یکی از مهمترین عوارض روحی که برخی از افراد بدان دچار می شوند احساس کهتری است. و خود آن با درجه خفیف در همه افراد مشاهده می شود و دانشمندانی چون آدلر آن را امری ذاتی و ضروری رشد می دانند و هم برخی از افراد قائلند که وجود آن به عنوان عاملی محرک جهت کار و تلاش لازم است. آنچه را که ما بدان اشاره داریم از آن نوع مورد لزوم و ضروری نیست بلکه جنبه مرضی و یا اختلالی آن است که عارض روان می شود و مشکلاتی را در جنبه تربیت و رشد برای انسان پدید می آورد. ما در این مقاله سعی داریم ضمن معرفی این اختلال از علائم و نشانه ها و هم از عوامل و انگیزه های آن بحث به میان آورده و شیوه های درمانی آن را مورد تأکید قرار دهیم.
معرفی آن
احساس حقارت چیست؟ پاسخ این است که آن عبارت از این احساس است که آدمی در مقایسه خود با دیگر افرادی که در دور و بر او هستند گمان دارد از وضع و شرایط پائین تری برخوردار است و یا گمان دارد توان انجام کار و یا ادراک او در حد متعارف و معمول نیست.
اینان در اثر دریافت های شخصی و گاهی بر اثر القاآت و تلقینات دیگران چنان گمان دارند که چون افراد دیگر توان درک و برداشت مسئله ای را ندارند، در جنبه بدنی یا روانی وضع و شرایط فروتری هستند، دیگران امکانات و شرایطی را واجدند که او از آنها محروم است.در جنبه درس و مدرسه اینان گمان دارند استعدادشان اندک و توان درک و رشد آنان پائین تر از دیگران است. توانائی آن را ندارند که با دیگران هم سطح و هم پرواز باشند و یا اگر در رقابت و مسابقه ای شرکت نمایند حتما" بازنده خواهند شد.برخی از آنان توانائی آن را دارند که کاری انجام دهند ولی از ترس آنکه مبادا در این امر موفقیت شایانی به دست نیاورند، در آن وارد نمی شوند. در سطوح بالاتر اینان را می بینیم که قادرند شغل و پستی را حیازت نمایند ولی جرأت اقدام بدان را ندارند.
فرق آن با عقده حقارت
آغاز شروع این اختلال به صورت احساس کهتری است. فرد در ضمن ارزیابی ها و شرکت ها در امور به این احساس می رسد که از دیگران کهتر و حقیرتر است. تدریجا" این احساس در آنان ریشه دار شده و ناراحتش می کند. ناراحتی از اینکه چرا باید از دیگران پائین تر باشد، چرا نباید بتواند به موفقیتی در زندگی دست یابد و چرا هر چه تلاش می کند به ثمر نمی رسد ... در آن صورت گوئیم دچار عقده کهتری است.بدین سان احساس کهتری احساس عدم توان پیشرفت است و عقده کهتری عبارت است از ناراحتی ناشی از آن. در اثر احساس کهتری است که آن عقده پدید می آید و برای آدمی دشواری می آفریند.از سوی دیگر احساس کهتری در مواردی سبب رشد است بدین معنی که آدمی را وامیدارد کوشش و تلاش لازم را برای دستیابی به شرایط مطلوب از خود بروز دهد در حالیکه عقده حقارت سبب می شود خلق و خوی آدمی عوض شده و به انتقام گیری و اذیت و آزار دیگران بپردازد. آنها که دچار چنین عقده ای هستند پرخاشگری دارند، عیبجویند، لاف زنند، آزار رسانند و بالاخره به گونه ای سعی دارند با انجام دادن اعمال ناصالحی خود را سبک و آرام نمایند.
ماهیت آن
افرادی چون آدلر احساس حقارت را یک واقعیت طبیعی انسان معرفی کرده و معتقد است که همه کودکان حتی آنهائی که در خانواده های سعادتمند پرورش می یابند واجد آن صفاتند و آن اعترافی است به ناتوانائی و عدم کفایت و لیاقت خود. مولود تجربه تلخی است که آدمی در دوران کودکی آن را به دست آورده و تدریجا" در خود پرورش می دهد.تجربه دوران کودکی و از آنیکه نمی تواند به خواسته هایش دست یابد و یا توقعات و انتظارات دیگران را برآورد باعث آن می شود که خود را فردی بی ارزش و بی کفایت تلقی کند، دریابد که دچار ضعف شخصیت و ناشایستگی است. او ضعیف است که نمی تواند موفقیت یابد و برنده شود، بی لیاقت است که نمی تواند خود را به مزایا برساند و ... دانشمندی چون پیاژه در کتاب (زندگی و پرورش کودک) آن را زائیده ترس و ناکامی می داند تا حدی که برای فرار از آن گاهی ممکن است به خیالات پناهنده شوند.دیگران گفته اند به هنگامی که عناصر دردناک ناشی از خودپرستی در افراد جمع گردد و طفل بر اثر آن سرنوشت خود را عوض شده دریابد دچار این احساس می شود. در کل شکست در رسیدن به اهداف، ناکامی ناشی از سد راه در برابر انگیزه، دردی درونی و احساسی نامطبوع در افراد پدید می آورد که نام آن را احساس کهتری ذکر کرده اند.
نشانه ها و علامات
برای احساس کهتری نشانه های متعددی است که ما ذیلا" به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 در حالات: آنهائیکه احساس کهتری دارند دائما" در غمی فرو رفته اند، حالتی گرفته و ناراحت دارند، حرکات بدن، حالت نگهداری سر و سبک سخن گفتن آنها عادی نیست و از همین طریق می توان آنها را شناخت. بر چهره شان هاله ای از غم و اندوه مشاهده می شود آنچنان که گوئی رنجی عظیم آنها را به ستوه آورده است.اگر با آنها معاشر باشیم اغلب آنها را در حال غبطه خوردن، حسرت دیدن، تحمل رنج می یابیم و این خود سبب آن است که خود را از لذات زندگی محروم دارند و حتی آبی که می نوشند همراه با غصه و غم است.حالت القاء پذیری در آنان شدید است چه القاء مثبت باشد چه منفی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. و این امر از یک سو می تواند عامل رهائی باشد و از سوی دیگر عامل گرفتاری بسیار. حساسیت شان بسیار است و با مختصر انتقادی خود را می بازند.
2 رفتارشان: در رفتارشان نوعی حالت دفاعی برای گریز از حقارت می یابیم. سعی دارند با امر و نهی های مکرر نشان دهند که داخل آدمند و یا در مواردی که با افراد کوچکتر از خود ارتباط دارند می کوشند در کارشان مداخله کرده و خودی نشان دهند.رفتارشان خشن و ظالمانه است تا حدی که ممکن است جنبه تهاجمی را در آنان به صورت مبالغه آمیزی ملاحضه کنیم. انعکاس حقارت در آنان به صورت قدرت طلبی و سلطه جوئی است و چنانچه در این راه موفقیت به دست نیاورند سعی دارند از راه لاف زنی و دروغ و خیالبافی خود را آرامش دهند. تکبر، گردنکشی، عصیان و طغیان در آنان امری عادی است و به هنگامی که زمینه آن را ببینند در ابراز آن شکی به خود راه نمی دهند. (ما من رجل تکبر او تجبر الا لذله وجدها فی نفسه امام صادق(ع) کافی ج 3 ص 312). و این قدرت نمائی و کبر فروشی چیزی نیست جزء تلاش برای اثبات شخصیت.
3 در زندگی جاری خود: اینان سعی دارند شکست های خود را مخفی کنند و پیروزی های خود را بزرگ جلوه دهند تا حدی که به لاف زنی کشانده شود. زندگی شان اغلب به صورت فرار از جمع و به سر بردن در حال انزوا است. درد تنهائی را تحمل می کنند تا زمینه سرشکستگی و تمسخر و تحقیر را در خود نیابند.برای حفظ شخصیت خود هرگز تن به رقابت و سبقت نمی دهند از ترس آنکه مبادا در آن شکست بخورند و یا نتوانند از عهده برآیند. ولی از درون خود دائما" در حال مقایسه اند و می کوشند دلایلی برای برتری خود به دست آورند.گاهی در جمع برای اینکه مورد سؤال قرار نگیرند چنان خود را به کتابی سرگرم می کنند که گوئی از همه بریده اند در حالیکه گوش به سخنان دیگران دارند و زیر چشمی حرکات و حالات دیگران را می بینند. بدخوابی، بی اشتهائی از عوارض بد این حالت برای آنهاست.
4 در جنبه احساس: اینان در خود احساس ضعف دارند و گمان می کنند نمی توانند از عهده انجام کاری برآیند و از این بابت خود را شدیدا" بدبخت احساس می کنند و این خود زمینه و سببی می شود برای سرکوبی استعدادها.گاهی این احساس بر آنان غالب می شود که نکند دیگران به خاطر نقضی که در او می بینند او را نپذیرند و از خود طرد کنند و این امر سبب ترس و گاهی تملق و ریا می شود. او ممکن است برای حل آن گاهی سر از خشم و خشونت و انتقام درآورد و یا سعی به اثبات برتری خویش نماید.احساس محرومیت دارند و رنج ناشی از آن را پذیرایند و برای رفع آن سعی دارند قدرت و امکاناتی برای خود فراهم آورند و زیبائی های خیالی برای خویش تصور کنند و یا برعکس در مواردی حرکتی از خود بروز دهند و بر مشکلات و عوامل محرومیت فائق آیند.گاهی احساس می کند مورد توجه و عنایت مادر نیست و یا به علت تولد نوزادی جدید مادرش او را دوست ندارد و از خود طرد می کند. بدین نظر است در مواردی خود را مریض و کوچک نشان می دهد تا جلب نظر کند و یا از غرور سر درآورد تا خود را مهمتر نشان دهد و آن تصور را از خود دور سازد (ما من احد یتیه الا من ذله یجدها فی نفسه امام صادق(ع) کافی ج 3 ص 312).
5 در روابط: گفتیم که اینان از جمع و روابط جمعی پرهیز می کنند بدان خاطر که نکند کمال و برجستگی لازم را نداشته باشند و نتوانند نظر دیگران را به سوی خود جلب نمایند. تنها راه می روند سر خود را پائین نگه می دارند سست و متزلزل راه می روند.خود را پست و کوچک احساس کرده و کارشان به جائی می رسد که حتی برای رفع حاجت باید از مادر اجازه بگیرند. به افراد قدرتمند وابسته می شوند تا در سایه آن احساس قدرتی کنند و با کوچکتر از خود بازی می کنند تا همیشه برنده باشند نه بازنده.
سعی ندارند دیگران را تحقیر کنند، نواقص آنها را به رخ بکشند تا در سایه آن عیب خود را فراموش کنند. خود را مجاز می دانند که از خود انتقاد کنند بدون اینکه چنین حقی را از دیگران درباره خود قائل باشند. انتقاد دیگران را قصدی برای سرکوب تلقی می کنند و در چنان صورت است که خشمگین شده و انگشت روی خطای دیگران گذارده و آن را بزرگ می کنند.
6 در موضعگیری ها: اینان در همه مورد نقطه اتکائی برای خود در نظر می گیرند ولی سعی دارند آن نقطه اتکا را انکار کنند. اگر هم دیگران از آن سر در آورند به دلیل تراشی پرداخته و خود را مورد اجحاف و تعدی معرفی می کنند.اگر کسی سخن خلاف معمول برای آنها بگوید عقده خود را بر سر او خالی می کنند، حتی اگر بتوانند لکه ای بر پیراهن او قرار می دهند، به او تف می کنند و ناراحتی خود را از طریق پرخاشگری و زمانی از طریق تعرض و هم چشمی و تحقیر و یا ناآگاهانه جبران می کنند.اگر کسی به آنها تعرض کند در برابر او مقاومت می کنند و اگر نتوانند کینه او را به دل می گیرند. به خنده تصادفی دیگران هم ناراحتند و گمان دارند که قصدی برای تحقیرشان در کار بوده است. دائما" نقاط منفی خود را در نظر دارند و از این بابت ناراحتند.
7 در برابر حقایق و جریانات: اینان اغلب سعی دارند با امور و حقایق روبرو نشوند، درها را به روی خود بسته نگاهدارند و به اصطلاح عوام حتی از آفتاب مخفی شوند و این امر بدان خاطر است که می خواهند نقص شان علنی نشود و شاید نظر روانکاوان درست باشد که می گویند آنها با این شیوه می خواهند از خود انتقام بگیرند.اگر کسی از آنها تعریف کند خوشحال می شوند بدون اینکه در واقع مستحق آن باشند. احساس موفقیت را برای خود مهم می شمارند و برای آن ارج و ارزش قائلند. تملق گوئی دیگران را برای خود احساس کفایت می دانند به ظاهر از جمع دورند ولی گوش به جمع دارند که چه کسی از آنها ثنا می گوید و برای آن اهمیت قائلند.