خانم شکوهالسادات هاشمی، مخترع و تولیدکننده خمیر سوسک کش "امحا" است. وی که متولد سال 1334 است در سال 1354 ازدواج کرده و دارای 3 فرزند دختر و یک فرزند پسر میباشد.
مدرک تحصیلی وی در رشته علوم تجربی است، علیرغم علاقهی زیادی که به درس و ادامه تحصیل داشته به سبب مشکلات خانوادگی و بعد از آن ازدواج، موفق به ادامه تحصیل و کسب مدارک دانشگاهی نشده است. به سبب مشکلات خانوادگی، ثروت زیاد پدرش به مقدار اندکی رسید و او برای کمک به خانواده از سن چهارده سالگی به کار مشغول شد. برای شروع کار، در آموزشگاه ماشیننویسی (ایران – اقتصاد) تایپ فارسی و لاتین را به صورت رایگان آموخت. به مدت یک ماه در نمایندگی ایران خودرو، مشغول به کار شد و پس از آن به مدت چهارسال در نمایندگی ایران ناسیونال کار خود را ادامه داد. در همان سالها با همسر خود که از ازدواج قبلی دارای دو فرزند دختر در سنهای 5/2، 4سال بود آشنا شد و همین آشنایی منجر به ازدواج شد.
- خانم هاشمی بعد از ازدواج کار را از چه زمانی آغاز کردید؟
- بعد از ازدواج اوایل انقلاب که کارها تعطیل شده بود و بازتاب آن در سالهای آینده بود، با مشکلات مالی مواجه شدیم، برای کمک به شوهرم و گذراندن امورات سخت زندگی و ادامه تحصیل فرزندانم به کار مشغول شدم. از آنجایی که به ورزش علاقهی زیادی داشتم، مسئولیت ورزش در پارک را بر عهده گرفتم و از معاونت ورزشی بانوان حقوق دریافت میکردم، پس از آن برای بهتر شدن اوضاع در کار خود به کلاسهای مربیگری مراجعه کردم و کارت مربیگری خود را دریافت کردم و در سال 74 به استخدام تربیت بدنی شمال شرق تهران درآمدم و بعد از مدت کوتاهی به دلیل کوشا بودن و فعالیت زیاد مسئول هیأت همگانی شدم.
- از مسئولیت هیأت ورزشی تا "امحا" چه مقامهایی را کسب کردید؟
- من اولین گروه کوهنوردی بانوان را پایهگذاری کردم. در سال 76 به مناسبت ورود آزادگان دماوند را صعود کردم. در سال 77 به مناسبت تجلیل از روز شهدا (17 شهریور)، سبلان را صعود کردم و در سال 78 به مناسبت یکصدمین سال تولد امام مجددا دماوند را صعود کردم. در حین این فعالیتها گزینش آموزش و پرورش شدم و به عنوان معلم حقالتدریس 36 ساعت در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم و در نتیجهی فعالیتهایی که در زمینهی کوهنوردی داشتم، مسئول انجمن کوهنوردی منطقهی 8 تهران شدم تا این که در سال 80- 79 "امحا" را به اوج رساندم.
- چه ایدهای موجب شد که به دنبال "امحا" رفتید؟
- در محلی که من ساکن بودم، سوسکهای ریز و درشت به فراوانی دیده میشد تا جایی که در هر جایی از خانه سوسکها لانه داشتند؛ حتی گاهی در سفرهی نان و نمکدان هم دیده میشدند و چون تخم سوسک دارای مقاومت زیادی است، مانع از این میشود تا همهی آنها ریشهکن شوند و من همیشه در فکر این بودم که چگونه میتوان آنها را ریشهکن کرد و در طی مطالعات علمی و تجسس از دیگران به فکر چیزی برای ریشهکن کردن سوسکها افتادم و این خمیر را درست کردم و اما ایدهی فروش و توزیع این خمیر را همسرم به من داد.
- اطلاعات را در زمینهی ریشهکن کردن سوسکها از کجا به دست آوردید؟
- بخشی از مادهی این خمیر به عنوان دانش عمومی در کتابها وجود دارد و بخش دیگر آن را با تحقیق و آزمایش به دست آوردم.
- خانم هاشمی چه مراحلی را برای تهیه و تولید پشت سر گذاشتید؟
- من زمانی این خمیر را در خانه درست میکردم و داخل تیوپهای فلزی میریختم و از طریق شاگردانم به افراد متقاضی عرضه میکردم. سپس به فکر تولید وسیع این خمیر افتادم. اولین بار به وزارت بهداشت -ادارهی کل نظارت- مراجعه کردم ولی به نتیجهای نرسیدم و پس از مشورت با یکی از اقوام -جناب آقای مرتضی هاشمی- (که از بهترین وکلای ایران هستند) به ادارهی ثبت مالکیت صنعتی مراجعه کردم و فرم ثبت را دریافت کردم. ولی با مشکل فرمول مواجه شدم، زیرا برای ثبت این اختراع باید فرمول علمی آن مشخص میشد. مشکل دیگر برای تأیید شدن اختراع، گواهی از جانب یک سازمان علمی بود که ثابت کند اختراع من از قوه به فعل رسیده است. برای رفع مشکلات خود اول به بیوشیمی دانشگاه تهران، سپس به دانشگاه علوم پایه مراجعه کردم، اما کمکی به من نشد، تا این که در دانشکدهی دامپزشکی توسط دکتر میرصانع فرمول را به دست آوردم و پس از سختیهای بسیار سال 77-76 برای تأئید گواهی نوآوری به سازمان پژوهشها مراجعه کردم. به خمیر من، کد، داده شد و بعد از بررسی در مورد این که از خمیر دیگری در این خمیر استفاده نشده است خمیر را برای تأیید به پژوهشگاه صنعت نفت فرستادند. لازم میدانم از محبتهای جناب آقای سادات حسینی تشکر فراوان داشته باشم، و اما در پژوهشگاه صنعت نفت کارشناس این مسئله، در مرحلهی اول 50 درصد به این خمیر تأییدیه داد و بعد از توضیحاتی که من به ایشان دادم و در پیوست تحقیقاتی که انجام دادند، این خمیر سوسککش را 100% صددر صد تأیید کردند و این گواهی به سازمان پژوهشها فرستاده شد و نوآوری و اختراع من تأیید و ثبت شد و در سال 78-77 به فکر تأسیس شرکت افتادم. در اواخر 78 جواز تأسیس را گرفتم و در سال 79، سوله و کارخانه را خریداری کردم و بعد از رو به راه کردن اوضاع در مردادماه 79 کارخانه کار خود را شروع کرد. سختیهای زیادی را در این راه پشت سر گذاشتم و از الطاف خداوند سپاسگزارم که همیشه با من بود.
- غیر از مشکلاتی که ذکر کردید، چه مشکلات دیگری بر سر راه داشتید؟
- در اینجا باید متذکر شوم که من چیزی را به نام مشکل نمیشناسم و چنان که ملاحظه کردید از کودکی تا کنون چیزی را که به آن مشکل میگویند در زندگی داشتهام ولی با توکل به خدا و پشتکار آنها را رفع کردم و در جواب سئوالتان باید بگویم که در زمان تأسیس کارخانه و شرکت، 50 درصد از سهام را به عنوان مدیرعامل به خود و 50 درصد از سهام را به عنوان رئیس هیأت مدیره به همسرم اختصاص دادم. پس از این اعتماد، همسرم به بهانهی این که پول مرا از زندگی جدا میسازد، شروع به ناسازگاری کرد که البته به صورت مقطعی این موضوع برطرف شد. از جمله کارهایی که او انجام داد: توزیع تولیدات کارخانه به طور پنهانی، سپس دایر کردن شرکت در غرب تهران بود. پس از حاد شدن این موضوع و اختلافات شدید، ایشان مانع از تولید من شدند. مسائل تولیدی کارخانه را از دست من خارج کردند و این در زمانی اتفاق افتاد که من مادرم را هم از دست دادم. باور کنید با تمام این مشکلات، در داخل شرکت به تنهابی خمیر را ساختم و در اختیار مشتری قرار دادم. پس از آن به تأسیس مجدد کارخانه در گرمسار مشغول شدم و راهی را که با مصائب فراوان پشت سرگذاشته بودم مجددا طی کردم و در حال حاضر مشغول تولید "امحا" هستم و این خمیر حرف اول را در ایران میزند.