نقش روحانیون در انقلاب
روحانیان و پویایی فرهنگی ملت ایران
چکیده
نویسنده در این پژوهش با نگاهی نو، به ارائه تعاریف، مفاهیم و کلید واژه هایی چون روحانی، مجتهد، حوزه علمیه، فرهنگ و... به ارزیابی نقش روحانیان در پویایی فرهنگی ملت ایران قبل، حین و پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است. محقق در تلاشی مجدانه و رعایت انصاف که از شاخصترین ویژگیهای یک اثر علمی است به خدمات و تأثیرگذاری نهاد روحانیت در ایران اشاره کرده و با هدف کارآمدی به آسیبشناسی آن نیز پرداخته است. این بررسی متکفل مباحثی چون پیوند روحانیت با مردم، همکاری حوزه و دانشگاه، پیوند مذهب و سیاست و الزام روحانیت در مشارکت سیاسی، تعیین ادوار حضور روحانیت در عرصه فرهنگ و اجتماع در ایران قبل و بعد از انقلاب و تقسیمبندی گرایشهای غالب در روحانیت پس از نهضت اسلامی 15 خرداد، میباشد. پژوهشگر با رویکردی تازه به تبیین نقشآفرینی روحانیت در چهار دوره پس از انقلاب اسلامی: دوره تأسیس و ایجاد نظام (1360-1357)، دوره استقرار نظام (68-1360)، دوره ثبات نظام (76-1368) و دوره چهارم (از دوم خرداد 76 تا کنون) پرداخته و خدمات و آسیبهای هر دوره را تبیین و ارزیابی کرده است.
نویسنده بر این باور است که بخش عمده آثار مکتوب در عرصه فرهنگ دینی متعلق به روحانیت است. استقلال واقعی ایران در طول تاریخ مدیون روحانیت و حضور آن در صحنه بوده است. هرگاه تمامیت ارضی، استقلال و منافع ملی کشور به خطر افتاده است روحانیت در دفاع و پاسداری از آن نقش اول را ایفا کرده است. و در عین حال همواره بر لزوم بازنگری و آسیبشناسی در سازمان روحانیت به دست خود روحانیون تأکید کرده است، چرا که راز ماندگاری و حفظ جایگاه روحانیت در این نکته کلیدی نهفته است.
الف) تعاریف
روحانی: در لغت منسوب به روح است و روح و روان مربوط می شود. پارسا و اهل صفا، فقیه، دانشمند و پیشوای مذهبی؛ و منظور از روحانی علما و فقها و پیشوایان دینی است.(2) آن دسته از علمای روحانی که مردم در تکالیف شرعی از آنان پیروی میکنند را «مراجع تقلید»(3) مینامند. و «مجتهد» نیز در لغت کسی است که در به کار انداختن قوای ذهنیش، کمال جد وجهه را دارد و اصطلاحا به عالمی اطلاق میشود که احکام فقهی را از منابع اصلی استنباط و استخراج میکند.(4)
«حوزههای علمیه» مراکز تحصیل و تدریس طلاب و دانش پژوهان علوم دینی است و بالأخره «مساجد» مرکز اقامه نماز، تعلیم و تربیت، بیان مواعظ اخلاقی و نیز سنگری است که در اختیار روحانیت قرار دارد تا ارتباط فراگیر و گستردهای با مردم داشته باشند؛ چرا که ایفای نقش مردم در صحنههای مختلف جامعه لازم است.
«فرهنگ» مجموعهای از نمادها و معانی، که طی حیات طولانی یک جامعه و در بطن تحول تاریخی شکل گرفته است را فرهنگ میگویند. این پدیده از حضور حیات فردی و جغرافیایی، تا عوامل جهانی و بینالمللی تأثیر میپذیرد و سرانجام به عادات و تمایلات جامعه تبدیل میگردد. از نظر جامعه شناسان، فرهنگ بیانگر نگرش ما به دنیا و تفکرمان درباره تمام ابعاد زندگی، اعم از مادی یا معنوی! ارزشها، هنجارها، دانشها، هنرها، عاطفهها، سلیقهها، خلقیات، آداب و رسوم و قوانین را در برمیگیرند و همین ویژگیهاست که سبب تمایز جوامع از یکدیگر میگردد.(5) برخی از پدیده فرهنگ، کارکرد هویتبخشی، آفرینش خودآگاهی جمعی و فردی، احساس همبستگی و انسجام اجتماعی را انتظار دارند.(6)
ب) پیوند روحانیت با مردم:
روحانیت در تاریخ ایران همواره نقش حاملان فرهنگ را داشته و از نظر جایگاه نیز، در مقام برجستهای قرار داشته اند. در تاریخ ایران پس از اسلام و گرایش ایرانیان به مذهب تشیع، گویی میان روحانیت شیعه و مردم، پیوندی ناگسستنی وجود داشته است؛ به گونهای که نظریه رایج در جامعه ما، درباره روحانیت چنین است که، «روحانیت، به عنوان سازمان رهبری کننده مردم و گروهی از افراد هستند که پیشرفت یا انحطاط جامعه را با روحانیت در ارتباط میدانند.(7)
تاریخ معاصر ایران مشحون از حضور روحانیان و مجتهدان بزرگی است که همت خود را صرف «بیداری و آگاه سازی مردم» کردهاند. در گذشته تاریخ ایران؛ هنگامی که علم و دانش گسترش نیافته بود و بیسوادی بیداد میکرد، امکانات تعلیم و تربیت محدود، و در اختیار طبقات خاص چون اشراف و درباریان بود؛ نهاد روحانیت در حوزهها و مدارس علمیه پذیرای مشتاق طالبان علم و معرفت بود.
در گذشته «مکتب خانهها» نقش مهمی در آموزش علم و دانش به مردم و آشنایی جامعه با مفاهیم دینی و قرآن داشتند. توجه به امر سواد و دانش در میان روحانیت در ایران به قدری فراگیر و گسترده بود که به هنگام احداث و آغاز فعالیت دانشگاه تهران در سال 1313 هجری شمسی که نماد آموزش عالی در ایران محسوب میگردید برای تدریس دروس از جمعی از اساتید و فرهیختگان حوزههای علمیه دعوت کردند و این امر، بیانگر جایگاه و منزلت علم و دانش در میان روحانیت بوده است.
«برخوردار بودن از دانش» «تقلید از مراجع تقلید» و «نقش بیدار کننده روحانیت در جامعه»، «پاسداری از قرآن و مذهب» و بالاخره «دفاع از حقوق مردم» موجب گردیده است که از دیر باز، میان روحانیت و مردم رابطه مرید و مرادی وجود داشته باشد و مردم روحانیان را نماد دفاع از دین و حقوق مردم بشناسند.(8)
ج) پیوند مذهب و سیاست:
برای تبیین جایگاه و نقش روحانیت در اجتماع، پرداختن به این پرسش که اساسا، میان مذهب و سیاست چگونه پیوندی وجود دارد، که موجبات حضور گسترده روحانیون در جامعه گردیده است، ضروریست. پاسخ آن است که «اندیشه سیاسی»، فعالترین حوزه از حیات فکری مسلمانان در دو قرون اخیر بوده است. همچنین مبارزات استقلال طلبانه برای حاکیت نظام دینی و داشتن برنامهای جامع برای اداره زندگی مسلمانان توسط دین اسلام نیز باید مورد توجه قرار گیرد.(9) علاوه براین باید دلایل دیگری را در تأثیرگذاری حضور روحانیت در صحنه سیاست و اجتماع مورد بررسی قرار داد؛ چرا که اگر جان و جوهر سیاست همانا هنر زیستن و کارکردن با دیگران است، از پنج رکن [نماز، روزه، زکات، حج، جهاد] چهار رکن مناسب اعتلای روحیه همکاری و انسجام گروهی در میان پیروان آن است. همچنین اگر جان و جوهر سیاست، تلاش در پی کسب قدرت باشد، باز هم به سختی میتوان جهان بینی سیاسیتر از اسلام پیدا کرد. دلیل سادهتری هم برای همبستگی اسلام با سیاست به عنوان هنر حکومت وجود دارد، «امر به معروف و نهی از منکر» و تلاش برای دفاع از حکومت مورد نظر ومخالفت با حکومت مخالف دین را نیز باید به این فهرست اضافه کرد.(10) اگر مشروعیت حکومت از نظر شیعه را با امام معصوم (ع) مرتبط بدانیم، آنگاه «اسلام شیعی» و نقش آفرینی «روحانیت» در آن معنا و مفهومی خاص مییابد، چنین نظریه و جایگاهی، ما را به دو هزار و دویست سال قبل رهنمون میسازد.(11)
این منزلت و جایگاه، اختیارات و صلاحیت ویژهای را به شیعه اعطا میکند که با تکیه بر عنصر «اجتهاد» توأمان، وظیفه و اختیار مهمی را متوجه روحانیت میسازد. در تاریخ سیاسی ایران معاصر در عصر صفویه، پس از گذشت بیش از شش قرن از زمان غیبت، برای اولین بار شاهد شکلگیری حکومت فراگیر شیعی هستیم. در عصر قاجار، علما با صدور فتوای جهاد و تشویق و ترغیب مردم برای پیوستن به جنگ، نقش بااهمیتی پیدا میکنند. فتوای میرزای شیرازی در تحریم استعمال توتون و تنباکو را میتوان نقطه عطف عصر جدید در زندگی اجتماعی روحانیت برشمرد. اما وضعیت روحانیت در دوران پهلوی، شرایط دیگری یافت. دوران رضاشاه اوج سرکوب و انزوای روحانیت است. از سال 1305 ه . ش به بعد، با کشف حجاب زنان، تغییر لباس مردان، تأسیس محاکم عرفی و تشکیلات دادگستری موجبات خروج بسیاری از مناصب حقوقی و قضایی از دست روحانیان فراهم میشود. به علاوه گسترش ناسیونالیسم افراطی ایرانی، نوعی بیاعتنایی نسبت به مذهب و حاملان دین [روحانیت] را به دنبال داشت. در سالهای 321320 با سقوط رضاشاه، نیروهای اجتماعی سیاسی سرکوب، و روحانیون آزاد شدند و بدین ترتیب، بخشی از نفوذ از دست رفته خود را، دوباره به دست آوردند. بنابراین، نهضت ملی شدن نفت، مرهون ائتلاف نیروهای مذهبی و ملی به رهبری آیت الله کاشانی بود... از سال 1342 به دلیل «نوسازی به سبک غربی» که پیامدهای آن تخریب باورهای دینی و نادیده انگاشتن ارزشها، تضیع حقوق مردم و... بود، واکنش منفی بخشهایی از روحانیت به رهبری حضرت امام خمینی (ره) برانگیخته شد که خود سرآغاز نهضت اسلامی پانزدهم خرداد 1342 گردید.(12) از این تاریخ تا پیروزی انقلاب اسلامی شاهد شکلگیری سه نوع گرایش، از سوی روحانیان در ایران هستیم:
اول: روحانیت متعهد و مبارز به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، که این گرایش، خواهان استقرار حکومت اسلامی به جای حکومت سلطنتی بود.
دوم: روحانیت متحجر و واپسگرا، که نحلههای فکری در حوزههای علمیه از جمله قم و انجمن حجّتیه را میتوان در این بخش جای داد. این گرایش مخالف هر گونه مبارزه با رژیم شاه بود، و به نوعی قیام در زمان غیبت امام زمان (عج) را جایز نمیدانست.
سوم: روحانیت درباری و سلطنت طلب که در رأس این جریان، آیت الله سید کاظم شریعتمداری قرار داشت. این گرایش وجود سلطنت و حکومت شاه را پناهی برای اسلام در برابر هجوم کمونیسم برمی شمرد و شاه را «ظل الله» میدانست.
روحانیت قبل از انقلاب اسلامی، بدین سان به نقشآفرینی و ایفای رسالت خود همت گماشت؛ هر چند که با موانع و مخالفتهایی مواجه بود؛ اما این حضرت امام خمینی (ره) بود که توانست با نظریهپردازی «حکومت اسلامی» بر پایه «ولایت فقیه»، به اثبات نامشروع بودن حکومت سلطنتی و لزوم قیام ملت برای اقامه حکوت اسلامی بپردازد. ایشان با همکاری یاران و همراهان خود و همچنین حضور فراگیر مردم توانستند، قیامی را که از خرداد 1342 آغاز شده بود، در 22 بهمن 1357 بر پیروزی برسانند. که ثمره آن (جمهوری اسلامی) بود. بنابراین، برای نخستین بار، در پرتو یک حکومت، «جمهوریت و اسلامیت» به صورت نهادینه شده و قاعدهمند درتاریخ ملت ایران شکل گرفت و روحانیت نیز در این جریان، به پویایی فرهنگی و سیاسی ملت ایران همت گماشت و اندیشههایی چون؛ نامشروع دانستن رژیم سلطنتی، لزوم مبارزه ومجاهده با بیگانگان برای تحقق استقلال واقعی، دفاع از حقوق ملت که اوج آن در بیگانه ستیزی [استعمار و استثمار] و استبداد تبلور مییافت، به جامعه تسری یافت.
سیل خروشان ملت، رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنتی را خاتمه یافته تلقی کردند و این واقعه، سرآغاز حیات جدیدی را در زندگی ایرانیان مژده داد.
د) روحانیت پس از انقلاب اسلامی:
پیروزی انقلاب اسلامی واستقرار جمهوری اسلامی که نماد اصلی آن حکومت دینی به رهبری ولایت فقیه بوده به ویژه آنکه رهبری انقلاب، با حضرت امام خمینی (ره) و نهضت نیز با روحانیت بوده است موجب احراز جایگاه ویژه برای روحانیت در ایران شد. در یک دسته بندی کلی ادوار حضور روحانیت در ایران پس از انقلاب اسلامی را به چهار دوره میتوان تقسیم کرد:
دوره اول؛ تأسیس و ایجاد نظام:
دراین دوره روحانیت در زمره معمار و طراح اصلی، ایفای نقش میکند. تدوین قانون اساسی و طراحی ساختارهای مورد نیاز کشور ، به ویژه نظام قضایی را، باید مورد تأکید قرار داد. شهیدان والامقامی همچون مطهری. بهشتی، باهنر، و روحانیون برجستهای نظیر حضرت آیتاللّه خامنهای، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، مشکینی و... را میتوان از پیشتازان این دوره نام برد. در این دوره، روحانیت به حضور کیفی توجه داشت و کمتر به حضور کمی و فراگیر میاندیشید. این دوره از سال 1357 آغاز، و تا سال 1360 ادامه مییابد. روحانیت در این دوره نقش اول را در فرهنگ سازی جامعه ایفا مینماید.
دوره دوم: استقرار نظام:
این دوره با خیانت لیبرالهایی نظیر ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران که مخلوع و فراری شد جنایات گروهکها و منافقین، و ترور بخش قابل ملاحظهای از سران انقلاب؛ ماند حادثه هفتم تیر(13) و هشتم شهریور(14) همراه بود. این حوادث به رغم خسارات فراوانی که برای جامعه به بار آورد، منجر به عدم اعتماد فراگیر و گسترده افکار عمومی به غیر روحانیان گردید و فشار افکار عمومی، روحانیت را به حضور گسترده و فراگیر در عرصه اداره جامعه فرا خواند. این امر به گونهای بود که حضرت امام خمینی (ره) که مخالف حضور روحانیت در رأس امور اجرایی بودند، موافقت خود را با پذیرش ریاست جمهوری توسط روحانیان اعلام کردند(15) این دوره از سال 60 آغاز و تا پایان جنگ تحمیلی و ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در سال 1368 ادامه مییابد.