چکیده:
از آنجا که بعد از رسول خدا (ص) از جمع ائمه معصومین (ع) تنها حضرت علی (ع) موفق به تشکیل حکومت اسلامیشده است لذا این حکومت نمونه و سرمشق خوب برای همه عدالت خواهان و مدعیان حکومت دینی است تا با اقتدا به آن امام همام بتوانند حداقل در راه آن حضرت هر چند اندک حرکت کنند چرا که ایشان خود فرموده اند « که عمل کردن مانند من ممکن نیست » اما حرکت در مسیر ایشان آرزوی است که بر دل هر عدالت خواهی نقش بسته است لذا در این مقاله تلاش شده است با بهره برداری اندک از آیات کریم قرآن و با اتکای بیشتر بر فرمایشات مولا و اشاره کوتاهی به اساسی ترین اهداف و وظایف حکومت اسلامیشامل :
1 – جمع آوری مالیاتهای کشور
2 – جهاد و مبارزه پیگیر با کلیه دشمنان ( ائم از داخلی و خارجی )
3 – تنظیم برنامه و اقدام جدی برای ایجاد جامعه صالح
4 – تنظیم برنامه و اقدام برای عمران و آبادانی شهرها
اشاره برای رسیدن به این اهداف به مشخصات افرادی که باید این مهم را به انجام برسانند شامل 9 صفت از جمله: پروا پیشه بودن در برابر خداوند، مقدم داشتن اطاعت خداوند برهرطاعتی، تسلط برهوای نفس و پیروی از اوامر خداوند که در قرآن آمده است. پیروی کند آنچه را که خداوند در کتابش قرآن به آن امر کرده است. بر هوای نفس مسلط باشد و …. بیان شده است و سپس وظایف والیان در برابر مردم شامل :
خطوط اصلی وظایف از جمله : قلب خود را برای مردم سرشار از رحمت کند .در مورد ایشان ، دوستی و لطف داشته باشد و ….
و سپس وظایف والیان در قبال عیوب مردم از جمله: عدم تلاش برای کشف عیوب و رازهای مردم که پنهان است، دورکردن کینه دشمنی نسبت به مردم از قلب خود، و …. در ادامه درخصوص شناخت طبقات اجتماع شامل:
لشکریان ، امیران و نویسندگان ، قاضیان ، کارمندان ، مالیات دهندگان ، بازرگانان ، طبقه محروم و سپس وظایف والی نسبت به هر یک از طبقات ذکر شده و مشخصات و صفات هر یک از طبقات به طور مشروح ارائه شده ست و سپس به وظایفی که والی شخصاً عهده دار آنهاست به همراه مواردی که لازم است والی مستقیماً نظارت کند و در پایان این بخش وظایف فردی و اجتماعی والی ارائه شده است در بخش دوم با استفاده از قرآن مجید معیارهای گزینش مدیران و فرماندهان در قرآن مجید شامل ایمان به هدف ، علم و قدرت ، امانت داری و درستکاری ، صداقت و راستی ، وراثت صالحه ، سعه صدر ، دلسوزی و عشق به کار ، تجربه و آزمودگی ، شجاعت و قاطعیت عدالت و دادگری ، پایگاه مردمی، پای بند بودن به اصول و ضوابط و انتها ویژگیهای پنجگانه فرمانده بزرگ اسلام حضرت ختمیمرتبت پیامبر اکرم ( ص) که درآیه 128 سوره توبه آمده است ارائه شده و در پایان نتیجه گیری مبنی بر اینکه مهمترین عامل و موثرترین عامل کارگزاران نظام میباشند زیرا احکام الهی فاقد نقص و عیب بوده لذا در صورت اجر سعادت بشری تأمین خواهد شد، لیکن اجرا کنندگان این احکام هستند که میتوانند در اجرای آن اگر از شرایط لازم برخوردار باشند موفق شده و در غیر اینصورت باید شاهد رخت بر بستن عدالت و برقراری ظلم و تبعیض در جامعه بود . زیرا بی عدالتی نتیجه ای جز دوری مردم از نظام و عدم موفقیت نظام اسلامیچیزی به همراه نخواهد داشت با این تفاوت که عدم موفقیت نظام را در این مرحله دیگر به کارگزاران نسبت نداده بلکه ریشه عدم موفقیت ( را با توجه به تبلیغات فعل حاکم بر جهان ) را در ناکارآمدی نظام اسلامیخواهند داشت. ضمناً کلید واژه های این بحث شامل :
والیان صفات وظایف اهداف فرماندهان مدیران میباشد.
مقدمه :
یکی از چالشهای اصلی فرا روی ادیان، موضوع کار آمدی آن دین در عصر حاضر است.
امروزه شیوه متخذه در سطح جهان مخصوصاً جوامع غیر اسلامیو آن دسته از جوامعی که اسلام را نیز در قالب برداشت های مسیحی پروتستان در آورده و نقش فردی برای دین قائل شده اند اکثراً معتقدند دین قادر به ارائه الگوی مناسب برای اداره جامعه نیست لیکن در مقابل اسلام مدعی است با بیان کردن دستورات اسلام جوامع به تعالی رسیده و قادرند زمینه رشد و کمال انسانها را در عین بهره برداری از رفاه و آسایش فراهم نمایند اما برای پیاده کردن این دستورات نیاز به مجریانی است که بتواند این احکام را بخوبی پیاده کنند در غیر اینصور ت مشکلات جوامع دیگر بروز خواهد کرد که در این راستا بهترین راهنما کُتب آسمانی و دستورات حیات بخش پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع) میباشد که دراین خصوص فرمایشات مولا امیرالمومنین در انتخاب کارگزاران و بیان صفات و ویژگیهای آنها به تفکیک اقشار و متناسب با مسئولیتها میتواند راهنمای مناسبی برای کارگزاران نظام اسلامیباشد و چنانچه در انتخاب افراد ملاکهای مربوطه رعایت نشود و روابط بر ضوابط مطروحه حاکم شود دیگر نمیتوان انتظار داشت افرادی که شایسته انجام کاری نیستند از عهده آن کارها به نحو شایسته برآیند و در نتیجه متأسفانه شاهد ناکارآمدی نظام به جای ناکارآمدی کارگزاران حاکم خواهد شد لذا به دلیل اهمیت این موضع که به کلیت و تمامیت هر نظامیبر میگردد و مخصوصاً در زمان فعلی که تلاش دشمن بر تبلیغ ناکارآمدی نظام های اسلامیاست پرداختن به این موضع میتواند مشکلات ریشه ای فراروی نظام را دفع کند .
بیانات مولا امیرالمومنین در همه زمینه ها هادی و کارگشاست اما با استفاده تخصصی از آن در موارد مختلف میتوان این فرمایشات را در جامعه کنونی کاربردی کرده و با خارج کردن آنها از حالت توصیه ، سفارش وصیت بعنوان دستورالعمل زندگی و قانون اجرایی جامعه تبدیل کرد و با استعانت از این فرمایشات مانع از پیروزی دشمن در این نبرد تبلیغاتی شد .
تاکنون نویسندگان زیادی به تفسیر فرمایشات مولا پرداخته و جزوات و مقالات فراوانی مخصوصاً درباره عهدنامه مالک اشتر به رشته تحریر درآمده است اما کمتر مقاله ای اقدام به تفکیک موضوعات و ارائه آن به عنوان فرامینی که هم اکنون لازم الاجرا است پرداخته لذا این تحقیق در تلاش است با تفکیک مطالب ذیل به طور مشروح به آن بپردازد .
1- صفات و مشخصات والیان در نظام اسلامیچه میباشد .
2- ملاکهای گزینش والیان ، فرماندهان و مدیران در نظام اسلامیچیست .
3- وظایف کلی والیان در برابر مردم و متقابلاً وظایف مردم در برابر والیان چیست .
4- وظایف والی نسبت به طبقات مختلف اجتماع چه میباشد؟
بخش اول :
کلیات بخش
الف : توضیح واژه های کلیدی
صفات ، منظور از صفات : ویژگیهای که هر فرد برای احراز شغل باید داشته باشد این ویژگیها به گونه ای است که ممکن است فرد از ویژگیهایی زیادی برخوردار باشد و انسان خوبی بوده اما نداشتن یک صفت خاص میتواند دلیل عدم صراحت فرد برای احراز آن شغل خاص باشد بعنوان مثال شجاعت برای فرماندهان عالی ارتش و یا امانت داری و صداقت برای عناصر اطلاعاتی
والیان : منظور تمامیمسئولینی که از طرف حاکم مسئولیتی به آنها واگذار شده و خوب و بد اعمال آنها به رهبر منتسب میشود .
وظایف : آن دسته از کارهای که پس از انتصاب فرد به مسئولیتی بر عهده او گذارده شده و برای انجام آن اختیاراتی نیز به او داده میشود اگر مسئولی به کارهای متعددی به پردازد اما آنچه به او محول شده انجام ندهد در اصل وظیفه خود را انجام نداده اگر چه در سایر بخشها مفید و موثر باشد.
اهداف : نتیجه و عافیتی که برای انجام اعمال در نظر گرفته شده است ، اهداف مسیر حرکت و سرانجام کار را مشخص میکند در اینجا با بیان هدف منظور تعیین مسیر نیز مد نظر است و فقط رسیدن به هدف بدون در نظر گرفتن نوع وسیله ای که در راه رسیدن به آن استفاده شده منظور نیست .
ب : اختصارات
خ : خطبه
ح : کلمات قصار و حکمت های امام علیه السلام است
دعا ؛ اشاره به دعاهای حضرت
ک : اشاره به « و من کلام له علیه اسلام »
ر : نامه ها که به عنوان « کتب و رسائل » ضبط شده است
وص : وصیتنامه با عبارت « و من وصیّه له علیه السلام است .»
فصل دوم
معرفی نهج البلاغه فیض الاسلام
اگر اعجاز قرآن را در حاصل جمع دو جنبه « محدویت ظرفیت کلمات » و « عمق محتوی و وسعت معانی با ابعاد نامتناهی » بدانیم بی شک کلام امیرالمومنین علی علیه السلام مقام نخست را پس از کلام وحی بخود اختصاص خواهد داد .
در کلام امام (ع ) عمیق ترین و گسترده ترین مفاهیم حیاتی انسان در ابعاد وسیعی در قالبهای محدود لفظی گنجانیده شده و معانی نامحدودی در زمینه ناشناخته ترین مسائل انسانی با کوتاهترین و کمترین کلمات و الفاظ بیان شده است و با نگاه دیگر کلام امام قالب لفظی موجود شخصیت نامتناهی اوست؛ اندیشه نامتناهی و صفات و کمالات فوق بشری و ابعاد روح بزرگ و منبسط علی (ع) وقتی دریک تصویر لفظی و کلامیمنعکس شود به شک عالیترین جلوه اعجاز متجلی خواهد شد بالاخص اگر به این نکته نیز توجه شود که کلام امیرالمؤمنین (ع) در خطبهها و کلمات قصار در حقیقت تطبیق آیات و مقاصد وحی بر زوایا و اعماق زندگی بشر و حوادث تاریخ گذشته و حال و آینده انسانی است و سخنان علی ( ع ) چندی جز گسترش فروغ وحی و تابش نور قرآن بر ایده ها و آمالی که در زندگی او جامه عمل میپوشد و روشنگری موضع حوادث تاریخ از نظر وحی و اسلام نیست .
این ویژگی را در ارتباط پیچیده گفتار امام با حوادث ربع اول نخستین قرن تاریخ اسلام باید جستجو کرد آنگاه که امت همزمان با از دست دادن پیامبر (ص) از مسیر صحیحی که وحی مقرر کره بود خارج میشود و جامعه اسلامیبجای اینکه تصویر زنده خواسته وحی باشد منعکس کننده زشت ترین امیال پست بشری و تصادم منحط ترین خواستههای شیطانی میگردد کلام امام چون مشعل فروزان فرا راه آغاز و انجام مسیر این خواسته ها و تصادمها تا اعماق تاریخ را روشن میکند و برای همه نسلها هدف و مسیر صحیح را از مقاصد شوم و راههای پلیدی متمایز میسازد و در حقیقت با این شاهکار با عجاز وحی تجلی دیگری میبخشد.
اسلوب دلنشین و حماسه آفرین کلام امام و سبک شیوا و شورانگیز بیان آن حضرت (ع) حاوی امتیاز بزرگ دیگری است که همراه جاذبه معنوی آن دلهای دوست و دشمن را شیفته خود کرده و آنرا جاوید و در مقامیبرتر پس از کلام خالق قرار داده است .
از همان روز نخست شیفتگان حقیقت به شنیدین و ضبط و ثبت سخنان امام همت گماردند و تعداد زیادی از بزرگان محدثین و مؤرخین در نقل کلام امام اهتمام وافر از خود نشان دادند از جمله نصربن مزاحم و ابوالمنذر ابن هشام ابن محمد ابن سائب کلبی ، ابولحسن علی بن الحین مسعودی، عبدالله عبدالواحد تیمیعی و رشید الدینی محمد معروف به وطواط و … و سرانجام ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوی معروف به سید رضی از جمله کسانی بودند که در نقل کلام امام شهرت بیشتری یافته اند.
در میان کتب و رسائلی که در این زمینه تالیف شده کتاب نهج البلاغه بخاطر مقام و الای عملی و ادبی مؤلف عالیقدر آن ، و همچنین به جهت حسن انتخابی که در گردآوری خطب و رسائل و وصایا و کلمات قصار در آن بعمل آمده بیش از دیگر کتب شهرت یافته است سید رضی ( ره ) در مقدمه نهج البلاغه که در حقیقت فصل اول از کتاب نفس خصائص الائمه اوست میباشد میگوید . این کتاب منتخبی از کلام مولا امیرالمومنین علیه السلام در زمینه های مختلف است که قسمتی از خطبه ها و نامه ها و مواعظ و آداب آن حضرت را در بر میگیرد من میدانم که این کتاب محتوی شگفتیهای بلاغت و فصاحت و زیبائیهای زبان عرب و ستارگان درخشان سخنان دینی و دنیوی خواهد بود آنچنانکه در هیچ کتابی و مجموعه ای به چنین جامع الاطرافی، سخنی پیدا نتوان کرد .
بسیاری از متفکرین و علمای اسلام در مقام شرح نهج البلاغه بر آمده و کتب مبسوطی در این زمینه برشته تحریر درآورده اند و نخستین شرح در زمان خود سیر رضی بنام اعلام نهج البلاغه نوشته شده و بجز علمای شیعه دانشمندان بنامیچون امام بیهقی و امام فخر رازی و ابن ابی الحدید شروحی تالیف نموده اند علامه این در جلد چهارم کتاب الغدیر هشتاد و یک شرح برای نهج البلاغه یاد کرده است.
بخش دوم :
فرامین و دستوراتی که بنده خدا، علی امیرمؤمنان، درعهد و پیمانش با مالک پسرحارث درمیان میگذارد هنگامیکه ولایت مصر را بدو میسپارد.
فصل اول : اساسی ترین اهداف و وظایف حکومت اسلامی
1 – جمع آوری مالیات های کشور .
2 – جهاد و مبارزه پیگیر با کلیه دشمنان ( اعم از داخلی و خارجی ).
3 – تنظیم برنامه و اقدام جدی برای ایجاد جامعه صالح .
4 – تنظیم برنامه و اقدام برای عمران و آبادانی شهرها.
خ 3 سوگند بخدائی که هسته را شکافت و انسان را آفرید که اگر آنان ( بیعت کنندگان) به سوی من نمیشتافتند و برای بیعت کردن با من یکدیگر را یاری نمیکردند تا حجت بر من تمام گردد و پیمان خدا با دانشوران و دانایان نبود که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده راضی باشند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر دوش آن میانداختم و پایان مزرعه خلافت را با کاسه نخستین آن آب میدادم آنگاه شما میدیدید که این دنیای شما در نظر من از عطسه بزی خوارتر و ناچیزتر است .
خ 33 عبدالله بن عباس که خدای از او خشنود باد گفته است : روزی در « ذی قار » بر امیر مؤمنان علی( ع ) وارد شدم و حضرتش مشغول تعمیر کفش خویش بود ، چون چشمش به من افتاد ، فرمود : این کفش کهنه چند ارزش دارد ؟ گفتم : هیچ ارزشی ندارد . فرمود ، بخدا سوگند این کفش را بیش از حکومت بر شما دوست دارم ، جز این که میخواهم حقی را برقرار کنم یا باطلی را براندازم .
ک 131 ( امام علیه السلام به یاران سست رأی و بی اراده خویش فرمود ): هیهات ، چه دور است این آرزو که من بتوانم به دستیاری شما عدالت پنهان را آشکار کنم یا آن حقیقتی را که کج منحرف کرده اند راست گردانم ! بار خدایا ، تو نیک میدانی که آنچه تاکنون از ما سرزده است بخاطر تسلط بر مردم و یا بدست آوردن مال و منال دنیا نبوده است . بلکه همواره میکوشیدم تا آثار دین راستینت را باز گردانیم و صلح و آرامش را در مزر و بوم تو برقرار کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امنیت و آسایش بسر برند و حدود و احکام تو که در آنها سهل انگاری شده است دوباره پابر جا و احیا شود . خداوندا من نخستین کسی هستم که بر حق رسیده و به آن گوش فرا داده و آنرا پذیرفتهام و هیچکس جز رسول خدا ( ص ) بر من در نماز پیشی نگرفته است .
خ 167 از خدای بزرگ در مورد بندگان و او بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسئولیت و ( از همه چیز ) حتی از خانه ها و حیوانات بازخواست خواهید شد .
فصل دوم : صفات و مشخصات والیان
1– امر میکند او را که :
الف . در برابر خدا پروا پیشه باشد .
ب . اطاعت خدا را مقدم بر هر اطلاعتی قرار دهد.
ج . پیروی کند آنچه را که خدا در کتابش ، قرآن ، به آن امر کرده است ، اعم از واجبات و سنن الهی . زیرا هیچ کس سعادتمند و پیروز نخواهد شد مگر به پیروی از اوامر که در قرآن آمده است ، و هیچ کس شقاوتمند و نگون بخت نمیشود مگر آنگاه که نسبت به آن اوامر انکار ورزد و بی اعتنائی کند .
د . و باید یا دست و قلب و زبان ، خدا را نصرت و یاری دهد.
زیرا خداوند متعهد شده که یاری کند هر کس را که او را یاری دهد ، و عزت و ارجمندی بخشد هر کس را که به او ارج نهد .
ه . و امر میکند او را که هوی ها و شهوات نفسانی خود را در هم کوبد و آنها را بشکند .
و . و آنگاه که نفس او طریق طغیان در پیش گیرد ، باید عنان آن را در کف گیرد ؛ چون « چون نفس انسانی بسیار امر کننده به پلیدی و انحراف است ، مگر اینکه خداوند عزوجل رحم و عنایت نماید » .
2– ای مالک ، آگاه باشد که تو را به سوی دیاری روانه میکنم که قبل از او حاکمان بسیار ، چه عادل و چه ظالم ، در آن دیار حکومت کرده اند و مردم ، تو را آنگونه در نظر میآورند که تو امور و مسائل زمامداران قبل از خود را مورد مطالعه قرار میدهی، و سرانجام درباره تو همان مطالبی را خواهند گفت که تو درباره آن زمامداران بگویی . براستی که بندگان صالح را به آنچه که خدواند بر زبان بندگان خود در مورد آنان جاری میسازد میتوان شناخت .
3– باید محبوب ترین اندوخته ها و گرانبهاترین ذخایر نزد تو ، اندوختن عمل صالح باشد .
4– بر هوای نفس خود مسلط باش .
5– در مورد آنچه که تو را حلال نیست بر نفس خود بخل بورز و به آن سخت گیر ؛ چون بخل ورزیدن به نفس و سخت گیری درباره آن ، انصاف و عدالت در مورد نفس است ، خواه نفس انسانی آن را دوست بدارد و خواه نسبت به آن نارضایتی و کراهت داشته باشد .
فصل سوم : وظایف کلی والیان در برابر مردم
خطوط اصلی وظایف :
قلب خود را برای مردم سرشار از رحمت کن .
نسبت به آنان در قلبت عطوفت و محبت ایجاد نما .
برای آنان مانند حیوان درنده و وحشی مباش که خوردن و چپاولشان را غنیمت شماری ، زیرا مردم دو صنف و گروهند :
الف . یا مسلمانند و برادر دینی تو محسوب میشوند .
ب . و یا همچون تو انسانند و با تو درخلقت یکسان .
این مردم (چون انسانند) در معرض لغزش قرار دارند و یا سستی عارض آنان میگردد و عمداً یا سهواً از آنان خطاهائی سر میزند . پس در این موقع ، با عفو و اغماض خویش از آنان درگذر و به همان میزان آنان را عفو کن که دوست داری خداوند تو را مورد لطف و عفو خود قرار دهد .
زیرا تو والی و بالادست آنان هستی – و ولی امر و امام تو مافوق تو است و خداوند نیز مافوق ولی امر و امام تو میباشد – و خداوند کار آنان را به تو سپرده است که قیام به مصالح آنان کنی و کارشان را اصلاح نمائی ، و تو را به وسیله ایشان مورد آزمایش و امتحان قرار داده است .
مبادا به جنگ و مبارزه با خداوند متعادل برخیزی ! هرگز چنین مکن ، که تاب انتقام الهی را نداری و از رحمت و عفو الهی نیز بی نیاز نیستی .
هیچ گاه از عفو و بخششی که در مورد خلافکاران اعمال کرده ای پشیمان مباش .
بر کیفر و عقوبتی که نسبت به خطاکاران روا داشته ای بر خود مبال و بدان خرسند مباش.
نسبت به کاری که راه گریز از آن داری ، با عجله به سوی انجامش مشتاب .
مگو من فرمانده ام و فرمان میدهم ، پس باید فرمانم اطلاعات شود و اجرا گردد . زیرا این خوی و خُلق ، قلب انسان را تباه و فاسد میسازد و در دین و ایمان او خلل و سستی وارد میکند و حکومت را در معرض آشوب قرار میدهد .
آن زمان که از ملاحظه قدرت و نیروی حکومت خویش تکبر و غروری به تو دست داد، خود را متوجه قدرت لایزال الهی کن و بدان بنگر که فوق قدرت توست و همه نیروی تو از قدرت اوست و قدرت تو در مقابل نیروی عظیم الهی هیچ است . چنین توجهی تو را به خود میآورد و کبر و خوبینی ات را در هم میشکند و طغیانگری را از تو دور میکند و عقلت را که به سبب تکبر و خودبینی از تو پنهان شده به سویت باز میگرداند .
مبادا با خداوند متعال ، در عظمت و قدرت ، روی در روی قرار بگیری ! از این عمل بپرهیز ، که به خداوند متعال هر جبار گردن کشی را ذلیل و هر متکبر خودخواهی را پست و خوار میگرداند .
الف . شخص خودت ،
ب . خاندان و نزدیکانت ،
ج . و آن دسته از مردم که مورد علاقه و توجه تو هستند ، همگی موظف به رعایت عدل و انصاف در این مواردند :
1 – در مورد خدا ( یعنی در انجام اوامر و ترک نواهی او ) .
2 – نسبت به عموم مردم .
اگر این عدالت و انصاف را رعایت و اجراء نکنی ، حتماً ستم روا داشته ای ؛ و کسی که به بندگان خدا ستم کند ، خداوند از طرف بندگانش داشمن او خواهد بود و خداوند با کسی که چنین کند از راه جنگ و مبارزه درآید و تمام دلائل و براهین او را باطل خواهد کرد و ( چنان کسی ) تا زمانی که دست از این اعمال برندارد و یا توبه نکند با خداوند در حال جنگ به سر میبرد .
هیچ عاملی در زایل ساختن نعمات الهی و تعجیل در انتقام خدا و تبدیل نعمت به عذاب ، مؤثرتر از بیداگری و اقامه ظلم یست . زیرا خدا شنواترین شنوایان نسبت به ناله و فریاد ستمدیدگان است و اوست که همیشه در کمین ستمکاران است .
باید از میان همه امور کاری را بیشتر دوست داشته باشی که چنین شرائطی را داشته باشد:
الف . معتدل ترین کاری که حق باشد .
ب . عدلی که عمومیت داشته باشد و شامل همه چیز و همه کس گردد .
ج . و خشنودی و رضایت عموم مردم در آن ( جلب و ) گنجانیده شده باشد .
27 – زیرا خشم اکثریت مردم ، رضایت و خشنودی خواص را در هم میکوبد ، ولی خشنودی و رضایت عموم مردم ، خشم خواص معدود را در خود حل میکند .
ر 19 ] امام ( ع ) به یکی از کارگزاران خویش نوشت [ : اما بعد ، دهقانان قلمرو تو از درشتخویی و سنگدلی و تحقیر و ستم تو بر آنان شکایت کرده اند و چون به حال آنان نظر کردم دیدم آن شایستگی را ندارند که به تو نزدیک شوند زیرا آنان مشرکند اما شایسته تبعید و ستم نیز نیستند زیرا پیمان بسته و به پناه مسلمان در آمده اند پس در برابر آنان جامه ای به پوش که تار و پودش از نرمیو درشتی باشد و تندی و مهر را در هم آمیز و نزدیکی و نزدیک گردانیدن آنان را به خویش با دور کردن و راندن آنان از خود با هم بکاربند .و ان شاء الله .
ر 27 ] امام ( ع ) به محمد بن ابوبکر مرقوم فرمود [ : با مردم مصر فروتن باش و با آنان گشاده روئی کن و دیدار خویش را برای آنان آسان ساز و همه را با یک چشم بنگر و یکسان توجه کن تا قدرتمندان گمان نکنند که بخاطر آنان بر مردم ستم رو میداری و ناتوانان از عدل و داد تو نسبت به خویش ناامید نشوند .
ر 46 [امام (ع ) به یکی از کارگران خوبش نوشت]: اما بعد تو از کسانی هستی که من برای بر پا نگهداشتن دین از آنان یاری میجویم و گردنکشی گناهکاران را به نیروی آنان درهم میشکنم و زبان کوچک ( مرز ) ترسناک راه دشمن را به یاری آنان فرو میبندم . پس در هر کاری که در نظرت بزرگ جلوه کند از خدای برزگ یاری جوی و سختی و درشتی را با اندکی نرمیو خوشخویی در هم آمیز و هر جا که رفق و مدارا شایسته تر است ، مدارا کن و آنجا که جز سختی گره از کار نمیگشاید به سختی و درشتی پردازد . و بالهای (مهر و محبت) خویش را در مردم فرود آور و با آنان گشاده روی باشد و پهلوی خویش را به آنان نرم گردان و در نظر کردن به گوشه چشم و یا به رویاروئی و در اشاره کردن و دورد گفتن به آنان ، یکسان باش تا قدرتمندان در ستم کردن تو (به نفع خویش) طمع نکنند و فرودستان از عدل و داد تو نومید نشوند. والسلام .
5 [امام علیه السلام به کارگزاران خویش در آذربایجان نوشت]: کاری که در دست تست چون طعمه ای نیست که وسیله عیش و نوش تو باشد بلکه امانتی است بر گردن تو . و تو از سوی کسی که فرا دست تست نگهبان آن امانت هستی و نباید که در کار مردم با میل خویش رفتار کنی یا به کار بزرگی اقدام کنی که به آن فرمان نیافته ای .
و در دست توست از اموال الله و تو از خزانه داران آن هستی تا اینکه اموال را به ما تسلیم کنی و ان شاء الله من هم به فرماندهی برای تو نیستم .
بخش دوم
خواص و مشخصات ایشان و وظایف والی در ارتباط با آنان
1- خواص دارای این صفات و مشخصات هستند :
الف . در هنگام صلح و امنیت ، بارگران خود را بر دوش زمامدار انداخته و از هر کس و هر گروه ، گران بارترند .
ب . در گرفتاری ها و بلاها از همه کمتر به یاری زمامداران میشتابند .
ج . نسبت به عدالت و انصاف ، بی رغبت تر از همه هستند.
د . در خواهش های خود از هه مصرتر میباشند .
ه . در برابر نعمت و بخشش ها ، ناسپاس تر از همه هستند .
و . در عذر پذیری سخت گیرند و کمتر عذر میپذیرند .
ز . در سختی های روزگار ناشکیباترند و تحمل و صبر آنان بسیار اندک است .
2- توده مردم که اکثریت امت را تشکیل میدهند :
الف . بنیان های استوار و ستون های محکم برای دین و مکتب هستند .
ب . رمز اساسی وحدت مسلمین ، همین توده مسلمانان میباشند .
ج . و نیروی همیشه حاضر در مقابله با دشمنان هستند پس …
پس جهت اصلی خود را متوجه این توده عظیم کن و میل و گرایش خود را به سوی این گروه قرار ده .
وظایف والیان در قبال عیوب مردم :
آن افرادی را که از مردم پیش تو زیاد عیب جوئی میکنند از خود دور کن. همچنین این افراد باید نزد تو از منفورترین افراد باشند. زیرا در مردم معایبی است که بر زمامداران واجب تر از دیگران است که آن عیوب را بپوشانند .
در کشف عیوب و رازهای مردم که بر تو پنهان است کوشش مکن .
وظیفه اصلی تو ، زدودن آن عیوبی است که برایت روشن و کشف شده است و آنچه که پنهان است حکم و داوری آن با خدا است .
تا میتوانی معایب و اسرار مردم را بپوشان ، باشد که خداوند هم آنچه را که تو میخواهی ( از عیوب تو پیش دیگران پوشیده باشد ) از مردم بپوشاند .
کینه و دشمنی نسبت به مردم را از قلبت بیرون کن .
عوامل و اسباب هر نوع انتقام و دشمنی را از ریشه قطع کن .
39 – آنچه را که حقیقت و درستی آن بر تو روشن نیست نادیده بگیر .
40 – در تأیید و تصدیق سخن چینان عجله مکن ، اگر چه این گروه دسیسه گروه خائن در لباس دوستان ناصلح و شفیق درآیند.
فصل چهارم : وزرا و مشاوران حکومت
41 – این گونه افراد را ، مشاور خود قرار مده و با آنان مشورت مکن :
الف . بخیل .
ب . ترسو و بزدل .
ج . حریص .
زیرا :
1 – فرد بخیل تو را از احسان باز میدارد و از فقر و تهی دستی میترساند .
2 – فرد ترسو و بزدل ، با ترسی که در تو ایجاد میکند ، تو را در تصمیم گیری و اجرای امور ضعیف و سست میگرداند.
3 – فرد حریض ، از شدت حرصی که در تو ایجاد میکند ، باعث ستمگری تو میشود و آن حرص و ستم را برایت نیکو جلوه میدهد .
بخل و ترس و حرص ، غرائز و خصلت هایی هستند که همگی آنها ریشه اصلی سوءظن به خداوند متعال اند .
42 – بدترین وزیران تو کسانی هستند که در حکومت اشرار قبل از تو منصب وزارت داشته و در گناهان و جرائم آنان شریک بوده اند .
43 – مبادا از این افراد که در دولت جنایتکاران و اشرار ، جزو آنان و شریک جرائم آنان بوده اند ، صاحب سر و محرم راز تو باشند . زیرا این گونه افراد :
الف . همکار و یار مجرمان و گناهکاران بوده اند .
ب . از بردران و همراهان ستمگران محسوب میشوند .
44 – تو میدانی بجای این وزیران ، کسانی را که از هر لحاظ بهتر از این افراد هستند انتخاب کنی ، کسانی که :
الف . مدیریت و نفوذ آنها را دارا هستند.
ب . علاوه بر آن دییت و نفوذ ، این گروه از گناه و جرم و وبالی که آنها در گردن دارند پاک و منزهند .
ج. همچنین هیچ ستمگریش معاونت نکرده اند و هیچ گناهکار و مجرمیرا در ارتکاب گناه و جرائم کمک ننموده اند .
45 – این گونه اشخاص را که برای وزارت انتخاب کنی :
الف . بدون هیچ تحمیلی بر دولت ، سبک بال زندگی میکنند .
ب . بهترین یار و همکارت باشند .
ج . نسبت به تو بسیار مهربان و با عطوفت هستند .
د . با بیگانه و غیر از تو کمتر انس و الفت میگیرند.
46 – این افراد را جزو نزدیکترین افراد به خود قرار بده و آنها را برای مجالس سی و علتی خود برگزین .
47 – گزیده ترین افراد از وزراء ، پیش تو کسی باشد که :
الف . سخن حقی را که بر انسان ناگوار و تلخ میآید بیشتر به تو تذکر دهد .
ب . و اگر زمانی خواستی از روی هوی و هوس مرتکب عملی شوی که خداوند متعال آن گونه اعمال را برای اولیاء و دوستان خود شایسته نمیداند ، نسبت به تو رغبت و مساعدت کمتری نشان دهد .
48 – باید به این افراد ، نزدیک و ملحق شوی :
الف . افرادی که اهل تقوی و ورع هستند.
ب . اهل صداقت و راستگویی اند.
49 – از افرادی که با تو همکاری میکنند بخوا که درصد چاپلوسی و تملق تو بر نیایند و تو را نسبت به کاری که انجام نداده ای ، بیهوده نستایند ؛ چون زیاده روی در تمجید ، منشاء خودبینی و کبر میشود و ایجاد غرور و تکبر میکند .
خ 153- هر کس تنها به رأی خویش تکیه کند هلاک شود ، و هر کس با دیگران مشورت کند در فهم و خرد ایشان شرکت جسته است .
خ 313- عبدالله بن عباس در محضر امام به مطلبی اشارت کرد که با رأی حضورش موافق نبود ، امام (ع ) فرمود : تو باید به مطلب اشاره کنی و من در آن نیک بیندیشم و اگر با رأی تو موافق نباشم تو باید از من اطاعت کنی.
خ 207- [امام ( ع ) به یاران خویش فرمود]: پس از گفتن حق یا مشورت بعدل خودداری نکنید زیرا من در نفس خویش برتر از آن نیستم که خطا نکنم و از آن در کار خویش ایمن نیستم مگر آنکه خدای بزرگ را از خطا و اشتباه باز دارد که او به آن از من مالکتر و تواناتر است . همانا من و شما بندگان بی اختیار خدائی هستیم که جز او پروردگاری نیست و او به چیزی که خود ما در آن اختیاری نداریم مالک و صاحب اختیار است . ما را از (جهل و نادانی ) که در آن بودیم به سوی ( علم و معرفت ) که مصلحت ما بود بیرون آورد و گمراهی ما را به هدایت تبدیل فرمود و به ما پس از کوری باطن بصیرت معنوی بخشید .
ح 98- [در آخر الزمان]: حکومت و فرمانروائی با مشورت زنان و حکمرانی کودکان و تدبیر خواجگان صورت پذیرد.
ح 51- هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست .
ح 202- مشورت کردن عین هدایت است .
ر 31 [امام ( ع ) در وصیه امام حسن (ع) فرمود]: از مشاوره زنان بپرهیز که رأی و اندیشه آنان ناقص و تصمیمشان سست و ناپایدار است .
فصل پنجم : حقوق ملت
اصول کلی :
نباید نیکوکاران و زشت کاران در پیش تو یکسان باشند ، که در این صورت :
الف . نیکوکاران نسبت به کارهای شایسته دلسرد و بی رغبت میشوند .
ب . و بدکاران نسبت به جرائم و زشتی های خود جری و تشویق میگردند .
هر یک از این دو گروه (بدکاران و نیکوکاران) را، به تناسب اعمال و کرداری که انجام داده اند ، به جزای آنچه که انجام داده اند. برسان .
بهترین عوامل اثبات حسن ظن زمامدار نسبت به مردم عبارتند از :
الف . احسان به قاطبه مردم .
ب . برداشتن سنگینی هزینه ها و مخارج زندگی از دوش مردم و سبک نمودن آن .
ج . وارد نکردن مردم به کاری که از عهده آن بر نمیآیند .
در این زمینه باید روشی را در پیش گیری که مردم احساس کنند نسبت به آنان واقعاً حس ظن داری. اگر چنین احساسی کردند ، در این موقع است که حسن ظن ، بسیاری از رنج ها و مشکلات و گرفتاری ها و از میان بر میدارد.
به کسی حسن ظن داشته باش که از بوته امتحان بخوبی بیرون آمده باشد .
و به کسی سوءظن داشته باش که از بوته آزمایش بد بیرون آمده باشد .
روش و سنن صالحان و بزرگان آن قوم و ملت را که در میان ایشان به جا مانده است و مردم نیز به وسیله آن سنت ها امورشان را اصلاح میکنند ، هرگز نقض مکن .
مبادا روشی را از پیش خود وضع کنی که ناقض سنت و روش صالح گذشتگان آن مردم باشد که در این صورت اجر و ثواب سنن شایسته برای کسانی خواهد بود که آنها را وضع کرده اند و گناه و وبال نقض آنها به گردن تو خواهد افتاد .
نسبت به اعمال و کارهایی که موجب تثبیت صلح و امنیت آرامش میشود و همچنین در اموری که موجب قوام مردم میباشد ، در تمام این موارد ، با دانشمندان و عقلاء و حکمای قوم ، بسیار و پیوسته مذاکره و مشاوه کن .
شناخت طبقات جامعه : [1]
مردم از چند طبقه و گروه تشکیل میشوند . قوام و ثبات و سامان مردم ، منوط به همبستگی همه طبقات و گروه ها به هم است و هیچ طبقه و گروهی از طبقه و گروه دیگر بی نیاز و مستغنی نیست :
الف . لشکریان خدا (ارتشیان) .
ب . دبیران و نویسندگان (وزیران و مشاوران عالی رتبه) .
ج . قاضیان عدالت .
د . کارمندان و کارگزاران عدالت و اهل مدارا با ملت .
ه . مالیات هندگان :
1 – اقلیت های مذهبی که جزیه میپردازند .
2 – مسلمانان که مالیات های اسلامیمیپردازند.
و . بازرگانان و صنعتگران .
ز . طبقه و گروه محروم جامعه .
خداوند متعادل برای هر یک از این طبقات و گروه ها ، طبق آنچه که در قرآن و سنت پیامبرش معین نموده ، حدودی قرار داده و سهم آنان را مشخص کرده است ؛ و این مقررات و پیمان ها نزد ما محفوظ میباشد.
اهداف و مأموریت های ارتش اسلامی:
ارتش طبق فرمان خدا :
الف . برای کشور و ملت ، به منزله دژهای محکم در برابر دشمنان هستند .
ب . باعث عزت و سرافرازی رهبرانند .
ج . موجب عظمت و عزت دین محسوب میشوند .
د . مأمور تأمین آرامش و امنیت کشور و ملت هستند .
نیاز طبقات جامعه به یکدیگر :
ملت بدون چنن ارتشی نمیتواند به حیات خود ادامه دهد . قوام ارتش نیز به بودجه ای است که خداوند آن را در بیت المال مشخص کرده است که بوسیله آن بودجه مردم میتوانند با فراهم کردن قدرت کافی به جهاد با دشمنان بشتابند و همچنین از آن بودجه ، زندگی خود را اصلاح و بقیه نیازمندی های خود را تهیه کنند.
پایداری و ادامه حیات ملت و ارتش ، بستگی به گروه سوم دارد که قاضیان عدالت و کارمندان دولت و دبیران نامیده میشوند . زیرا قاضیان عدالت ، عهده دار تنظیم روابط حقوقی اجتماعی و همچنین مشغول حل و فصل اختلافات و دعاوی میباشند ؛ و کارمندان مسئول تأمین منافع مردمند ؛ و دبیران و نویسندگان نیز – که مورد اعتماد هستند – کلیه مسائل عمومیمملکت یا مسائل سری از زیر دست آنان میگذارد.
[1] به جهت رفع بعضی توهمات در این مورد که منظور اما م( ع ) از « طبقه » چه بوده است ، تذکر نکته زیر ضروری به نظر میرسد :
اساساً تعبیر « طبقه » در عهدنامه امام ، نه به عنوان صفت ذاتی یک گروه ، بلکه به معنای مسئولیت و یا وظیفه گروههای مختلف جامعه به کار رفته است ، آن هم بر اساس موازین اسامی، لذا امام ( ع ) ، از « ارتش » و « قضات » نیز تعبیر به طبقه کرده است ، حال آنکه در فرهنگ مارکسیم ، اینها به هیچ وجه طبقه نیستند ، بلکه بازوی طبقه فئودال یا سرمایدار محسوب میشوند .
به علاوه ، طبقاتی که امام ( ع ) از آنها نام میبرد ، نه تنها هیچ گونه « تضاد » ی با هم ندارند ، بلکه در همبستگی کامل با یکدیگر بوده و به تعبیر دیگر مکمل هم میباشند .
به طور خلاصه ، آنچه که حضرت امیر( ع ) درباره طبقات جامعه و تعریف آنها و شرح وظایف دولت در قبال آنها بیان داشته است ، این نتیجه به دست میآید که منظور امام ( ع ) چیزی جز بیان یک واقعیت طبیعی اجتماعی نیست . یعنی نمیتوان گفت که همه افراد جامعه باید قاضی باشند ، یا همه ارتشی شوند ، و یا بازرگان و صنعتگرو فس علی هذا ، بنا به نیاز جامعه هر کس به حسب استعداد خود و با اختیار کامل ، وظیفه و شغلی را عهده دار شده ، حوائج سایران را برآورده میکند.