انساناصالتاموجودىاست اجتماعى و نیازمند برقرارى ارتباط با دیگران. بسیارى از نیازهاى عالیه انسان و شکوفا شدن استعدادها و خلاقیتهایش فقط از طریق تعاملبین فردى و ارتباطات اجتماعى ارضا مىگردد. در واقع،خودشناسى، برقرارى ارتباط مؤثر و متقابل با دیگرانو پذیرش مسؤولیت اجتماعى از اهداف اساسى همه نظامهاى تربیتى است. در دنیاى پیچیده امروز، یعنى در عصر ارتباطات حضور فعال فرهنگى و احاطه بر زنجیره علوم، فنون و تکنولوژى برتر انکارناپذیر است.
در هر جامعهاى درصد قابل توجهى از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بدون آنکه تمایلى داشته باشند، ناخواسته خود را در حصارى از کمرویى محبوس و زندانى مىکنند و شخصیت واقعى و قابلیتهاى ارزشمند ایشان در پس تودهاى از ابرهاى تیره کمرویى ناشناخته مىماند.
چه بسیار دانشآموزان، دانشجویان، کارمندان، کارگران و... هوشمند و خلاقى که در مدارس، دانشگاهها، ادارات، کارخانجات و... فقط به دلیل کمرویى و ناتوانى اجتماعى، همواره از نظر پیشرفت تحصیلى و شغلى و قدرت خلاقیت و نوآورى نمره کمترى عایدشان مىشود; چرا که کمرویى یک مانع جدى براى رشد قابلیتها و خلاقیتهاى فردى است.
پدیده کمرویى در بین بزرگسالان و افراد مسن بسیار پیچیدهتر از جوانان است و چنین پیچیدگى روانى ممکن است در اغلب موارد نیازهاى درونى، تمایلات، انگیزهها، قابلیتها، فرصتها، هدفها و برنامه شغلى، حرفهاى و اجتماعى جوانان ایشان را به طور جدى متاثر و دگرگون کند.
پرداختن به پدیده کمرویى و بررسى مبانى روانشناختى آن از اینرو حائز اهمیت است که تقریبا همه ما بهگونهاى تجاربى از کمرویى را در موقعیتهاى مختلف داشتهایم. اما نکته مهمتراین است که بعضىها درهمهشرایطوموقعیتهاى اجتماعى به کمرویى قابل توجهى دچار مىشوند. بنابراین مىتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق مردم در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونهاى دچار کمرویى شدهاند. اما پدیده کمرویى داراى درجات مختلفى است:
- بعضىها صرفا در مواقع و موقعیتهاى خاص دچار کمرویى مىشوند;
- بعضىها در برخى از مواقع و موقعیتها دچار کمرویى مىشوند;
- بعضىها در غالب مواقع و موقعیتها دچار کم رویى مىشوند;
- بعضى از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان که شمارشان نیز قابل ملاحظه است، تقریبا در همه موقعیتهاى اجتماعى دچار کمرویى مىشوند.
روندتحولات اجتماعى گویاى این حقیقت است که مساله کمرویى غالبا با گذشت زمان، فشردگى و پیچیدگى روابط بین فردى وتشدیدفشارهاىاجتماعى، رقابتها، گوشهگیرىها، تکروىها، عزلت گزینىها و تنهایىها گستردهتر و شدیدتر مىشود و درصد بیشترى از جوانان و بزرگسالان را فرا مىگیرد که مىتواند به تدریجبه صورت نوعى بیمارى روانى درآید. مگر اینکه بتوانیم با تشخیص سریع و استفاده از روشهاى تربیتى و درمانى مناسب و مؤثر از گسترش و تشدید آن جلوگیرى کنیم.
کمرویى چیست؟
یکی از تعاریف کمرویی مشکل پیدا کردن در برقراری یک ارتباط خوب با اطرافیان است.
برای برخی از افراد مشکلاتی که کم رویی پدید میاوردممکن است باعث ایجاد ناراحتی های جسمی نگرانی و اضطراب باشد.در هر موقعیتی خجالتی بودن میتواند اثرات سویی بر روابط فرد بگذارد.یکی دیگر از مشکلات افراد خجالتی این است که در شرایط خاص نمی توانند به راحتی تصمیم بگیرند.دکتر فیلیپ زیمباردو یکی از پیشگامان مطالعه در مورد کمرویی می گوید :برخی افراد مهارتهای اجتماعی لازم را برای برقرارسازی ارتباطات انسانی ندارند.این افراد نمیدانند که چگونه باید یک مکالمه را اغاز نمایند و یا چگونه سوالی را در کلاس مطرح کنند.
کمرویى یک توجه غیر عادى همراه با ترس به خویشتن است که در یک موقعیت اجتماعى ظاهر مىشود و در نتیجه آن، فرد دچارنوعى اختلال در رفتار و عضلات بدنى شده و شرایط عاطفى و شناختىاش متاثر مىگردد. یعنى زمینه بروز رفتارهاى خام و ناسنجیده و عکسالعملهاى نامناسب در وى فراهم مىشود. به دیگر سخن پدیده کمرویى به وجود مشکل در برخوردهاى اجتماعى و رفتارها و احساسهاى آزار دهنده شخصى مربوط مىشود که همواره به صورت یک ناتوانى یا معلولیت اجتماعى ظاهر مىگردد. به کلام ساده کمرویى یعنى: «خود توجهى» فوقالعاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. زیرا کمرویى نوعى ترس یا اضطراب اجتماعى است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گریز دارد.
بنابراین فرد کمرو، از یک طرف نگران رو به رو شدن با افراد جدید است و از سوى دیگر از وارد شدن به اماکن جدید و کسب کار و تجارت تازه هراس دارد که مجموعه این حالات احساس عجز در عین توانمندى را در وى به دنبال خواهد داشت. البته باید توجه داشت که احساس کمرویى افراد، همیشه در برابر انسانها متبلور مىشود و نه حیوانات، اشیا و موقعیتهاى طبیعى و جغرافیایى.
نگاه اجمالی
کمرویی مشکل پیچیدهای است که برای غلبه برآن باید از روشهای مختلف استفاده کرد. توصیهها و تمریناتی که ارائه میشود، تنها زمانی میتوانند ارزشمند باشند که تصمیم خود را نسبت به تغییر روش زندگی خود اتخاذ کرده باشید و در کنار آن به این اعتقاد داشته باشید که امکان تغییر وجود دارد. درواقع تا زمانی که اعتقادی به تغییرپذیری نداشته باشیم، تصور تغییر یافتن محال است. عنصر لازم دیگر شجاعت در عملکرد است. این یعنی از تغییر نترسیدن و به پیشواز تغییرات رفتن در جهت بهبود روش زندگی و داشتن زندگی بدون کمرویی
کمرویى از دیدگاه بین فرهنگى
کمرویى یک پدیده گسترده و متنوعى است که در نزد افراد، خانوادهها، جوامع و فرهنگهاى مختلف معانى متفاوتى دارد. یک کودک یا نوجوان ممکن است از نظر روانشناسىاجتماعى فردى کمرو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقى گردد. به عبارت دیگر بعضىها افراد کمرو را انسانهایى ساکت، مؤدب و محترم مىدانند و تصور مىکنند که این افراد، شهروندان سالم و بىآزارى هستند و برخى نیز افراد کمرو را انسانهاى مطیع، حرف گوشکن، مستعد و مقبول اجتماع مىدانند.
بعضى نیز کمرویى را براى دختران امرى عادى و صفتى مثبت تلقى مىکنند و آن را براى پسران یک ویژگى یا منش ناپسند مىدانند. در حالىکه کمرویى همانگونه که پیشتر اشاره شد یک معلولیت اجتماعى و مانع رشد مطلوب شخصیت است و براى هر دو جنس امرى نامطلوب است.
برخى دیگر کمرویى را در افراد، به خصوص در دختران مترادف با حیا و عفت مىدانند و آن را تایید و تمجید و تشویق مىکنند،
در حالىکه «حیا» یکى از برجستهترین صفات انسانهاى متعالى بوده، شاخص ایمان و بیانگر رشد مطلوب شخصیت است. به بیان دیگر قدرت خویشتندارى امرى ارادى وارزشمند است و برعکس، کمرویى پدیدهاى کاملا غیر ارادى، ناخوشایند و حکایتگر ناتوانى و معلولیت اجتماعى است.
انتظار این است که در جوامع اسلامى به ویژه در کشور ما با توجه به ارزشهاى والاى قرآنى و وظایف و تکالیف شرعى فردى و گروهى، پذیرش مسؤولیتهاى اجتماعى و اتصاف به فضیلتهاى اخلاقى، رشدى متعادل و متوازن داشته باشد. بدون تردید مسلمانان کمرو نمىتوانند در انجام بعضى از وظایف و مسؤولیتهاى اجتماعى خود موفق باشند. فىالمثل خمیر مایه ایفاى وظیفه مهم امر به معروف و نهى از منکر، برخوردارى از شجاعت اخلاقى و مهارت در برقرارى ارتباط اجتماعى متقابل، مؤثر و مفید است.
تغییر زندگی
اگر دیگر نمیخواهید تحت عنوان وامانده اجتماعی به حیات خود ادامه دهید یا از دیدن اینکه ، کمرویی شدید مانع استفاده از فرصتهای خوب زندگی میشود، احساس ناراحتی میکنید، وقت آن است که همه چیز را تغییر دهید. چهارنوع تغییرات اساسی میباید انجام شود که عبارتند از:
تغییر شیوههای فکری درباره خود و کمرویی
تغییر نوع رفتارها
تغییر درنحوه نگرش به عملکردها و شیوههای فکری افراد دیگر
تغییر ارزشهای اجتماعی مربوط به کمرویی
کمرویىواحساس تنهایى
فردى که قادر به برقرارى ارتباط با دیگران نیست، به طور قابل ملاحظهاى کمتر از دیگران از روابط اجتماعى بهره مىبرد. چنین فردى نمىتواند احساسات خوشایند یا ناخوشایند، ترسها یا نگرانىها و آرزوها یا امیدهایش را با نزدیکان و دوستانش در میان بگذارد و پاسخها و عکسالعملهاى ایشان را دریافت کند. احساس تنهایى نیز همانند کمرویى، نوعى ناتوانى اجتماعى است و هر کدام از ما ممکن است در یک موقعیتیا شرایط خاص چنین احساسى داشته باشیم. افرادى که دچار احساس تنهایى مىشوند و این احساس با شدت و مداومت، افکار و رفتار آنها را فرا مىگیرد، به تدریج از تمایلات اجتماعى و ارتباطات فردىشان کاسته مىشود و از این نظر بعضى از ویژگىهاى افراد کمرو را پیدا مىکنند. کمرویى ناتوانى و معلولیت فرد در برقرارى ارتباط است و تنهایى مشکل انسان در اثر فقر ارتباطى است و در بسیارى موارد احساس تنهایى به کمرویى تبدیل مىشود.
شایان ذکر است که به دلیل ویژگىها و نیازهاى خاص روحى - اجتماعى نوجوانان، ظهور پدیده تنهایى (احساس تنهایى) در بین ایشان به طور فوقالعادهاى بیشتر از شیوع این احساس در میان بزرگسالان است. و همچنین این احساس در میان کهنسالان به خاطر شرایط خاص اجتماعى و بدنى آنها، فراوان است. به همین خاطر در طول یک هفته لحظاتى که نوجوانان وکهنسالاناحساس تنهایى مىکنند بیشتر از کودکان و بزرگسالان (میان سالها) است. هرگاه چنین احساسى به علل گوناگون، از جمله ناکامىهاى مکرر، نگرانى و اضطراب شدید، رفتار تبعیضآمیز والدین یا بىمهرىهاى فرزندان در برابر والدین مسن و از کارافتاده، واکنشهاى منفى اطرافیان و قطع امید از پیوندهاى عاطفى عزیزان، تقویت گردد و فرد عمیقا احساس تنهایى کند، نه تنها همانند افراد کمرو دچار ناتوانى یا معلولیت اجتماعى مىشود، بلکه زمینه افسردگى جدى در وى به وجود مىآید و ممکن است دستبه اقدامات غیر عادى و کژروىهاى اجتماعى نظیر گریز از خانه و محل کار، اعتیاد و خودکشى بزند. درصد قابل توجهى از کسانى که خودکشى کردهاند یا اقدام به خودکشى مىکنند، تجارب فراوانى از احساس تنهایى و رها شدگى از طرف صمیمىترین نزدیکان و دوستان خود را داشتهاند.
بنابراین به طور خیلى جدى مىبایست افراد مبتلا به این پدیده را اعم از نوجوان و بزرگسال مورد توجه قرار داد و با اتخاذ روشهاى اصلاحى و درمانى مناسب و یا مراجعه به متخصصین مربوطه، مورد درمان و توانبخشى اجتماعى قرار داد.
بدون تردید در دنیاى پیچیده امروز، فراوانى ناراحتىها و رنجهاى ناشى از مشکلات ارتباطى و سازگارى اجتماعى مانند اضطراب، افسردگى، کمرویى، احساس تنهایى و.. به مراتب بیش از بیمارىهاى قلبى است! براساس تحقیقات انجام شدهبسیارى از ناراحتىهاى قلبى نتیجه فشارهاى عاطفى و روانى و روابط ناسالم یا ناموفق بین فردى است و هیچ منشا فیزیکى و بدنى نداشته است.
ویژگىهاى رفتارى افراد کمرو
برخى از ویژگىهاى رفتارى کودکان، نوجوانان و بزرگسالان کمرو به طور قابل ملاحظهاى متفاوت از دیگران بوده و به سادگى قابل تشخیص است.
از نظر زیستى و فیزیولوژیکى نشانهها یا علایم مشترکى در میان غالب افرادى که به طور جدى دچار کمرویى هستند مشاهده مىشود. در این ارتباط مىتوان به علایم فیزیولوژیکى نظیر تشدید ضربان قلب، سرخ شدن چهره، اختلال در ریتم تنفسى، تغییر در تن صدا و... اشاره کرد.
همچنینبرخىرفتارهاى اضطرابى و یا رفتارهاى روانى - حرکتى (1) در بین کودکان، نوجوانان و بزرگسالان کمرو دیده مىشود. برخى از این ویژگىها مانند گریه کردن، روبرگرداندن از غریبهها و چسبیدن به فرد آشنا بیشتر در کودکان کمرو مشاهده مىشود. از دیگر ویژگىهاى افراد کمرو مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
فرار کردن از جمع غریبهها، مخفى کردن خود از انظار اطرافیان غریبه و ناآشنا، خجالت کشیدن و به لکنت افتادن، با حداقل کلمات سخن گفتن، بریده و کم حرف زدن، بیشتر عبوس بودن و کمتر لبخند زدن، دستپاچه شدن، گوش خود را کشیدن، با انگشتان خود بازى کردن، با لباس خود ور رفتن، از این پا به آن پا شدن، سر را خم کردن و زیر چشمى به غریبهها نگاه کردن، عدم بر قرارى ارتباط چشمى مستمر و طبیعى با دیگران، غرق در افکار خود شدن، تمایل به سر و کار داشتن بیشتربا کتاب و اشیاء و لوازم مختلف به جاى آدمها، علاقه به بازى با کودکان آشنا و کوچکتر از خود، عدم برخوردارى از یک رابطه دوستانه با آشنایان، با صداى آهسته و غیر طبیعى سخن گفتن، گرفته و نگران بودن، بیزارى از دعوت کردن و دعوت شدن، تمایل به تنها بودن، بیزارى شدید از نگاههاى نقادانه دیگران، فقر شدید در انگیزه فعالیتهاى اجتماعى، ضعف اعتماد به نفس، عدم برخوردارى از ابتکار عمل و ارائه خلاقیتهاى ذهنى، بىجرات و بىشهامتبودن در عین توانایى و قدرت و... .
تاثیر کمرویى بر رشد شناختى، عاطفى، روانى، سازش یافتگى اجتماعى و شخصیت
پدیده کمرویى به عنوان یک معلولیت اجتماعى، چنانچه به موقع تشخیص داده نشود و درمان نگردد ممکن است آثار نامطلوبى به همراه داشته باشد و رشد شناختى، عاطفى و روانى و اجتماعى فرد را به طور جدىمتاثر کند. در اینجا به صورتمختصروفهرستوار به بعضى از تاثیرات سوء کمرویى بر روند رشد شناختى،قدرت هوشمندى، رشدشخصیتو ویژگىهاى عاطفى و روانى افراد کمرو اشاره مىکنیم:
بعد شناختى: در بسیارى از مواقع هوش و استعداد سرشار در پس ابرهاى تیره کمرویى پنهان مىماند. به عبارت دیگر بعضى از کودکان و نوجوانان کمرو به رغم آنکهممکن است فوقالعاده تیزهوش و سرآمد باشند، اما قدرت هوشمندى ایشان توسط دیگران، به خصوص معلمان به طور واقعبینانه مورد ارزیابىقرار نمىگیرد. کمرویى پایدار مىتواند منجر به یک ترس و تنش عمومى شود و کودک یا نوجوان کمرو، اعتماد به نفس و جرات تجربه هیچ کار تازهاى را پیدا نکند و در نتیجه عملکردو پیشرفت اوبهطور جدى و معنىدارى پایینتر از سطح توانایىاش ظاهر گردد. به کلام دیگر همیشه فاصلهاى قابل توجه بینتوانبالقوهو توان بالفعل افراد کمرو وجود دارد.
کمرویىموجب افزایش فوقالعاده خودتوجهى و اشتغال ذهنى فرد کمرو نسبتبه واکنشهاى خویش مىشود، به گونهاى که شخص از هرگونه تفکر مولد و خلاق و ارتباط برتر باز مىماند، چرا که خلاقیت متضمن برخوردارى از شخصیتى سالم، پویا و فعال است و کودکان و نوجوانان خلاق عموما افرادى کنجکاو، جستوجوگر، انعطافپذیر، صریح الکلام، شجاع، راحت و بىتکلف، گشاده رو و متبسم هستند. بنابراین کمرویى قدرت تفکر خلاق و خلاقیت فرد را محدود مىکند. اینجاست که سنگینى بار تربیت صحیح بیشتر مىشود و وظیفه پدرى یا مادرى ایجاب مىکند که موانع رشد همه جانبه فرزندان را رفع کرده و زمینه رشد بیشتر و فرداى بهتر آنها را فراهم سازند.
بعد عاطفى، روانى و اجتماعى: افراد کمرو غالبا دچار اضطراب، افسردگى و احساس تنهایى بوده، در برقرارى و حفظ پیوندهاى عاطفى با مشکل جدى مواجه هستند. کمرویى مانع اصلى رشد مطلوب عاطفى و روانى فرد است.
در افراد کمرو ترس از غریبهها ممکن استبه تدریج تعمیم یابد و باعثشود که آنان از هر چیز تازه و متفاوتى بترسند. این امر مىتواند محصور کننده فرد در میان دیوارههاى احساسات بازدارنده باشد و زمینه رشد نابهنجار روانى - اجتماعى وى را فراهم کند. چنین فردى نمىتواند همسرى خوب و سازگار، پدرى مهربان و مربى و شهروندى سازگار باشد و در نتیجه از زندگى لذتى نخواهد برد.
افرادکمرو سهم چندانى در گروههاى همگن ندارند و یا در صورت عضویت در گروههاى اجتماعى، حضورى انفعالى و غیر فعال خواهند داشت. گرچه معمولاافرادکمروبهخصوص به خاطر تبعیت پذیرى و فرمانبرى بى کم و کاست، از سوى اعضاى گروه طرد نمىشوند، اما باید اذعان داشتکهغالباموردکمتوجهى واقع مىشوند و در نتیجه چنیننقش غیر فعال گروهى و سازش یافتگى ضعیف، از کسب یادگیرىها، مهارتها و تجارب مؤثر فعالیتهاى اجتماعى محروم مىمانند.
کمرویى باعث مىشود که فرد در عین اینکه بعضا از نظر صلاحیتهاى علمى، فکرى و اخلاقى، قابلیتهاوکفایتهاى،فردى برتر از همسالان، دوستان، همگروهها و همکلاسىهاى خود است، اما نتواند رهبرى گروه را عهدهدار شود، در حالىکه فرصت رهبرى گروه،ازتجارب ارزشمند رشداجتماعى و از عوامل مؤثر افزایش اعتماد به نفس است.
از آنجا که فرد کمرو غالبا مىترسد که با دیگران به ویژه مخاطبهاى ناآشنا، تازه واردها و غریبهها صحبت کند، بالطبع دیگران نیز با او کمتر سخن مىگویند، به قول معروف:
تا که از جانب معشوق نباشد کششى
کوشش عاشق بیچاره به جایى نرسد.
بنابراین قلت ارتباطات کلامى و روابط اجتماعى، موجب مىشود که کودک، نوجوان یا فرد بزرگسال کمرو دچار نوعى خود محصورى (زندگى در یک چارچوب بسته) شود و از زندگى فعال و خوشایند اجتماعى محروم بماند.
معمولا افراد کمرو نسبتبه خود همان قضاوتى را ندارند که دیگران نسبتبه ایشان دارند (افراد کمرو خود را بسیار کمتر از آنچه هستند، مىبینند.) چون ارزشیابى صحیح از خود نشانى از سازگارى اجتماعى است، بنابراین خود پندارى ضعیف، بینانگر رشد معیوب شخصیت و وجود عقده خطرناک حقارت است و همین عقده حقارت است که ریشه بسیارى از حسادتها و اختلافات خانوادگى به شمار مىآید.
باب دیلن یکی از چهره های برجسته موسیقی هم بارها در مصاحبه هایش
گفته از دوران کودکی فقط کم رویی و خجالتی بودنش را به خاطر می آورد
محمدکیاسالار
میگویند توماس ادیسون عاشق نمایش بود و عاشق نمایش نامه های شکسپیر. او از وقتی 8 ساله بود، دلش می خواست بازیگر تئاتر بشود و حتی در دوران نوجوانی اش هم برای رسیدن به این آرزو تلاش کرد، اما موفق نشد. می دانید چرا؟ چون خجالتی بود! در زندگی نامه اش نوشته اند که او سال ها به خاطر صدای زنانه اش خجالت می کشید در میان جمع، صحبت کند. آن نوجوان خجالتی، خوش بختانه بازیگر تئاتر نشد و شد: توماس ادیسون! همان ادیسونی که زندگی امروز را بدون اختراعات او حتی نمی شود تصور کرد. . . کودکان، نوجوانان و جوانانی که امروز خجالتی هستند، در هیچ محضری امضا نکرده اند و به هیچ کسی تعهد نداده اند که فردا و پس فردای روزگار هم خجالتی و کم رو باشند.
پرده اول: از خجالت تا موفقیت
سرشناسان خجالتی یکی دو تا نیستند. خیلی زیادند: آلبرت اینشتین، آبراهام لینکلن، آگاتا کریستی، رابرت دنیرو، تام هنکس، باب دیلن و . . . و خیلی های دیگر بنا به حرف های خودشان، لااقل در مقاطعی از زندگی بسیار کم رو و خجالتی بوده اند. مثلا تام هنکس می گوید: وقتی بچه بودم، خانواده ام مُدام در حال جابه جا شدن بودند و همه اش نقل مکان می کردند. همین مساله بود که اصلا به من اجازه نمی داد با بچه های هم سن و سال خودم دوست بشوم و یک رفاقت ثابت و بلندمدت را تجربه کنم. شاید خجالتی بودنم در آن دوران هم محصول همین مساله بود.
رابرت دنیرو هم خودش در مصاحبه ای گفته است که: تا ده سالگی کاملا خجالتی بودم. اصلا جرات نمی کردم در جمع حرف بزنم، اما وقتی در همان سن و سال برای اولین بار روی صحنه رفتم و مردم تشویقم کردند، انگار ترسم ریخت و جرات پیدا کردم. من با دوران کم رویی ام همان موقع خداحافظی کردم.
آگاتا کریستی، نویسنده ای که شخصیت های فراموش نشدنی و جذابی نظیر آقای پوآرو و خانم مارپل را خلق کرده است، علی رغم توانایی اش در نواختن پیانو هیچ وقت روی صحنه نرفت چرا که: خیلی خجالتی بودم. همیشه از این که کاری را در مقابل مردم و مثلا روی صحنه انجام بدهم، وحشت داشتم، اما این وحشت را به مرور در خودم کشتم.
باب دیلن هم در مصاحبه هایش بارها گفته که از دوران کودکی فقط کم رویی و خجالتی بودنش را به خاطر می آورد، اما همین کودک خجالتی وقتی بزرگ تر شد، همان باب دیلن ی شد که کارشناسان موسیقی در توصیفش گفتند: اگر باب دیلن نبود، موسیقی راک به جایی که اکنون رسیده است، هرگز نرسیده بود!
ممکن است بپرسید اصلا چرا باید از سرشناسان خجالتی اسم ببریم؟ چه فایده ای دارد؟ به چه درد می خورد؟ در واقع، حداقل فایده این کار همین است که مطمئن شویم غلبه کردن بر این عادت رفتاری، امکان پذیر است و اصلا هم چیز عجیب و غریبی نیست. کما این که همان بزرگانی که ازشان اسم بردیم، اغلب در مقطعی از زندگی شان با این مشکل مواجه بوده اند و بالاخره توانسته اند بر این مشکل غلبه کنند.
ولی نکته مهم تر این است که برخی از همین چهره ها تا اواخر عمرشان هم نتوانسته اند به طور کامل بر این عادت رفتاری غلبه کنند، اما توانسته اند در حرفه خودشان به موفقیت های خارق العاده ای دست پیدا کنند. خلاصه این که، خجالت آن قدرها زور ندارد که بتواند جلوی موفق شدن مان را بگیرد. شاید فقط کارمان را سخت تر کند. همین! این موضوع را همان آدم هایی که ازشان اسم بردیم، با زندگی شان به ما نشان داده اند.
تازه، کم رویی مساله ای نیست که فقط گریبان من و شما را بگیرد. خیلی شایع تر از این حرف هاست. محققان علوم رفتاری می گویند حدود 50 درصد جامعه انسانی، با درجاتی، از خجالتی بودن رنج می برند و حدود 40 درصد دیگر هم، لااقل در مقطع یا مقاطعی از زندگی شان، خجالتی بودن را تجربه کرده اند. می ماند فقط 10 درصد که اصلا هیچ وقت در طول زندگی شان با این مشکل، دست و پنجه نرم نکرده و نمی کنند. با آن 10 درصد اصلا کاری نداریم، ولی خواندن این مطلب و مطلب هفته آینده برای آن 90 درصد دیگر، خالی از فایده نیست.