زندگی
افلاطون در آتن یا اژین ، نزدیک آتن ، احتمالا در 427 پیش از میلاد بدنیا آمد وی از یک دودمان اشرافی بود که در بین نیاکانش شخصیت های برجسته ای وجود داشتند . نسبت پدرش آریستون [1] بکود روس ، [2] آخرین پادشاه آتن و از طرف مادر به پریکسیونه [3] می رسد یکی از عموهایش کریستایس [4] بود که از جمله سی نفر غاصب و عامل اصلی انقلاب سال 404 بشمار می رفت . افلاطون یک خواهر و دو برادر داشت به نام آدیمانت [5] و گلوکون [6] که از او بزرگتر بودند و در جمهوری او مخاطبین سقراط واقع شده اند .
پدر افلاطون کمی پس از تولد او درگذشت و مادرش با پیریلامپ [7] که دائیش بود ازدواج کرد . بنابر رسوم خانواده های بزرگ ، افلاطون شش روز بعد از تولدش بنام پدربزرگ خود ، آریستوکلس [8] مرسوم گردید و افلاطون لقبی بود که بعدها به او داده شد . شاید به علت قامت بلند و یا به سبب پیشانی عریضی که داشت . کودک به سرپرستی مادر به هفت سالگی رسید وازآن پس تعلیم و تربیت او آغاز گردید . دوره تحصیلات در عصر او شامل دو قسمت بود : یکی دوره های تحصیلی موسیقی که شامل خواندن و نوشتن و حساب کردن و غیره بود و تا 14 سالگی ادامه داشت و بعد تا 18 سالگی به تمرینات بدنی و هرگونه تعلیمی که در پرورش تن موثر بود اختصاص داشت . اما افلاطون از همان اوایل خردسالی تمایل وافری به شعر از خود نشان داد و گویند که چند تراژدی و مقداری غزلیات سروده است . در 18 سالگی از صحبت های فلاسفه و سوفسطائیان بهره مند گردید و 20 ساله بود که از شنیدن بیانات سقراط ، به شور و هیجان در آمده و دیوان اشعارش را پاک بسوزاند و یکسره به فلسفه دل داد و تا مدت 18 سال از محضر استاد درک فیض نمود هدفی که افلاطون دنبال می کرد تعمیم عدالت در دولت و استقرار خوشبختی در مملکت از راه اصلاح نفوس می بود و سی نفر غاصب وحشت بجایی بدو تلقین کرد و از طرف دیگر نقشی که عموی بزرگش کریستایس ایفا کرده و سهمی که او در ایجاد جنگ خانگی داشت نگذاشت که بعد از استقرار دموکراسی پیشه سیاست برگزیند .
افلاطون به نقلیه از سایر شاگردان سقراط می خواست فلسفه و علم تعلیم دهد از این روی مدرسه ای در دروازه های شهر نزدیک کولون [9] در باغ های آکادوموس [10] دایر کرد و از اینجا آکادمی ، نخستین مدرسه فلسفه که مدرسینی مرکب از استادان متخصص داشت بوجود آمد آکادمی خیلی به سرعت سبک شهرت کرد و از همه جا برای تعلیم به آنجا روی می آوردند و این مدرسه یا این دانشگاه بایستی شاگردانی تربیت کند که پس از ختم تحصیلات بتوانند کشورهارا بر وفق موازین عدل اداره کنند .
افلاطون گذشته از آثاری که منتشر کرده عقاید خاصی را به شاگردان خود تعلیم میداده است این عقاید تقریبا کلی از دست رفته است . و ما از این عقاید جز انتقاد هائی که ارسطو نسبت به استاد خود نموده چیزی در دست نداریم و این انتقادات نیز غالبا مبهم و تاریک است از طرف دیگر آثاریکه بنام افلاطون بما رسیده یک رشته مسائل مشکل را پیش می کشد . آیا همه این آثار دست نخورده و صحیح است ؟ هر یک از آنها در چه تاریخی نوشته شده ؟ برخی از این آثار مربوط به دوره جوانی و پاره ای متعلق به سن کامل و بعضی دیگر از دوره سالخوردگی او هستند ؟ هر چند میان مکالمات افلاطون هم آهنگی مطلق وجود ندارد ولی بندرت ممکن است در این مکالمات راجع به یک موضوع هم آهنگی موجود باشد و در ثانی بسیاری از این مکالمات یا نتیجه نمی گیرند یا به طرز گول زننده ای راجع به یک شوخی واقعی نتیجه می گیرند . بالاخره پاره ای از این مکالمات به قسمی تنظیم شده که گوئی برای صنایع کردن آنچه عادتا عقیده افلاطونی مینامند درست شده است . آثار افلاطون آن طور که ما آنها را از ورای مکالماتش می شناسیم در تاریخ فلسفه نفوذ بسیار داشته است .