دموکراسى چیست؟
احزاب سیاسی هم در فاشیست در جناح راست موضوع این کتاب شرح مراحل گذرا به دمکراسی است 1990-1974 روی مفهوم دمکراسی معنی جدید آن مربوط میشود به قیامهای انقلابی جامعه غربی اواخر سده هیجدهم. در اواسط سده بیستم دمکراسی به معنی شکل حکومت ، برحسب منابع قدرت برای حکومت ، بر پایه مقاصدی در پیش میگیرد و بر مبنای شیوه و روال کاری که در تشکیل حکومت گرفته میشود ، تعریف شده است.
در این بررسی دمکراسی بر بنیاد شیوه و روال کار حکومت مورد است.
مفهوم دمکراسی برحسب «اراده مردم » «نفع عامه » «روش دمکراتیک ترتیبات سازمان یافته ایست برای نیل به تصمیمات سیاسی که در آن افراد ، از طریق انتخابات رقابت آمیز و رأی مردم ، به قدرت و مقام تصمیمگیری میرسند ».
دمکراسی رقابت و مشارکت آزادی بیان ، آزادی اجتماعات و سازمانها را که لازمه آزادی بحث رقابتهای انتخاباتی محترم میشمارد.
در 1990 کار به نخستین انتخابات در یک کشور دمکراتیک تحت نظارت یک یا چند گروه صلاحیتدار بینالمللی «دمکراسی واقعی» آزادی ، مساوات ، برادری ، حکومتهائی که بر پایه انتخابات آزاد بر سر کار میآیند فاسد ، کوتهبین ، غیر مسئول باشند ، خاص حمایت کنند و به سود عامه باشد درمانند. دمکراسی فضیلت عام و جمعی است نه فردی و ارزش دمکراسیها مقامات عالی تصمیم گیرنده اعمال قدرت تام نمیکنند. دیگ گروههای جامعه در اعمال قدرت شرکت میجویند. مقامات عالی تصمیم گیرنده به صورت آلت دست و نمادی برای غیر دمکراتیک درآیند که اعمال قدرت میکنند ، دمکراتیک نیست.
ثبات ویا ضعف و شکنندگی نظام دمکراتیک مسأله ثبات و استحکام مطلب اصلی دمکراسی و غیر دمکراسی را دو موضوع کاملا جدا از هم در نظر گرفت موضوع واحدی دانست که تغییر و تحول میپذیرد. برداشت دوگانگی از دمکراسی علاقه ما در این است که از رژیم غیر دمکراتیک به یک رژیم دمکراتیک برسیم. رژیمهای دمکراتیک انتخابات رقابتآمیز ندارند و بیشتر رأی دهندگان در آن شرکت نمیکنند.
سلطنتهای مطلقه امپراتوریهای بوروکراتیک اولیگارشی آریستو کراسی مشروطه با حق رأی محدود رژیمهای توتالیتر در سده بیستم پس از شروع دمکراسی سربلند کردند. تک حزبی بودن یک نفر رهبری پلیس مخفی نافذ و نیرومند که یک جامعه ایدهآلی معرفی میکند همان جامعهای که جنبش توتالیتر مردم نفوذ و بر آنها نظارت میکند سازمانهای اجتماعی و اقتصادی سنتی اقتدارگر رهبری واحد نبود حزب نبود بسیج ایدئولوژی حکومتی محدود جهان در طول قرنها رؤسای قبایل انتخابی بودند در بعضی جاها در سطح روستاها نهادهای سیاسی به مدت طولانی وجود داشت. دمکراسی یونان و رم گاه زنان بردگان از مشارکت در زندگی سیاسی کنار گذاشته دمکراسی نوین دمکراسی دولت - ملت است نخستین گام به سوی دمکراسی در غرب ، در نیمه اول هفدهم برداشته عقاید دمکراتیک و جنبشهای دمکراتیک ،از تجلیلات نه اصلی ، انقلاب انگلستان بود. احکام بنیانی کانکتی کات که در 14 1636 نخستین «قانون اساسی مکتوب دمکراسی نوین» بود. در 1750 هیچگونه نهاد دمکراتیک در اواخر سده بیستم کشورهای بیشتری دارای نهادهای دمکراتیک شدند.
گذارهائی از رژیمهای غیر دمکراتیک بع دمکراتیک در زمانهای خاصی صورت در دنیای جدید سه موج دمکراسی شدن برخاسته نخستین در انقلابهای آمریکا و فرانسه نهادهای دمکراتیک روبه تکامل کاملا جنبه خصوصی دارد . سانشاین برای مسخص کردن این که نظامهای دو معیار سنجیده 50 درصد از مردان بزرگسال دارای حق رأی شناخته شدند هیأت اجرائی مسئول باید در یک پارلمان منتخب ، حمایت اکثریت را به دست آورد در انتخابات عمومی خود حائز اکثریت و برنده شده باشد . ایالات متحده بالغوه امتیازات و شرایط مالکیت در ایالات قدیمی و پذیرفتن ایالات جدید با حق رأی عام مردان در انتخابات ، نسبت آراء سفید پوستان مرد را که در انتخابات ریاست جمهوری در 1828 در اوایل دهه 1930 پس از آن که موج اول کاملا فرو نشست اسپانیا و شیلی به دمکراسی پیوستند. نخستین موج برگشت در سال 1922 با رژه نظامی در رم سهل و آسان دمکراسی شکننده و کم و بیش فاسد ایتالیا از سوی موسولینی آغاز شد . عکسالعمل این گونه تغییرات در رژیمها سر بلند کردن ایدئولوژیهای کمونیسم ، فاشیسم و میلیتاریسم بود .
جنگی جهان را با قبول دمکراسی گروه چب و راست ویرانی و نابودی آن کمر بستند.
با آغاز جنگ جهانی دوم موج کوتاه دوم دمکراسی شدن سربلند کرد . اشغال نیروهای بیگانه نهادهای دمکراتیک آلمان غربی ، ایتالیا ، اتریش ، ژاپن افزایش فشار روسیه شوروی جرقههای دمکراسی چکسلواکی و مجارستان خاموش کرد.
موج دوم دمکراسی شدن، بیش از همه به اقتدارگرایان میدان آمریکای لاتین شدید بود. حکومتهای نظامی برزیل ، آرژانتین و با تردیدهائی ، شیلی اروگوئه ، برطبق یک نظر ، الگوهای نظام سیاسی نوینی شدند که آن را « اقتدارگرائی بوروکراتیک » نام دادهاند.
این موج گذار روی گردانی از دمکراسی از این جهت شگفت آور کشورهائی نظیر شیلی ، اروگوئه « سوئیس آمریکای جنوبی » هند فیلیپین را هم که بیش از ربع قرن دمکراسی را حفظ کرده بودند . در خود گرفت بدبینی قابل اجرا بودن دمکراسی در کشورهای رشد ، موجب شد و نگرانیهائی به وجود مدت 15 سال پایان دیکتاتوری در پرتغال در 1974 کشور اروپا ، آسیا و آمریکای لاتین رژیمهای دمکراتیک حکومتهای اقتدارگرا را گرفتند در بین رژیمهای دمکراتیک حکومتهای اقتدارگرا را گرفتند در بین رژیمهای اقتدارگرا ، لیبرالی شدن گسترش یافت . موج دمکراتیک نخست در اروپای جنوبی س برافراشت. برطبق برآورد کانون آزادی 32،1973 درصد از مردم جهان در کشورهای آزاد زندگی میکردند. در 1990 نزدیک به 39 درصد از انسانها در جامعههای آزاد به سر میبردند. از جنگ جهانی دوم شمار کشورهای مستقل دو برابر دادگاه عالیگزارشهای انتخابات را بررسی میکنند ، تشخیص بین نظم و آشوب بسیار اساسیتر از تشخیص بین دمکراسی و دیکتاتوری دمکراسی سیاسی با آزادی فردی ارتباطی دمکراسیها حقوق و آزادیهای فردی را عاطل بگذرانند دولت سامان یافته اقتدارگرا شهروندان خود نظم و امنیت کاملی آورد. تاثیر درازمدت اعمال سیاست دمکراتیک گسترش و تعمیق آزادی فردی خواهد بود . آ زادی در یک کلام فضیلت خاص دمکراسی حکومتهای دمکراتیک هم کمتر از حکومتهای اقتدارگرا بر علیه شهروندان خود دست به تجاوز میزنند. گسترش دمکراسی در جهان به معنی گسترش منطقه صلح در آن است. دنیای دمکراتیک به نسبت از کشمکشهای بینالمللی برکناراست.
فصل دوم
چرا؟
در دورانهائی از تاریخ ، وقایع مشابهی ، کم و بیش همزمان ، کشورها و یا نظامهای سیاسی مختلف ، اتفاق افتاده است. جهان دارای شش واقعه که جدا از یکدیگر در هر یک علت واحدی مثلا ظهور یک ابرقدرت وقایع ششگانه (×) ممکن است معمول تحولات مشابهی در متغیرات غیر وابسته () باشد که کم و بیش و همزمان با هم ، در شش کشور تجلی پیدا کنند. گاه یک علت منحصر به فرد و حتی عقیده و طرز تفکر خاص () ممکن است در کشور موجب پیدایش واقعه () بشود و این خود پیدایش وقایع مشابهی کشورهای دیگر باعث گردد و به همین ترتیب این تاثیر تسلسل پیدا کند کشورهای دیگر تسری بیابد علل آنی واقعه() در کشورهای مختلف به کلی با تفاوت داشته باشند. نخبگان کشورهای مختلف در کارآئی و عکسالعملهای اتفاق نظر پیدا کنند موضوع و یا به تعبیری دیگر متغییر وابسته که در دمکراسی نیست بلکه دمکراسی شدن است. مسأله دشوار و پیچیده است به این جهت که دگرگونی در متغیر غیروابسته ممکن است به شکل متغیر غیروابستهتاثیر متراکم شده در یک غیروابسته در طول زمان معمولا موجب دگرگونی در متغیر وابسته متغیر وابسته تنها پویا نیست بلکه پیچیده هم تحلیل متغیر غیروابسته و علل احتمالی دمکراسی شدن ، مسائلی را به میان میآورد و چه بسا موجب پرگوئی و بیهوده گوئی هم بشود. تمیز و تشخیص بین متغیرهای وابسته و غیروابسته وقتی کاملا روشن میشود که ترتیب دیگری برای آنها قائل شویم ؛ تحلیل گران به ناگزیر به استفاده از این اطلاعات روی آوردهاند تا دریابند چه همبستگی رابطههای علی بین عوامل اقتصادی و دمکراسی شدن وجود دارد. به منظور توجیه و تبیین دمکراسی ، متغیرهای غیروابسته بیشماری معرفی شدهاند. وینر در تشریح و تبیین دمکراسی شدن است به استراتژیهائی که در دسترس خواستاران انقلاب دمکراتیک الگوی دورانی بین نظامهای دمکراتیک و اقتدارگرا به جلو و عقب میروند. آمریکای لاتین کشور بین نظامهای سیاسی دمکراتیک و اقتدارگرائی در تغیر و نوسان نیست بلکه این تغیر از دمکراسی به اقتدارگرائی در نظام سیاسی کشور وجود دارد.
الگوی آزمایش دوم است . کشوری که دارای نظام اقتدارگرا است ، به نظام دمکراتیک بدل میشود. این نظام دمکراتیک نداشتن بنیادهای اجتماعی برای دمکراسی ، شکست منتهی میشود. مدتی دراز ئ یا کوتاه ، به قدرت اقدامات موفقیت آمیزی دمکراسی صورت میگیرد زیرا رهبران دمکراتیک از دمکراسی گسسته نام نهاد رژیمهای دمکراتیک به وجود آوردهاند و زمانی به نسبت دوام داشته است . اما پس از چندی بیثباتی ، فرایند دمکراتیک را متوقف کرده است.
گذرا مستقیم از نظام مستقر اقتدارگرا نظام دمکراتیک با ثبات به طریق تحول تدریجی در طول زمان یا به صورت فروپاشی و تحول از نوع به نوع دوم. از الگوی غیر مستعمره شدن دمکراتیک نهادهای دمکراتیک را به مستعمرات خود تحمیل میکند مستعمره استقلال نهادهای دمکراتیک خود را با موفقیت حفظ میکند.
در گذشته ، سنت ، بود. اقتدارگرائی از ملی گرائی و ایدئولوژی توجیه شده ناسیونالیسم نیروی مردمی حکمرانی دمکراتیک و اقتدارگرارا یکسان مشروعیت ببخشد. مسائل مشروعیت رژیمهای اقتدارگرا ، بسته به طبیعت و نوع رژیم ، تفاوت میکند. نظامهای تک حزبی حاصل طبیعی و ذاتی تحولات سیاسی دولتهای انقلابی کمونیستی مکزیک مطمئنی در مشروعیت خویش ایدئولوژی و ناسیونالیسم مشترکا میتوانستند به خوبی رژیمها را بر پا نگهدارند با یکسان بودن دیگر امور ، مشروعیت بیشتر رژیمها ، به مرور زمان با پیش کشیده شدن خواستها و انتخاب آنها ، عملی نشدن وعده توسعه محرومیتها ، روبه کاهش میگذاشت. روی کار آمدن رژیم اقتدارگرا به جای رژیم دمکراتیک استقبال شده در این مرحله نخستین ، رژیم جدید از آثار « مشروعیت منفی » که شکستهای رژیم دمکراتیک به بار آورده بود و از تفاوتهای ظاهری که با آن رژیم داشت ، بهره میگرفت.
در دمکراسیها مشروعیت رهبران معمولا بستگی دارد به این که تا چه حد انتظارات گروههای اصلی رأی دهنده را برآورده سازند ، یعنی به حدود اقدامات آنها مشروعیت نظام بستگی دارد به روالهای کار ، به توانائی رأی دهندگان در انتخابات حاکمان از طریق انتخابات.
اما در نظامهای اقتدارگرا بین مشروعیت حکمران و مشروعیت رژیم فرقی نمیشود گذاشت . اجرای بدو اقدام نامناسب هم به مشروعیت حکمرانان لطمه میزند و هم به مشروعیت نظام.
مشروعیت رژیمهای اقتدارگرا وقتی در اجرای وعدههای خود وقفه و تاخیر روادارند ، از اعتبار میافتد. رهبران اقتدارگرا در مواجهه با از دست دادن مشروعیت طریق سوم راه انداختن یک جنگ خارجی است و حفظ مشروعیت زژیم با توسل به ناسیونالیسم.
اقدام در استقرار چیزی شبیه مشروعیت دمکراتیک برای است.
رهبران اقتدارگرا با توجه به شرایط محیط و درک موقعیت ، خود به اقتدارگرا پایان بدهند و نظامی دمکراتیک پیشنهاد کنند ؟ عوامل اقتصادی از سه طریق بر روی موج سوم رفتن بهای نفت در از کشورها و فشارها و قید و بندهای نظام مارکسیست - لنینیست جاهای دیگر ، اوضاع اقتصادی را به سقوط کشانید که باعث تضعیف رژیمهای اقتدارگرا در اوایل دهه 1970 توسعه همه جانبه پیدا کرد یک مبنای اقتصادی برای گذار به دمکراسی آورد و از این راه ، گذار به دمکراسی را تسهیل بحرانهائی که یا بر اثر رشد سریع یا کساد اقتصادی روی میدهند اقتدارگرائی را تضعیف میکنند. نظریه پردازان سیاسی سده هیجدهم ثروتمند سلطنتی کشورهای فقیر جمهوری در قرن نوزدهم بین ثروت و دمکراسی همبستگی مثبتی ثروتمند دمکراتیک شدند کشورهای دمکراتیک ثروتمند. هند یک استثنای بارز است.
همبستگی بین ثروت و دمکراسی گذارهای به دمکراسی در وهله نخست در کشورهای سطح متوسط توسعه اقتصادی ، صورت دمکراسی شدن در کشورهای فقیر غیر متحمل است کشورهای ثروتمند عملی انجام شده است. دو وضع یک منطقه گذار سیاسی هم وجود کشورهای دمکراسی خواهند پیوست کشورهائی که به دمکراسی روی زمره چنین کشورهائی توسعه اقتصادی تنها عامل اصلی دمکراسی شدن نیست.
توسعه اقتصادی محدوده دولت ، منابع تازه قدرت و ثروت به وجود میآورد که مداخله عالی و تصمیم گیرنده را ایجاب میکرد توسعه اقتصادی به نوبه خود به طور مستقیم ، در ساختار اجتماعی و ارزشها تغییراتی به وجود میآورد دمکراسی شدن را تسهیل و ترغیب مینمود نخست سطح اقتصادی خوب در جامعه ارزشها و رفتارهای شهرندان شکل میدهد ثانیا توسعه اقتصادی سطح دانش و آموزش جامعه بالا میبرد سوم توسعه اقتصادی منابع مهمی ایجاد میکند که گروههای اجتماعی قرار توافق و مصالحه را رایج میکند دهههای 1960/70 ایجاب باب تجارت خارجی را بگشایند سرمایه گذاری ، تکنولوژی ، توریسم توسعه اقتصادی طبقه متوسط را گسترش طبقه متوسط مهم و اساسی نتیجه صنعتی شدن و رشد اقتصادی مراحل نخستین خود ، الزاما نیروئی برای دمکراسی جنبشهای موج سوم دمکراسی که در هر کشور بسیار فعال دمکراسی شدن از طبقه متوسط برخاستند. نرخهای بسیار بالای رشد اقتصادی در بعضی از کشورها نارضائی از وجود حکومت اقتدارگرا را گسترش داد. از جهت دیگر رشد سریع ، انتظارات را بالا برد ، عدم تساوی را تشدید کرد ، فشارها و ناراحتیهائی در جامعه به وجود آورد که فعالیتهای سیاسی را تحریک کرد و مردم خواستار مشارکت سیاسی شدند. رشد بسیاری سریع اقتصادی به ناگزیر کشمکش را برای رهبران اقتدارگرا باعث میشود. دو نوع تکاملی که در دین روی داد دمکراسی شدن را در دهههای 1970 و 1980 پیش برد. همبستگی نیرومندی بین مسیحیت غربی و دمکراسی وجود دارد. موج سوم دهه 1970 و دهه 1980 کاملا موجی کاتولیک بود. در اوایل دهه 1970 بیشتر کشورهای با اکثریت پروتستان در جهان استثنای اصلی دو کشور آلمان شرقی و لحاظ تاریخی کشورهای پروتستان اقتصادی ، بسیار زودتر از کشورهای کاتولیک توسعه کشورهای کاتولیک توسعه کشورهای کاتولیک کشورهای فقیری اواسط دهه 1950 آنها کمکم نرخ رشد اقتصادی در دهه 1960 کلیسا دیگر شد پیدایش تغییرات در درون کلیسا ، نهاد اجتماعی بسیار نیرومندی را به صف مخالف رژیم دیکتاتوری درآورد مشروعیتی که از دین مدعی و خواستار بودند