چکیده:
از آنجائیکه فشارهای عصبی ناشی از محیط کاری و کار، تاثیرات زیان آور فیزیولوژیکی و روانشناختی
بر کارکنان سازمان ها دارد و نه تنها سلامت آنانرا به خطر می اندازد بلکه مساعدت و همکاری آنها را در
رابطه با تولید سازمان نیز بگونه ای نامطلوب تحت تاثیر قرار می دهند. لذا آگاهی از استرس مرتبط با شغل
برای مدیران بسیار مهم می باشد. استرس مزمن منجر به نتایج ناگوار فیزیکی و روانی بر افراد می شود.
استرس علت اصلی ترک خدمت، غیبت وکم کاری است و تاثیری نا مطلوب بر اثر بخشی دارد. استرسهای
حاد، نیروی انسانی سازمان را ضایع نموده و هدف سازمان را دستخوش تزلزل می نماید. در این مقوله
الگویی همه جانبه جهت شناخت عوامل استرس زا عرضه می شود.
واژگان کلیدی:
استرس(stress )، سازمان(organization)، اثر بخشی((effectiveness ، رهبری(leadership )
واکنش(reaction) ،توازن(equation) ،ارتعاش(vibration)، تکنولوژی(technology )، تعارض
((contradiction ، توسعه(development)
مقدمه:
در دنیای پر هیاهو و استرس زای امروز فشار عصبی بعنوان یکی از آفات نیروی انسانی شناخته شده است و یکی از مباحث اصلی رفتار سازمانی را بخود اختصاص داده است . متاسفانه ، از اواخر این قرن ،استرس تبدیل به بخشی لاینفک از زندگی انسانها گردیده است .اثرات مخرب فشارهای عصبی بر زندگی فردی و اجتماعی کاملا مشهود است ،بطوریکه گروهی از صاحبنظران رفتار سازمانی ،استرس را بیماری شایع قرن قلمداد نموده اند.هزینه های مالی و انسانی استرسهای ناشی از شغل ،بسیار چشمگیر است،با این حال ،علیرغم تایید تاثیر تعیین کننده استرس روی افراد و سازمانهای،میزان توجه و دقت کارکنان بر این شناخت علل(منابع)
استرس ناشی از کار و کاستن از شرایط کاری استرس زا ، در مقایسه با سایر زمینه ها نظیر نگهداری مناسب
و کارآمد تجهیزات و متوازن ساختن بودجه های مالی ،نسبته ناچیز است. سازمانها هر ساله مقادیر قابل توجهی پول راصرف برنامه های مدیریت استرس (عمدتاً آموزش مدیریت استرس)می نمایند،اما اغلب شناخت ناقصی از آن دسته از منابع استرس که باید با آنها مقابله نمود و همچنین میزان اثر بخشی رویکردها مدیریت استرس در رویارویی با این عوامل استرس زای خاص ،وجود دارد .لذا چندی است که پژوهشگران استرس ،
اقدام به بحث و اظهار نظر روی بی نظمی های ظاهری مدیریت استرس در محیط های سازمانی و عدم سازگاری
و تناسب میان اقدامات انجام شده در این زمینه نموده اند. استرس ضعیفترین و آسیب پذیرترین افراد را هدف قرار می دهد، ولی در عین حال قویترین افراد هم از گزند آن در امان نمی باشند. هانس سلیه ابزاری
دارد که انسان پیوسته در حالت استرس بسر می برد، چرا که استرس پاسخی است اختصاصی که بدن در برابر هرگونه درخواستی، از خود نشان می دهد.
استرس چیست؟
استرس نظریه نیست، بلکه کشف علمی است. امروزه واژه«استرس» رواج زیادی یافته است. مفهوم آن گسترده است و شاید اندکی نیز گمراه کننده باشد. به نظر عامه، استرس حادثه یا موقعیت است که به لحاظ
روانشناختی خصلت تهاجمی دارد و دارای عوارض عضوی است. هانس سلیه معتقد بود که جنبه روانشناختی
اسرس در زمینه علل و پیامدهای ناشی از آن باید بوسیله روانپزشکان(PSYCHIATIES) و متخصصان اعصاب
(NEUROLOGIST) مورد مطلعه قرار گیرد. اما او در کتاب خود تحت عنوان«استرس بدون پریشانی»
که در سال 1974 منتشر شده شخصاً همچون دیگر پژوهشگران بر نقش مهم عوامل روانشناختی موثر در
علل، مکانیسم و پیامدهای استرس تاکید می کند. وی استرس را«یک پاسخ غیر اختصاصی»
(RESPONSE NON SPECIFIQUE ) که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه می شود، از خود نشان می دهد تعریف نمود. اگر چا مساله تاثیر عوامل محیطی بر بیماریها از قدیم موردتوجه بوده است و در پزشکی قدیم ایران نیز تحت عنوان«اعراض نفسانی» و تاثیر آنها بر بیماریها سخن گفته شده است، اما
فرضیه های مربوط به رابطه میان محرکهای محیطی و بیماری از ابتدای قرن حاضر بطور جدی مورد بحث قرار گرفته اند.
واژه استرس امروزه چنان نقل هر هر زبانی است که گویا استرس مساله ای همگانی وهمه گیر و مبتلا به
انسان امروز و مسخصه زندگی اوست. در اینجا هر چند با اصطلاحی روبرو هستیم که گاه افراد گوناگون
به معنی و منظورهایی متفاوت بکار می برند، اما قدر مسلم اینست که در تمام این معنی ومنظورها، عناصر
مشترکی وجود دارد که وجوه گوناگون همان واقعیتی را نشان می دهند که استرس نامیده اند، حال این
استرس چیست؟ استرس واژه ای است که در اصل به معنی فشار ونیرو می باشد. در جهان فیزیکی، هرگاه
فشاری بر چیزی وارد شود، کنشی را بر آن وارد می کند، ثبات اجزای درونی آن را بر هم می زند و تنشی
(TENSION ) در آن پدید می آورد و بر آن می آشوبد و سرانجام آن شیء یا دستگاه را به واکنش می اندازد.
در مهندسی گفته می شود که هرگاه فشار وارده از میزان مقاومت شیء بیشتر باشد. آن شیء متلاشی می شود
و از وضعیت موجودش خارج می شود.
روانشناسان و دیگر صاحبنظران استرس نیز ابراز می دارند که روی هم جمع شدن رویدادهای
(دگرگونیهای) که زندگی سازگاری افراد را با وضع موجودش بر هم می زند، موجب استرس می شود.و این تشابه نزدیکی با مفهوم فیزیکی یا مهنسی استرس مورد بحث ما، مفهوم بسیار گسترده تر از فشار
فیزیکی یا مادی است و مصداق های گوناگون بسیار نیز دارد. در اینجا بطور کلی گفته می شود، هر
فکری که در انسان ایجاد تنش کند و در او واکنشی«پاسخی» ((RESPONSE بر انگیزد، عامل استرس زا
شناخته می شود. تنش ایجاد شک و پاسخ به آن تنش، روی هم رفته فرایندی را به وجود می آورند که به آن«استرس» میگویند عامل استرس زا در واقع ارگانیسم انسان را در وضعیتی قرار می دهند تا کوششهایی
درونی یا بیرونی نشان دهد واین وضعیت کوشش برانگیز تحمیل شده بر ارگانیسم را در اصطلاح علمی
«درخواست» (DEMAND) نامیده اند. به عبارت دیگر، خواست یعنی روبرو شدن ارگانیسم با رویدادی الزام آور، الزام به اینکه مجموعا ای کنش های درونی و بیرونی انجام دهد که چون در تقابل با رویداد
صورت می گیرد، در واقع«واکنش» هستند و روی هم رفته به آنها«پاسخ» می گویند.
مجموعه کوششهایی که ارگانیسم به کار می بندد تا بتواند خواست پیش آمده را بر طرف کند، مقابله
(CONFRONTATION) با استرس یا بطور خلاصه«مقابله» می نامند.
لازم به توضیح است که منظور از ارگانیسم کلیتی است یگانه و یکپارچه که جسم و ذهن و روان را یکجا
در خود جمع دارد. عامل استرس ممکتست بیرونی باشد یا درونی ویا ترکیبی از هر دو. مثلاً مرگ فردی
عزیز، مشکل مالی، اختلاف زناشویی و طلاق از انواع عاملهای بیرونی استرس زا هستند، بنا بر آنچه که
گفته شد، اصطلاح استرس عموماً به دو معنی به کار می رود 1 ) محرکی که در فردی ایجاد استرس می
کند، یعنی عامل استرس زا، 2 ) فرآیند پیچیده و پیشرونده ای که پدید آمدن عامل اسرس زا و تحمیل
خواستی بر ارگانیسم شروع می شود و به مجموعه ای از واکنشها در فرد می انجا مد.
باید گفت که اصطلاح فشار«روانی» که در سالهای اخیر در برابر استرس پشینهاد شده و تا اندازه ای هم
رواج یافته، از هیچ رو متضمن معنای علمی و وسیع و دقیق استرس نیست. فشار روانی در واقع یکی از
وجوه یا عارضه های گوناگون استرس است. واژه استرس نیز مانند بسیاری از واژه های علمی- جهانی
کنونی، در زبانهای گوناگون دنیا با همین لفظ و معنا بکار می رود. نزدیک به صد سال است که مفهوم
استرس مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مفهوم با آنکه در ابتدا بسیار مورد متوجه روانشناسان
بوده است، اما نخستین بررسی های استرس در حوزه دانش پزشکی انجام شده اند. این مفهوم اکنون به
موضوعی«میان رشته ای» در علوم انسانی، پزشکی و حوزه های وابسته تبدیل شده است. هانس سلیه
(hans selye ) را می توان نخستین کسی دانست که در سال 1956 استرس را به عنوان مفهوم تازه ای
در نوع خود بطور گسترده بحث و بررسی می کند. سلیه استرس را پاسخی می داند که بدن در برابر
خواسته هایی که بر آن وارد می شود از خود نشان می دهد. وی بیان می نماید که این پاسخ، پاسخی غیر
اختصاصی است، به این معنی که عامل استرس زا هر جه باشد(بیرونی یا درونی) و فرد در معرض استرس
نیز هر که باشد، بدن انسان در واکنشی که نشان می دهد، همواره از الگوی عام ویکسان و معینی پیروی
می کند. تعاریف متنوعی از فشار عصبی ارائه گردیده است. ایوان سویج و ماتیسون فشار روانی را با زبانی
ساده تاثیر و تاثر ارگانیسم و محیط تعریف می نمایند، ولی بلافاصله یک تعریف کاربردی تفصیلی بدین
شرح به آن می افزایند. این تاثیر وتاثر، نوعی پاسخ انطباقی است که با میانجی گری ویژگی های شخص
و یا فرآیندهای روان شناختی تحقیق می یابد، یعنی معلول هر نوع عمل خارجی، موقعیت یا واقعه ای است
که شخص را در برابر تقاضاهای خاص جسمانی و یا روانشناختی قرار می دهند. در تعریف دیگری،
استرس بعنوان واکنش روانی و فیزیولوژیکی نسبت به، هرم توازن قابل توجه میان ضرورتهای محیطی و
توانایی افراد برای فائق شدن بر آنها تعریف شده است.
گرین برگ و بارون استرس رابه این صورت تعریف می نمایند:«استرس الگویی است از حالات
احساس و عکس العمل های فیزیولوژیکی و در موقعیت هایی رخ می دهد که افراد تهداتی را نسبت به
اهداف مهم خود که ممکنست توانایی نیل به آنها را نداشته باشند اداراک می نمایند».
هر چند تعاریف مختلفی از فشار عصبی ارائه شده است، اما زمینه مشترک همه این تعاریف این است که
علت فشار عصبی، وجود محرکی بصورت فیزیکی یا روانی است که فرد به طریق خاص نسبت به آن
عکس العمل نشان می دهد.
طبقه بندی دیگر از عوامل استرس زا :
عوامل استرس زا را می توان به 6 طبقه اساسی به شرح زیر تقسیم نمود:
الف) عوامل درونی خود شغل
ب ) نقشهای سازمانی
ج ) روابط کاری نظیر ارتباط با سرپرستان، همکاران و زیر دستان
د ) مسائل مربوط به توسعه کار راهه
ه ) عوامل سازمانی نظیر ساختار و جو سازمان، و محیط سیاسی آن
و ) تداخل کار با مسائل خانوادگی
در ادامه به توضیح هر یک از این موارد می پردازیم.
الف) ویژگی های درونی خود شغل
این عوامل استرس زا با عملکرد وظایف خاصی که شغل فرد را شکل می دهند که گاهی از آن بعنوان
«عوامل محتوای موضوع» یاد می شود، عوامل محیط کاری و عوامل مربوط به جدول زمانی کار، مرتبط
می باشد. این عوامل استرس زا شامل متغیرهایی نظیر سطح پیچیدگی شغل، تنوع وظایفی که فرد انجام
می دهد، میزان آزادی عمل وکنترلی که افراد روی سرعت و زمان بندی کار خود دارند و محیط فیزیکی
انجام کار می شوند در ادامه به تشریح این عوامل می پردازیم.
الف-1)سرو صدا(noise ) : شرایط کاری ضعیف(نظیر سرو صدا و حرارت زیاد) می توانند اثرات
تعیین کننده بسیار مهمی روی سلامت فیزیکی و روانی کارمند داشته باشند.(jones)=(19822) پیشنهاد
می نماید که نمی توان به راحتی از اهمیتی که سرو صدا برای سلامتی افراد دارد، گذشت. هر چند اصوات
خاصی نظیر موسیقی، به زندگی فرد معنا بخشیده و موجب محکمتر شدن فرهنگ و جامعه می شود، اما
از اصوات ناخواسته، بعنوان «سرو صدا» (noise ) یاد می شود. (1980) استدلال می نمایند که سرو و
صدای بیش از اندازه (تقریبا 80 دسیبل)و مداوم می توانند با کاهش میزان تحمل کارمند در برابر سایرعوامل استرس شده و بطور نا مطلوبی بر انگیزش فرد انتظار این سزو صدا را دارد ،در مقایسه با شرایطی که در آن ،این سرو و صدا غیر قابل پیش بینی و یا غیر قابل انتظار است ،عامل استرس زای ضعیف به حساب می آید ،به علاوه تغییر در سطوح سرو وصدا می توانند بطور با لقوه نسبت به سطوح ثابت سرو صدا ،عامل استرس زای قوی تر باشد.
الف-2)ارتعاش و درجه حرارت (vibration and temperature): لرزش و درجه حرارت بعنوان منابع مهم محیطی استرس شناخته شده اند ،خطرهای ناشی از آنها برای سلامتی عبارتند از :تهوع،از دست دادن تعادل و توازن و خستگی ،لرزشهایی که از اشیاء فیزیکی به بدن منتقل می شوند ،ممکنست تاثیر نامناسب و سودای روی عملکرد داشته باشند.در مطالعه ای که توسط کوپر وساترلند(1986)انجام پذیرفت،37%
ازکارگران اظهار می داشتند که «لرزش» یکی از عمده استرس بوده و حتی بسیاری از آنها مدعی بودند
که خود را با این لرزش عادت داده اند ،درجه حرارت یکی دیگر از خصوصیات محیط فیزیکی است که ممکنست تاثیری جدی روی کارگران داشته باشد. نوع واکنشهای فیزیولوژیکی ارائه شده در برابر شرایط
(محیط های)گرم ،در بین کارگران بسیار متفاوت بوده وحتی یک فرد از شغلی به شغل دیگر ،واکنشهای متفاوتی را ارائه می دهد.با این حال درجه حرارتهای بالا(سرد و گرم)می توانند شامل عامل واکنشهای فیزیولوژیکی باشند که ممکنست دارای آثار نامطلوبی روی عملکرد کاری و سلامتی فرد باشند.
آندسته از کارهایی که تیازمند اتخاذ تصمیمات مهم ،تشخیص های دقیق و عملکرد سریع می باشند ،
می تواند بوسیله عوامل استرس زای حرارتی آسیب ببینند.در یک محیط کاری سرد،چاللکی و مهارت دستها کاهش یافته و ممکنست این امر تبدیل به عاملی برای وقوع حوادث ،بعلت کاهش حساسیت تحرک
کمترو... گردد.
الف-3)حجم کار(work load): مقدار کاری که باید توسط فرد انجام گیرد ،عامل استرس زای دیگری برای
بسیاری از کارکنان می باشند هم حجم کاری کم وهم حجم کاری زیاد می توانند منجر به استرس روانی و فیزیکی گردند.در سال 1908 ،دابسون وجرکس قانون (dobsongekes) را پیشنهاد نمودند . این قانون بیان می دارد مه رابطه ای (u) شکل میان مقدار کار مورد نیاز فرد و سلامتی و عملکرد وی وجود دارد .لذا هر فرد دارای مجموعه ای بهینه از حجم کار است،لذا حجم بهینه ای از کار برای هز فرد وجود دارد.هر گونه انحراف ار این میزان بهینه،(چه در جت بالا و چه در جهت پایین) ،می تواند منجر به ایجاد استرس گردد. همچنین تمایز قائل شدن میان حجم کاری یا حجم کاری کم ازلحاظ کمی و کیفی بسیار مهم است . حجم کاری کمی ((ualitative over load اشاره با میزان خالص کار مورد نیاز و چارچوب زمانی تکمیل انجام کار دارد.
الزام به کار کردن تحت فشار ،اضطراب و افسردگی مرتبط است.همچنین حجم کم کاری از لحاظ کمی نیز بعنوان عاملی استرس زا در نظر گرفته شده است ،بگوئنه ای که عدم وجود چالش ناشی از کارهای روتین و تکراری منجر به اضطراب ،افسردگی و عدم رضایت شغلی میگردد.حجم کاری کم و یا حجم کاری زیاد ممکنست ناشی از جریان نامنظم کاری باشد که تحت کنترل کارگر نیست،نظیر نیازهای بازار و درخواستهای
فصلی ،حجم کاری کم و حجم کاری زیاد کیفی نیز می توانند منابع موثری برای فشار روانی بوده و با عکس العمل های موثر افراد نسبت به مشاغلشان مرتبط می بتشند.حجم کاری کیفی زمانی اتفاق می افتدکه افراد معتقد باشند،آنها دارای مهارتها و یا ظرفیتهای لازم برای انجام رضایت بخش وظایف شغلی شان نبوده و این امر با سطوح پایین عزت نفس نیز مرتبط باشد.حجم کاری کم از لحاظ کیفی نیز می تواند به اندازه حجم کاری و یا تو سعه کامل توانایی های بالقوه داده نشود ،این امر منجر به عدم رضایت شغلی ،انگیزه پایین و جابجایی بالای کارکنان می شود .تکنولوژی جدید و افزایش اتوماسیون در صنعت نیز میتواند منجر به ساذه شدن کار و مشاغلی تکراری گردد که اینگونه مشاغل از لحاظ حجم کاری ،استرس زا می باشند.اگرچه کارهایی که نیازمند تلاش و جنب و جوش زیادی هستند، استرس زا می بتشند ،کارهای خسته کننده ،تکراری ویکنواخت نیز می توانند برای سلامت فیزیکی و روحی ،بسیار مضر باشند.فقدانانگیزه ،استفاده نکردن از مهارتها ،خستگی و بی حوصلگی ،ویژگی بسیاری از مشاغل کارگران یقه آبی بوده
و ممکنست بسیار خطرناک باشند.
الف-4)ساعات کاری(workhours): تعداد ساعاتی که فرد مشغول به کار است نیز می توانند استرس زا باشند.مطالعات متعدد صورت گرفته نشان می دهند که رابطه مهمی میان ساعاتکلی کار و شاخصه های مختلف بهداشتی و سلامتی وجود دارد.تجزیه و تحلیلی که اخیرا انجام گرفت رابطه جزئی (کوچک)،
اما از لحاظ آماری بسیار مهم را بین ساعات کاری و سلامت فرد(هم سلامت فیزیولوژیکی و هم سلامت روانی) نشان داده،((parks و سایرین (1997)بیان میدارند که ممکنست رابطه ای غیر خطی میان ساعات کاری و نشانه های بیماری مرتبط با استرس وجود داشته باشد،بگونه ای که افرادی که بیشتر از 48 ساعت در هفته کار می کنند ،بیشتر در معرض بیماری قرار می گیرند.در سالهای اخیر شاهد ظهور الگوهای مختلف ساعات کاری و یا در واقع جداول کاری(work schedules) بوده ایم .یکی از آنها «کار متغیر»(shift work)
است که بعنوان الگوی متغیر ساعت کاری(تغییر الگوی ساعات کاری)تعریف می شود،نوع دیگری از جداول کاری که اخیرا توجه قرار گرفته است،«جدول کاری متغیر وفشرده»(shift schedule compressed)
است.بسیاری از سازمانها برای تعریف انعطاف پذیری و بهره ورزی و همچنین برای کاهش هزینه های سفر
کارکنان(در جائیکه کارکنان باید از محل زندگی به محیط کاری منتقل شوند)،ساعات کاری روزانه را افزایش داده اند و از میزان روزهای هفتگی کاسته اند.
الف-5) تکنولوژی جدید(new technology): در میحط کاری سریع التغییر ،مهارته سریعا کهنه می شوند.
الزام به آشنایی مداوم با سیستم ها و تجهیزات جدید ممکنست برای بعضی از افراد تعهد آور باشد.هنگاه عرضه تکنولوژی جدید در محیط کاری ،هر چند آموزشهای لازم هم داده شده باشد و افراد برای این امر مهیا گردیده باشند ،ممکنست آنه در سازگاری با نو آوری ها ،احساس ناتوانی ،که این امر می تواند شرایط
استرس زایی را بوجود آورد. بعنوان مثال (karetta,huemer,weiss) (1995)مشاهده نمودند که عرضه تکنولوژیهای جدید با تغییر در رضایت شغلی و سلامتی جمعی از افراد مرتبط می باشد.همراه شدن با تکنولوژی جدید نیز ممکنست برای مدیران استرس زا باشد.هر چند در سالهاس اخیر میزان استفاده از کامپیوتر در تمام سطوح سازمان ،افزایش چشمگیری داشته است ،اما مدیران اغلب نگران پیشرفت تکنولوژی کامپوتری بوده و تمایل کمی برای استفاده از سیستمهای جدید از خود نشان می دهند،که این امر ممکنست بای مدیران و زیر دستانشان مشکل ساز گردد.