات بودند و به نوعی نیز بازگشت به آئین های پیشین خود .
قیام اسحاق ترک و براز، در سال 140 هجری استاذسیس المقنع که همگی بعد از کشته شدن ابومسلم در سال136هجری توسط منصور عباسی حکایت از این میکنند که ایرانیان هرگز به آنچه که به آن امید داشتند و به آن وعده یافته بودند دست پیدا نکردند.این قیام ها که تا سالیانی ذهن دولت عباسی را به خود مشغول کرد همگی صبغه ی دینی،مذهبی ذاشتند.و همگی از بطن جامعه ی ستم کشیده ی ایران سر برآورده بودند.
سنباذ به پیروان خود وعده ی خرابی کعبه را می داد و استاذسیس ادعای پیامبری و مقنع ادعای خدائی می کرد .ما نباید فراموش کنیم که غُلات در پیروز شدن نهضت عباسیان از جمله مهمترین گروهای اجتماعی بودند که دامنه ی فعالیت آنهابه قرنهای بعدنیز کشیده شدکه در قرن ششم و سپس حمله خانمان سوز مغولان به آنها فرصت های خوبی داد تا آنها به صورت مرامهای فرقه ای و اعتقادی و بعدها سیاسی نیز در آیند،که آنان نام صوفی و اهل تصوف و عارف و غیره را برخودنهادندو در زمانه کنونی فراوان یافت می شوند. خلاصه تر گوئیم که با قیامهای که در بالا ذکر شده و همچنین روی کار آمدن خاندان ایرانی الاصل برامکه و تسامح و تساهل دینی و مذهبی و نژادی که خلفای عباسی از جمله هارون و مامون عباسی به ایرانیان این مجال را داد که طاهریان سرانجام بعد از دو قرن سکوت در سال207هجری توسط طاهرابن حسین ادعای استقلال کند.
یکی از نتایج قدرت گیری عباسیان،خاموش شدن اختلافات قبایل عرب ساکن در خراسان و سایر نقاط ایران بودکه به موازات آن و با سقوط بنی امیه ،سلطه ی قبایل عرب در ایران به تدریج از میان رفت و آنان به مرور ایام در جامعه ی ایران حل شدند و به همین نسبت مسئله ی موالات نیز کمرنگ شد.
دولت عباسی،برخلاف امویان بر قوم عرب متکی نبود.در واقع یکی از پیامدهای قدرت گیری عباسیان این بود که اقوام ایرانی سهم بیشتری از قدرت را تصاحب کردند .ساده گرفتن عباسیان در مساله ی قومی ،نژادی ورود ایرانیان به بالاترین مدارج اداری را ممکن ساخت. هرچند در میان ایرانیان بیشتر از همه اشراف و طبقات بالای جامعه از قیام عباسیان بهرمند گردیدند.
از جمله این اشراف ایرانی خاندان طاهریان بودند که در بهترین موقع قد علم کردندوخود را نشان دادند.در آغاز سده ی سوم هجری حکومت طاهریان که بر بخش عظیمی از ایران یعنی شرق جبال بویژه خراسان بزرگ ناظر بود استقلال نسبی را برای ایرانیان هرچند در پناه خلافت رقم زد. عمر طاهریان دیری نپاید،ولی راه را یرسلسله های دیگری که دم از استقلال می زدند هموار کردند.
((هارون الرشید که در سال 175هجری فرزند خود محمدامین را به ولایتعهدی برگزید ،به شرط آنکه جانشین بلافصل او مامون باشد و به همین ترتیب پس از مامون جانشینی از آن موتمن سومین پسر هارون باشد.به امین عراق وشام،به موتمن جزیره ومردابهای بیزانس و به مامون استانهای شرق همدان واگذار شد،که محل اسقرار وی ،مرو بود [4][12].))اما انتظارات امین از مأمون با وصیت پدرش منافات داشت.امین از مأمون خواسته های داشت که مأمون تن به آنها درنداد و با موقعیتی که در خراسان داشت دست به اصلاحاتی زد که همکاری و همدلی خراسانیان را در پی داشت.
((امین ، علی بن حسین را در راس سپاهی قرار داده و راهی خراسان کرد[5][13].))((مأمون به توحید فضل بن سهل، طاهر بن حسین را که از سران نظامی خراسان بود به فرماندهی سپاه انتخاب کرد و او را با مقابله سپاه امین فرستاد که سرانجام وی پس از دو سال دروازه های بغداد را گشود و در سال 198هجری خلیفه ی امین توسط طاهر به قتل رسید[6][14].))
مأمون برای خاموش کردن مخالفان علوی خود به سفارش فضل بن سهل، امام رضا(ع) را به خراسان آورد و وی را ولیعهد خود نمود. که این امر موجب تسکین شیعیان شد.اما این امر نیز باعث طغیان بزرگان عباسی ساکن بغداد شد که آنها مأمون را برکنار کردندو یکی دیگر از عباسیان را به عنوان خلیفه بر گزیدند، مأمون که با چنین وضعی روبه روشد ابتدا خاندان سهل را بر افکند و سپس امام رضا راکنار زد و راه بغداد را در پیش گرفت. طاهر در این زمان که مأمون به بغداد آمد مقام شرطگی شهر را بر عهده داشت.دلایل و عوامل مختلفی سبب گردید تا مأمون ناگزیر از فرستادن طاهر به سوی خراسان شود. در سال205هجری طاهربن حسین عامل خراسان شد.بدین صورت نخستین دودمان موروثی نیمه مستقل ایران اسلامی در خراسان پدیدار گشت.
البته امنیت خراسان در این زمان توسط خوارج در خطر افتاده بود که مأمون سعی داشت توسط طاهر آنان را نیز سرکوب کند و وی را روانه خراسان کرد.طاهر در زمان مأمون در خراسان پایگاه استواری داشت،او همانند یک فرمانروای برحق عمل نمود و تا آنجا رفت که نام خلیفه را از خطبه انداخت و سکه به نام خود زد. همزمانی این اقدام با مرگ طاهر باعث شد تا مرگ طاهر را به مأمون نسبت دهند.
((طاهر مردی دلیر و کوشنده در عقاید خویش استوار و پا برجای ، کریم و بخشاینده و نیکو دل بود .طاهر را دادگستر و وزیر دست پرور و نیکوکردار دانسته اند که در آبادانی خراسان کوشش بسیارداشته است.آنچه بیش از همه خاطر وی را به خود مشغول می داشت توجه به حال برزگران و آسایش خاطر ایشان بوده است.وی کاریزهای بسیار در آن دیار روان کرد و جانشینانش آنها را نیز ادامه دادند که حتی عبدالله بن طاهر دستور به نگارش کتابی دراین زمینه داده است[7][15].))
((طاهر در نظم و نثر هم از ناموران روزگار خود به شمار می رفته است در زبان عربی شعر نیکو می سروده و نمونه های چندی از اشعار وی در برخی از کتابها دیده می شود، از آن جمله در نهایه الادب، الاغانی و الفهرست به آن اشاره شده است.همچنین نمونه های چندانی از توقیعات و اندرزهای ادیبانه وی موجود است.گذشته از آن طاهر با ادیبان روزگار به نیکوئی رفتار می کردو ایشان را بسیار می نواخت،به طوری که بعضی از ایشان را بر کشیده و در سلک کارفرمایان خویش جای داده است[8][16].))
اما با به قتل رسیدن طاهر، فرزندان وی خود را وابسته به خلافت نمودند و نام خلیفه را دوباره بر سکه ها و خطبه اوردند و در قبال آن از خلیفه مشروعیت گرفتند.جانشینان طاهر همواره در حفظ منافع خراسانیان کوشا بودند اما درگیری انها با خوارج و بعدا با خاندان صفاری که یعقوب لیث سر سلسله آنها می باشدو دستگیری مازیار شاهزاده ایرانی توسط طاهریان از محبوبیت آنها در خراسان کاست. هر چند که منافع طاهریان در بغداد جمع شده بود و آنها از خاستگاه خویش دور شده بودند و آنهاسالیان درازی مقام شرطگی بغداد را بر عهده داشتند و همین دور شدن آنها از خاستگاهشان سبب شد که آنها زود کنار بروند و ترکان جایگاه آنهارا ،حتی در بغدادبگیرند.
اما در کل ظهور طاهریان در خراسان نویدهای به مردم ایران داد که چشم به روزهای آتی داشته باشند و برای رهایی،امیدها زنده شد. سلسله طاهریان الگویی برای سایر سلسله های ایرانی شد که پس از آنها ظهور کردندهر چند بیشتر به صورت حکومت های محلی و وابسته به دربار خلافت بودند.
در زمان طاهریان بود که قیام خوارج به سر کرده گی حمزه آذرک و قیام شاهزاده مازیار و از همه مهمتر قیام مزدکی بابک خرم دین نمایان شد.که پیروی آنها از بی عدالتی های زمانه خود و ظلم و ستم های که می دیدند طغیان کردند و گرد رهبران این قیام های جمع شدند اما کار بجای نبردند.
طاهریان
طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند.
در اوایل قرن سوم، طاهر بن حسین، یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و بدلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد.