عدالت اقتصادی
مولای متقیان علیبن ابیطالب(ع) در نهجالبلاغه میفرماید:«حق،وسیعترین واژهها در توصیف و تنگترین در عمل است.» عدالت و قسط از مصادیق بارز حق و مشمول این کلام مولاست و از اینروست که در توصیف آن هزاران سخن و شعار گفته میشود اما در مقام عمل کمتر نصیبی عاید عامهء مردم و به ویژه تهیدستان و مظلومان نمیشود.مثال روشنش اینکه مردم ایران بیش از 100 سال پیش برای دستیابی به «عدالتخانه» قیام کردند و راه پیمودند اما هنوز به تحقق آرمان «عدالت» چشم دوختهاند و برای دستیابی به آن روزشماری میکنند.
بدون آنکه بخواهم به کالبدشکافی «عدالت» در همهء ابعاد و وجوه بپردازم، و از آنجا که با روی کارآمدن دولت نهم به گونهای تحقق «عدالت» به «عدالت اقتصادی» تقلیل و وعدهء تحقق آن بسیار داده شده و میشود، و حتی در این مسیر «سهام عدالت» تعریف و در حال اجراست، در ادامه تلاش خواهم کرد که تصویری از وضعیت موجود اقتصادی و توزیع درآمد در کشور ارایه کنم به امید آنکه بتواند شاخصهای راهنمایی برای تحقق «عدالت اقتصادی» در سالهای پیشرو باشد.خوشبختانه در عرصهء اقتصادی تحقق «عدالت» قابل اندازهگیری و سنجش است و با تکیه بر دادههای آماری میتوان میزان تحقق وعدهها و شعارها را هر ساله اندازه گرفت و محک زد.
- برطبق تحقیقات و مطالعات انجام شده نزدیک به 50 درصد درآمد ملی در ایران به دو دهک درآمدی ثروتمند و مابقی به هشت دهک درآمدی متوسط و پایین تعلق دارد. در واقع میتوان گفت یک شکاف طبقاتی روشن در جامعهء ایرانی وجود دارد که طبعاً هیچگونه سازگاری با «عدالت اقتصادی» و «توزیع عادلانهء درآمد» ندارد.
2- نسبت درآمد دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق شهری حدود 15 برابر و در مناطق روستایی حدود 19 برابر و نسبت دو دهک ثروتمند به دو دهک فقیر حدود 9 برابر است. ملاحظه میشود که به دلیل توزیع نابرابر درآمد در ایران با قلههای ثروت و درههای فقر روبهرو هستیم.
3- نزدیک به دو درصد جمعیت ایران دچار فقر مطلق هستند و نزدیک به 20 درصد زیر خط فقر نسبی به سر میبرند، ضمن آنکه وضعیت شش دهک درآمدی متوسط نیز تعریف چندانی ندارد. این وضعیت با وجود تخصیص فراوان یارانههای آشکار و پنهان و کمکهای اجتماعی است که هر ساله از سوی دولت و در قالب بودجهء عمومی هزینه میشود.
اقتصاد ایران با بهرهمندی از درآمد نفت و منابع طبیعی غنی و نیروی انسانی توانمند ظرفیت و استعداد فراوانی برای رشد و توسعه و تحقق «عدالت اقتصادی» دارد و به ویژه با بهرهمندی دولت از درآمد نفت باید این هدف زودتر از اکنون تحقق مییافت و ما با تصویری غیر از آنچه توصیف شد روبهرو بودیم، اما و صد اما که با وجود حرف و سخن و شعار فراوان و حسننیت مسوولان ادارهء کشور در مورد «عدالت اقتصادی» در همهء سالهای پس از انقلاب به دلیل سیاستهای غلط آنچه پیشروی ماست همین تصویر تلخ و ناعادلانه است. اقتصاد دولتی و تخصیص غیرهدفمند یارانهها به جای آنکه مرهمی بهجان فقرا و بهبود توزیع درآمد در جامعهء ما باشد خود به تثبیت و پایداری شکاف طبقاتی و توزیع ناعادلانهء درآمد منجر شده و این وضعیت رقتبار و مخاطرهآمیز را دامن زده است.
دولت نهم که با شعار «عدالت محوری» آمده و خوشبختانه همراهی همهء قوا و نهادهای حاکم را برای تحقق این هدف به همراه دارد، باید برنامهء روشن و عملیاتی خود را برای اجرای «عدالت اقتصادی» ارایه کند و به ویژه شاخصهای کمی میزان تحقق این هدف را در سالهای پیشرو اعلام دارد. قطعاً اگر راهی غیر از این توسط دولت نهم پیموده شود، حداکثر نتیجهء حاصله مثل گذشتهای خواهد بود که به حق مورد نقد و پرسش دولتمردان حاکم فعلی است.
گذشت بیش از یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی که یکی از آرمانهایش تحقق «عدالت اجتماعی» بوده است، کارآمدی نظام را وابسته به تحقق این آرمان کرده است و باید امیدوار بود که دولت نهم نه در عرصهء حرف و شعار بلکه در عرصهء عمل و تجربه در مسیر تحقق «عدالت اقتصادی» گامهای درست بردارد به گونهای که در هر سال از عمر این دولت شاهد بهبود شاخصهای توزیع درآمد و کاهش شکاف طبقاتی باشیم.
عدالت اقتصادی از نظر هایک و اسلام
ماهیت عدالت با حق رابطه مستقیم دارد. هر کجا حقی وجود نداشته باشد، عدالت هم موضوع ندارد. همچنان که در هر موردی که حق مطرح است عدالت هم شکل میگیرد؛ بنابراین، در چیستی عدالت عنصر حق مطرح است، و بدون شناخت و ارزیابی دقیق «حق» نمیتوان در مورد عدالت قضاوت واقعبینانه داشت
ماهیت عدالت با حق رابطه مستقیم دارد. هر کجا حقی وجود نداشته باشد، عدالت هم موضوع ندارد. همچنان که در هر موردی که حق مطرح است عدالت هم شکل میگیرد؛ بنابراین، در چیستی عدالت عنصر حق مطرح است، و بدون شناخت و ارزیابی دقیق «حق» نمیتوان در مورد عدالت قضاوت واقعبینانه
داشت.در ساحت روابط اقتصادی، پدیدههای ناهنجاری از قبیل بیکاری، عدم تثبیت قیمتها، کاهش ارزش پول ملی و... نمودهایی از بیعدالتی اقتصادی به حساب میآید. از این رو یکی از دغدغههای اندیشمندان اقتصادی همواره عدالت اقتصادی بوده و هست. در این مقاله سعی شده، ماهیت عدالت اقتصادی از نظر فون هایک از اقتصاددانان معاصر، و دیدگاه اسلام، مورد ارزیابی قرار گیرد. عدالت اقتصادی یکی از مسائل حیاتی جامعه بشری است، و در سطح مباحث نظری از گذشته دور تاکنون مورد توجه ویژه اندیشمندان اقتصادی بوده است. نظریههای متنوع اقتصاد رفاه در اقتصاد آزاد، و الغاء مالکیت خصوصی درباره عدالت اقتصادی است.(ر.ک: دادگر، ۱۳۸۰) کاهش فقر و فاصله طبقاتی و تحقق عدالت نسبی در مناسبات اقتصادی، آنها را وادار نمود، تا چنین نظریات متفاوت و در عین حال زمینهساز هدف فوق را ارائه دهند. در بین اقتصاددانان فون هایک به عنوان اقتصاددان صاحبنظر، عدالت اقتصادی را بر اساس اندیشه علمی خود استوار نموده است. اسلام نیز در آموزههای خود بطور طبیعی خطوط اساسی آن را بیان نموده است.
مقایسه بین نظریه هایک و اسلام از این جهت حائز اهمیت است که نامبرده در بین اقتصاددانان نئولیبرالیسم، آزادی فردی را در ساحت مناسبات اقتصادی
جامعه مهمتر و کارسازتر از عدالت اقتصادی در زمینه توزیع درآمد میداند. زیرا او معتقد است که در فرض بکارگیری قواعد بازی رقابت، عدالت اقتصادی به معنای واقعی کلمه را خواهیم داشت. نتیجه رقابت حاکم بر روابط اقتصادِ آزاد هر آنچه باشد، همان عدالت اقتصادی است. بنابراین عدالت اقتصادی از نظر او یک پدیده طبیعی درونسیستمی است و نیاز به عامل برونسیستمی ندارد.(همان) البته باید توجه داشت که ماهیت عدالت اقتصادی در چارچوب اندیشه او مربوط به رفتار فردی است، زیرا تنها رفتار فرد است که میتواند به عادلانه و غیرعادلانه متصف شود، نه نظم اجتماعی که آن را خودجوش میداند.(غنینژاد، ۱۳۸۱: ص ۱۱۳) در مقابل، اندیشه اسلام در مورد عدالت اقتصادی این است که دولت در راستای تأمین آن رسالتی بر دوش دارد و باید بپای رسالت خود بایستد. بر مبنای این نظریه عدالت اقتصادی جنبه اجتماعی دارد و در نتیجه پدیده درون سیستمی نخواهد بود. از اینرو این مقاله در صدد تبیین نظریه هایک از اقتصاددانان معروف معاصر و اندیشه اسلامی درباره عدالت اقتصادی و مقایسه و نقد آن برآمده است. نظریه هایک درباره عدالت اقتصادی همچنان که اشاره شد مبتنی بر کارکرد بازار، است؛ از این جهت تبیین ساختار نهاد بازار در دیدگاه او قبل از توضیح نظریه او درباره عدالت اقتصادی، ضروری است.
ساختار نهاد بازار از نظر فون هایک
خردگرایان فرانسوی که از دکارت تأثیر پذیرفته بودند، قدرت نامحدودی برای عقل قائل بودند، به گونهای که تصور میکردند، عقل میتواند تعیین کننده هر عمل جزئی باشد. خردگرایان دکارتی معتقدند که نهادهای اجتماعی ثمره طرح و قصد عامدانه عقل انسانی هستند و بر همین اساس، میتوان این نهادها را به نحو مطلوبی اصلاح کرد و یا بطور کلی آنها را حذف و نهادهای جدیدی جایگزین آنها نمود. هایک این رویکرد از خردگرایی را سازندهگرا مینامد (Constructivist Rutionalism) و دقیقا از حیطه توانایی عقل خارج میداند.(دادگر: ۱۳۸۰، ص ۳-۱۰۲) در نگرش وی، نهادهای اجتماعی محصول یک جریان تحولی است و بطور تدریجی و دیرپا در بستر جامعه شکل گرفتهاند. بنابراین نهادهای اساسی تمدن انسانی، از قبیل قواعد اخلاقی، حقوقی، زبان، پول، بازار با عقل خودآگاه فردی و با قصد و تصمیم قبلی به وجود نیامدهاند، بلکه در پرتو یک تحول تدریجی و دیرپا به صورت خودجوش ایجاد شدهاند. البته این تحول در بستر جامعه با بکارگیری منطق آزمون و خطا و سازوکار انتخاب و حذف ساختارهای ناکارآمد، انجام پذیرفته است. (غنینژاد، ۱۳۷۶: ص ۲۰۰) بیشک عدالت اقتصادی از نظر هایک، مبتنی بر مفاهیمی از قبیل نظم خودجوش (نظم خودانگیخته) است و این نظم در نهادهایی مانند بازار تجسم مییابد. از این رو فهم دقیق و شفاف مفهوم نظم خودجوش و تبلور آن در شکلگیری بازار و عملکرد آن، جهت تبیین نظریه هایک در مورد عدالت اقتصادی، نقش کلیدی دارد.
الف نظم خودجوش (نظم خودانگیخته)
مفهوم نظم خودجوش در مقابل نظم از قبل طراحی شده توسط یک متفکر قرار دارد. اقتدارگرایان نظم جامعه را در سایه فرمان و اطاعت و در یک ساختار سلسله مراتبی تفسیر میکنند. بنابراین، این نوع نظم را نیروهایی بیرون جامعه بوجود میآورند. (نظم برونزا) در واقع ماهیت جامعه را همانند یکی از سازمانهای تشکیلدهندهاش یا ساختار ارتش میدانند. هایک در مقابل این نظم برخاسته از عوامل بیرونی، نظم خود انگیخته را مطرح میکند که از درون جامعه برخاسته و از طبیعت و نهان آن سرچشمه گرفته است. (تعادل درونی). نظم کل جامعه همانند نظم حاکم بر جنگل است که بر اساس حرکت تحولی و تدریجی آن شکل گرفته است، نه نظم حاکم بر یک سازمان که با برنامهریزی قبلی به وجود آمده است.(گری، ص ۱۷۷)
ب نظم بازار و عملکرد آن
در نظریه نئوکلاسیک، بازار، در اختیار داشتن اطلاعات کامل از فروض اولیه است. ولی هایک اصرار بر این دارد که دادهها در سطح کل جامعه بطور کامل و واقعی بر هیچ کس معلوم نیست، زیرا دادهها پیوسته در حال تغییر است و هیچ چیز غیرواقعبینانهتر از این نیست که همانند مدل نئوکلاسیک، آنها را نه تنها معلوم، بلکه ثابت و غیرقابل تغییر فرض نماییم؛ (Hayek: pp ۷۷-۸) زیرا افرادی که درگیر این تغییرات هستند، بر اساس قیمت بازار تصمیمات نهایی را میگیرند. بنابراین، کارکرد قیمتها را باید به صورت یک نظام اطلاعرسانی در نظر گرفت که در آن هر قدر انعطافپذیری بیشتر باشد، قیمتها وظیفه اطلاعرسانی خود را بهتر انجام میدهند و به بیان دیگر نظام خودجوش بازار، ضروریترین و مؤثرترین اطلاعات را به خلاصهترین شکل ممکن در سایه یک راهنما (قیمت) در اختیار افراد ذینفع قرار میدهد؛ (Ibid: pp ۸۵-۷) به گونهای که هیچ سازمان از قبل طراحی شدهای، نمیتواند چنین وظیفهای را به عهده گیرد. بدیهی است که این کارکرد اطلاعرسانی بازار، تنها از طریق فرایند رقابت امکانپذیر است. زیرا این تنها روش عقلایی برای مقابله با محدویت شناخت و نقص اطلاعاتی در یک محیط پیچیده و پیوسته در حال تغییر است. در مسابقات ورزشی یا در بازار از طریق رقابت است، که معلوم میشود که چه کسی بهتر از دیگران عمل میکند. هر چند این روش کلیه افراد را الزاما وادار به استفاده کردن از حداکثر توانشان نمیکند. اما روشی است که بهترین انگیزهها را برای تلاش حداکثر افراد فراهم میآورد به بیان دیگر، رقابت بهتر از هر اسلوب شناختهشده دیگری، موجب استفاده بهینه از منابع از یک طرف و بالابردن اطلاعات و در نهایت تواناییهای افراد میشود.Hayek ``Droit..., Op,Cit.,) (Vol. ۳, p.۸۱
نظریه فون هایک درباره عدالت اقتصادی
فون هایک، هماهنگی و انسجام بین فعالیتهای اقتصادی را که توسط افراد شکل میگیرد، جایگزین عدالت مینماید؛ زیرا فرض بر این است که نظم حاکم بر این فعالیتها خودانگیخته خودجوش میباشد. بینش موجود، نظریه تجارت صلحآمیز را تعمیم میدهد. در نتیجه مبادلات یک طرفه انجام نمیگیرند تا این که جمع سود در یک طرف و زیان طرف دیگر صفر باشد. و یا این که هر دو طرف زیان تحمل کنند، بلکه بستر حقوقی که ضامن نظام آزادی طبیعی است، آزادی فردی را در سرتاسر جامعه برای کلیه افراد بطور مساوی تامین مینماید و افراد بیشترین فرصت ممکن را برای انجام مبادلات اختیاری و داوطلبانه خواهند داشت که در آن، هر دو طرف سود میبرند. نظام آزادی طبیعی نوعی هماهنگی منافع افراد را پیش میآورد: هر فرد بیشترین زمینه رسیدن به اهدافش را خواهد داشت. در این شرایط، رفاه عمومی به حداکثر میرسد؛ زیرا چارچوب و بستری که هر کس در آن بتواند اهداف خود را دنبال کند، تضمین میشود، نه این که مسؤولیت افزایش این رفاه عمومی به کسی یا مرجعی سپرده شود.(گری: ص ۱۷۸) با افزایش رفاه بطور طبیعی تعادل اقتصادی شکل میگیرد. در واقع این تعادل اقتصادی محصول منطقی نظم بازار است و به هیچ وجه نمیتوان آن را ناعادلانه دانست. همچنان که نتیجه نهایی یک مسابقه را که قواعد بازی در آن رعایت شده نمیتوان غیرعادلانه به حساب آورد. زیرا فرض بر این است، که همه افرادی که در مسابقه شرکت نمودهاند با آمادگی قبلی و با اطلاع از قواعد حاکم بر فعالیتهای رقابتی وارد میدان شدهاند و از قبل پذیرفتهاند که نتیجه این رقابت هر آنچه باشد، مورد پذیرش همگان میباشد.