عوامل مخدوش کننده رابطه زوجین
«هوالحکیم»
در مقام بررسی موضوع تحکیم خانواده لازم است ابتدا نگاهی تحلیلی نسبت به ماهیت شکلی و محتوایی خانواده داشته باشیم؛ خانواده اولاً نهادی انسانی است. یعنی عنصر تشکیل دهنده ی آن اشخاص و افراد انسانی می باشد، ثانیاً این اعضاء در تعامل و ارتباط متقابل با یکدیگر هستند. یعنی خانواده یک نهاد و نظام است و ثالثاً خانواده نهادی اجتماعی است یعنی بستر حیات آن جامعه بشری است و از حیث شکل گیری، بقا و دوام، ثبات و قوام و پویایی و رشد در تعامل و ارتباط تنگاتنگ با اجتماع می باشد.
این نهاد سه گانه مبانی لازم و ضروری در بحث تحکیم خانواده است و از آنجا که موضوع تحکیم خانواده در دو بعد ایجابی؛ "عوامل تحکیم خانواده" و سلبی؛ "موانع تحکیم خانواده" قابل طرح و بررسی است، بحث را در سه حوزه عوامل انسانی(فردی)، عوامل خانوادگی(درون نهادی) و عوامل اجتماعی(برون نهادی) مطرح و متعاقباً موانع تحکیم در هر حوزه را بررسی می نماییم.
لازم به ذکر است این بحث در بعد ایجابی برمبنای ویژگی ها و دستاوردهای ثابت و قطعی حیات بشری در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی؛ مبتنی بر نظام تکوین و طبیعت و فطرت انسانی و مویّد به قوانین و احکام شرایع الهی عموماً و شریعت کامله و تامّه یعنی شریعت اسلام خصوصاً، اعمال و اختیار شده است و در بعد سلبی به "موانع تحکیم خانواده" که معلول انحراف و عدول از دیدگاه مقبول و مختار است، می پردازیم:
الف) عوامل انسانی (فردی):
پرورش و ارتقاء عامل انسانی در تمامی ابعاد شخصیتی و تربیتی یکی از پایه ها و عوامل مؤثر در تحکیم خانواده است که در دو مرحله پیشینی و پسینی قابل اعمال و ملاحظه می باشد. مقصود از مرحله ی پیشینی مرحله پیش از تشکیل خانواده و بستر زندگی خانوادگی و اجتماعی پیش از ازدواج و مرحله ی پسینی مرحله ی پس از تشکیل خانواده و زندگی مشترک است. البته نحوه شکل گیری شخصیت و فرآیند تربیت در مرحله ی پیش از ازدواج که منطبق بر دوران کودکی و نوجوانی و احیاناً جوانی است؛ پایه و اساس ابعاد گوناگون تظاهرات شخصیتی در مسیر زندگی خانوادگی است. توضیح آن که منشأ بسیاری از ناهنجاری ها و نابسامانی های خانوادگی اختلالات شخصیتی و تربیتی زوجین – یکی یا هر دو- می باشد، که به نوبه ی خود ریشه در ناهنجاری ها و نابسامانی های خانواده قبلی ایشان و عدم برخورداری از سلامت تربیتی و رشد عاطفی و شخصیتی لازم برای ورود به یک کانون عاطفه مدار و تعهدمدار به نام خانواده، دارد؛ همچنان که بسیاری از توفیقات و پیشرفت های خانوادگی نیز به تبع قوت ها و امتیازات شخصیتی و تربیتی زوجین حاصل می شود.
به عبارت دیگر اعمال نظام صحیح پرورش شخصیت و نفوس فرزندان براساس ملاک های تربیتی، اخلاقی و دینی ضامن احراز سلامت اخلاقی و بلوغ شخصیتی لازم برای تشکیل خانواده و در نتیجه از عوامل مؤثر در تحکیم و تقویت نهاد خانواده می باشد. بنابر این لازم است در حوزه عوامل انسانی عالی ترین و عمیق ترین سرمایه گذاری و برنامه ریزی در جهت ارتقاء و پیشبرد اهداف و برنامه های تربیتی نسبت به فرزندان جامعه در بسترهای خانوادگی و اجتماعی و در ابعاد زیر صورت گیرد:
1- شخصیت و روان
مقولاتی چون ثبات شخصیت، رشد شخصیت، بهداشت روان و سلامت روان در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی و مضامین عالیه کرامت نفس، عزت نفس و سلامت نفس در حوزه فرهنگ دینی همگی ناظر بر مبنایی ترین اصل حیات فردی و اجتماعی انسان یعنی علوّ و ارتقاء شخصیت است؛ البته رشد و ارتقاء شخصیت دستاوردی است که ملازم امداد شخصیت بواسطه تکریم و تعظیم و رفتارهای احترام آمیز و عزّت مدار است. همچنان که اختلال در سلامت روان و ضعف شخصیت معلول تضعیف و تحقیر و تهدید و تحمیل و سایر عوامل ایجاد کننده عقده های روانی و مضایق نفسانی می باشد.
در مقام توضیح مبنا بودن رشد شخصیت و اعتدال روان نسبت به دیگر حوزه های انسانی بیان می داریم هرگونه توفیق و پیشرفت در سایر ابعاد تربیتی، اخلاقی و دینی در گرو ارتقاء و تعالی در این بعد است؛ چرا که مقولاتی چون اخلاق، ادب و دین همگی در حکم بنا و مصالحی هستند که بر این مبنا و اساس قرار می گیرند. شخصیت و به تعبیر قرآن کریم«شاکله » پایه و مبنایی است که تعلیم و تربیت و حتی اعتقاد و دین بر آن بنا می شود؛ «کلُّ یعمل عَلی شاکِلَتهِ»
مطلب دیگر تأثیر مبنایی شخصیت و روان برتعاملات و مناسبات و روابط متقابل درون خانواده است. زیرا از طرفی خانواده نهادی انسانی بر دو مبنای عواطف و تعهدات متقابل است و از طرف دیگر رشد و ارتقاء شخصیت و اعتدال و سلامت روان زمینه ساز و ملازم رشد و عواطف و تعهدات انسانی است؛ به عبارت دیگرپیوندهای عاطفی و روحی – ( محبّت و مودّت)- و نیز حس وظیفه شناسی و مسؤولیت پذیری از فروع روان سالم و شخصیت عالی و رشید است و متقابلاً نفوس ضعیف و شخصت های نازل و روان های عقده دار و عقول اسیر هرگز مستعدّ تعالیم عالی و آداب مترقّی نمی باشند همچنان که قابل پذیرش مسؤولیّت و لایق محبت و مودّت نیستند.
مجموعه این ضعف ها و نقصان ها که از این منشأ پدید می آید موجب سلب صلاحیت های فردی و خانوادگی می باشد و بنیان خانواده ای که بر این عناصر ناصالح و ناهنجار و مختلّ بنا شود بنیانی سست و ناهنجار و اختلال زا خواهد بود.
بنابر این ترقّی نفوس انسانی در مسیر کرامت و عزّت نفس وسعه وجودی و شخصیتی در حوزه عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده جایگاهی اصولی و مبنایی دارد.
2- اخلاق و آداب
از دیگر عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده عامل اخلاق و آداب فردی است؛ این عامل به نحو پیشینی در قالب تربیت اخلاقی و تعلیم آداب به فرزندان و به نحو پسینی در قالب حاکمیت اخلاق و آداب بر روابط خانوادگی قابل ملاحظه و واجد اهمیت است. تربیت اخلاقی براساس فضیلت محوری، حق مداری، مصلحت شناسی،حق شناسی، حدشناسی، مسؤولیّت پذیری، انضباط پذیری، حرمت گذاری، تقیّد به آداب فردی، ارزش های خانوادگی و هنجارهای اجتماعی، همچنین حاکمیت ارزش های اخلاقی همچون صدق، وفا، انصاف، تعاون، ایثار،صبر، نظم و حلم مبنای قابل اعتماد و ارزشمندی برای پایه گذاری و تداوم یک زندگی خانوادگی سالم، پویا و پرثمر است و در مقابل انسان های بد اخلاق و بی ادب با شاخصه های خودمداری، خودخواهی، حق نشناسی، حدشناسی، بی تعهدی، بی قیدی، ظاهرسازی، بی صداقتی وبی وفایی هرگز صلاحیت تشکیل خانواده و پذیرش تعهدات آن را ندارند. همچنانکه قادر به برقراری مناسبات صحیح در حوزه خانواده و اجتماع نیستند. واقعیت های اجتماعی نشان می دهد بسیاری از موارد طلاق و فروپاشی خانواده ناشی از ناهنجاری های اخلاقی و بی قیدی ها و خودخواهی ها و بی ادبی ها و بی تعهدی های روجین است.
بنابر این اخلاق و ادب تضمین کننده سلامت و دوام خانواده و تقویت کننده مناسبات و تعاملات بین فردی و نهایتاً تحکیم بخش خانواده است.
3- دین و اعتقادات
دین و مذهب از سه جنبه ی اعتقاد و ایمان دینی، اخلاق دینی و احکام و قوانین شرعی تحکیم بخش و مقوّم نهاد خانواده است. این عامل نیز بنحو پیشینی در قالب تربیت اخلاقی و ایمانی و بنحو پسینی در قالب حاکمیت عقاید، اخلاقیات و احکام دینی بر شوؤنات فردی و خانوادگی از عوامل مؤثر در تحکیم خانواده است. تربیت انسان های دین مدار و معتقد با شاخصه های ایمانی خداباوری، آخرت گرایی، تقوامحوری، تقیّد به قیودات و ضوابط مذهبی، عامل به احکام شرعی و حاکمیت این اصول در زندگی خانوادگی مبنایی لازم و مترقّی و ضامن صحت و سلامت بنیان خانواده است؛ در توضیح مطلب بیان می داریم: اولاً) اعتقاد مذهبی در بعد بینشی برطرف کننده ی خلاءهای فکری و ایدئولوژیک و تامین کننده ی نیاز روحی و فطری انسان برای برخورداری از اندیشه و باور است؛ و در بعد گرایشی جه دهنده و انگیزه بخش و تأمین کننده ی نیاز ذاتی انسان برای برخورداری از انگیزه و گزینش در حوزه اعمال و رفتار فردی و مناسبات و تعاملات خانوادگی و اجتماعی است. ماحصل این غنای بینشی و گرایشی غنای شخصیتی و نیز حصول امنیت و آرامش روان است و این مطلب که به نوبه ی خود تحلیلی از ایمان و حیات مؤمنانه است علاوه بر تحصیل معنا، اعتدال و تعالی در حیات فردی دستاوردهای عظیمی در حوزه حیات خانوادگی و اجتماعی فرد مؤمن دارد.
ثانیاً) اخلاق دینی، اخلاقی خدامحور و حق مدار و آخرت گرا و مبتنی بر اصول تقوا و ورع، تعهد و تعقل، نفس گریزی و انصاف و عدالت است. مجموعه اعتقاد و اخلاق دینی چنان ظرفیت روحی و شخصیتی برای فرد مؤمن و متّقی ایجاد می کند که با بروز کمالات و اوصافی چون صبر، تسلیم، رضا، توکل، حلم، حیا، وفا، انصاف، نظم و تعهّد و... ضامن سلامت و سعادت در حیات فردی و خانوادگی اوست.
ثالثاً) احکام و قوانین شرعی مبانی و قواعد حقوقی لازم و کافی برای شکل گیری و دوام زندگی خانوادگی را تامین و تضمین می کند.
به این ترتیب ملاحظه می شود دین در عرصه خانوادگی تمام لوازم و شرایط تحقق زندگی سالم، مترقّی و متعالی و سعادت بخش را دارا می باشد. لذا حاکمیت دین در ابعاد اعتقادی، اخلاقی و حقوقی بر حیات فردی و جمعی جامعه بشری و تقویت حیات متدینانه و مؤمنانه منجر به تحکیم و تقویت خانواده می شود و متقابلاً هرگونه ضعف و نقص در ایمان و تقوای دینی موجب سستی و کاستی در نهاد خانواده است.
- مقتضیات جنسیّتی و تکالیف
مقتضیات جنسیتی بنحو پیشینی در قالب تربیت اختصاصی ومتناسب با جنسیّت و به نحو پسینی در قالب قبول و بروز تفاوت در پذیرش نقش ها و ایفای وظایف خانوادگی از عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده است. از آنجا که اصل تقسیم وظایف، تفکیک نقش ها و کارکردها اصلی لازم و مقبول در هر نهاد و نظامی است نهاد خانواده هم از این امر مستثنی نبوده و بقا و دوام آن منوط به پذیرش و اعمال تفاوت در حوزه مسوؤلیّت ها و کارکردها می باشد. زن و مرد هر یک بنابر اقتضائات جسمی و جنسی خود نقش و کارکردی دارند که دقیقاً متناسب با مقدورات تکوینی و تناسبات طبیعی و فطری ایشان است. لذا باید نسبت به فرزندان به حسب جنسیت تربیت دخترانه یا پسرانه اعمال شود تا برای پذیرش نقش های متناسب با جنسیت و مقتضیات تکوینی خویش آماده و مسؤولیّت پذیر شوند و نهایتاً در مسیر زندگی مشترک خانوادگی قادر به ایفای وظایف ویژه و پذیرش نقش های متمایز باشند. بعد سلبی این امر عدم تفکیک نقش ها و وظایف زن و مرد و تربیت یکسان و مشابه دختر و پسر است. اختلاط و التقاط تربیتی دختران و پسران و عدم تفکیک در حوزه مسؤولیت ها و کارکردهای خانوادگی زن و مرد به بهانه های واهی چون رفع تبعیض علیه زن و تساوی حقوق زن و مرد و با انگیزه های افراطی فمینیستی از موارد نحلّ و مضرّ به استحکام و قوام خانواده است.
اکنون در مقام جمع بندی عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده بیان می داریم؛ چهار رکن شخصیت و روان، اخلاق و آداب، دین و اعتقادات، مقتضیات جنسیتی و تکالیف چهار مبنا در بنای خانواده است که در حوزه عوامل انسانی به دو نحو پیشینی و پسینی موضوعیت و مدخلیت تام دارد. لذا هرگونه قوّت و استحکام و رعایت در این حوزه ها منجر به تقویت و تحکیم نهاد خانواده می شود. به عبارت دیگر توفیق جامعه در پرورش انسان هایی متعالی و برخوردار از کرامت و عزّت نفس، مؤدّب و متخلّق به اخلاق کریمه و صفات حمیده، متدیّن و مقیّد به احکام و تعالیم دینی و منضبط مکلّف شرط لازم برای تحقق نظام خانوادگی سالم، مترقّی و سعادتمند است. همچنان که شخصیت های ضعیف و نامعتدل، بی ادب و بی انضباط، بی دین وبی قید و بی تعهد هرگز عناصر مطلوبی برای ورود به حوزه عواطف و مسؤولیت های خانوادگی نیستند.
آن چه در ادامه بحث حول دو محور عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی مؤثر در تحکیم خانواده مطرح می شود در حقیقت بررسی مؤیدّات و مقوّمات خانوادگی و اجتماعی جهت تأیید و تقویت این عوامل انسانی در حوزه تعاملات بین اعضای خانواده(درون نهادی) و مناسبات نهاد خانواده با اجتماع(برون نهادی) می باشد.
ب) عوامل خانوادگی(درون نهادی):
خانواده از آن نظر که عرصه تعاملات و مناسبات بین فردی و حوزه روابط متقابل انسانی است، سه اصل تناسبات، عواطف و تعهدات در آن موضوعیت می یابد. یعنی خانواده نهادی انسانی بر دو مبنای عواطف و تعهدات متقابل است که تناسبات و تشابهات بین فردی در تحکیم آن مدخلیت دارد. با وجود آن که مبدأ و مقدّمات ایجابی دو اصل عاطفه و تعهد ریشه در عوامل تربیتی و شخصیتی دارد- همچنان که شرح آن گذشت – لیکن مقدّمات و عوامل تأیید و بروز آن در روند زندگی خانوادگی نیازمند احراز شرایطی ویژه و دفع موانع و عوامل سلبی است. لذا عوامل درون نهادی مؤثر در تحکیم خانواده را در سه حوزه تناسبات، عواطف و تعهدات بررسی می نماییم: