اِنَّ هذِهِ ی اٌمَّتکُم اٌمه ً واحده ً [1]»
جامعه مجموعهای از افراد انسانی است که جهت مشترکی آنها را به هم پیوند دهد . در قرآن مجید از آن به امت تعبیر شده استو این اشتراک میتواند در دین یا آئین، زمان و عصر واحد یا مکان معین باشد یا هر چیز دیگر.
امت از نظر قرآن همان جامعه مطلوبی است که مسلمانان به دنبال آن هستند . و در پی تحقق این جامعه است که مدینه فاضله برای انسانی که قصد رشد در این جهان را دارد ظهور مییابد این جامعه که صفت واحد برای آن ذکر شده در پناه یک پروردگار یگانه و هدف مشخص شکل میگیرد که دارای برنامهای دقیق و حساب شده است .
به وضوح میتوان دریافت که جامعه مطلوب در قرآن جامعهای است که بر اساس احکام اسلام بنا نهاده شده است . که خصوصیات و ویژگیهایی دارد و هدف نوشتن قسمتی از این ویژگیها در حد اشاره است .
« رهبر و جامعه »
یکی از لوازم لاینفک جامعه وجود رهبر برای آن است قبول زندگی جمعی در حیات انسانها نمیتواند از مسأله رهبری جدا باشد چرا که برای مشخص کردن خط اصلی یک جمعیت همیشه نیز به رهبر و پیشوائی است . اصولاً پیمودن راه تکامل بدون استفاده از وجود رهبر ممکن نیست و سر ارسال پیامبران و انتخاب اوصیاء برای مردم همین است.
در علم عقائد و کلام نیز با استفاده از قاعده لطف و توجه به نقش رهبر در نظم جامعه و جلوگیری از انحرافات بعثت انبیاء و لزوم وجود امام در هر زمان اثبات شده است. اما به همان اندازه که یکی رهبر الهی و عالم و صالح راه وصول انسان را به هدف نهائی آسان و سریع میکند تن دادن به رهبری ائمه کفر و ضلال او را به پرتگاه بدبختی و شقاوت میافکند.
بنابراین در یک جامعه مطلوب هیچ چیز به اندازه ولایت و رهبری اهمیت ندارد چرا که اجرای اصول دیگر در سایه آن میسر خواهد بود.
« انّی جاعِلُکَ للنّاسِ اماماً[2]» البته خداوند برای هر عصر و زمانی رهبری برای نجات و هدایت انسانها قرار داده است چرا که حکمت او ایجاب میکند فرمان سعادت بدون ضامن اجرا نباشد اما مهم این است که مردم رهبرشان را بشناسند و در دام رهبران گمراه و فاسد گرفتار نشوند که نجات از چنگالشان دشوار است .
« ویژگیهای رهبر »
ولایت و رهبری در قرآن و اسلام مقام خلافت الهی است و رهبر به عنوان خلیفه الله باید بر اساس احکام الهی و بنابر مصالح جامعه اسلامی عمل کند در اینجا به خصوصیات اصلی رهبر جامعه اسلامی با توجه به قرآن و با اختصار اشاره میکنیم .
« قُل هذِهِ سَبیلی اَدعُوا الی اللهِ علی بَصیره ٍ اَنا و مَنِ اتَّبَعنی[3] » رهبر جامعه اسلامی باید در درجه اول از بینشی وسیع و آگاهی کافی نسبت به اسلام برخوردار باشد.
رهبر باید امین بر جان و مال مردم بوده و مجری احکام الهی باشد . همچنین بتواند عدالت اسلامی را در بین افراد پیاده کند که لازمه این امر آن است که او خود از آلودگی به گناه و ستم به دور بوده انسان وارسته و منزهی باشد . از خصوصیات دیگر او این است که باید مدیریت و تدبر لازم برای اداره جامعه را داشته باشد دارای شجاعت بوده هیچ گونه ترس و واهمهای از دشمن نداشته باشد .
او باید با صراحت برنامهها و اهداف خود را اعلام کند تا هم خود و هم افراد جامعه از آن برنامه روشن پیروی کنند نه اینکه هالهای از ابهام هدف وروش آنها را فرا گرفته باشد و هر کدام به سویی بروند .
از دیگر صفات رهبر جامعه اسلامی این است که همیشه فردی شناخته شده به نیکیها باشد که اگر غیر این باشد بهانهای به دست منافقان میافتد که دعوت شناخته شده اسلام را به خاطر ناشناخته بودن رهبر نادیده بگیرند و انکار کنند.
دیگر اینکه او هرگز در مسیر خود تسلیم هوسهای مردم نمیشود و بر تمایلات عمومی به طور مطلق صحه نمیگذارد او در ترویج مکتب حق اصرار میورزد هر چند ناخوشآیند گروه کثیری باشد .
« اصالت دادن به حق در جامعه نه به اکثریت »
فطرت و شهوت به عنوان دو عامل ذاتی و غیراکتسابی در تمام انسانها وجود دارد با توجه به اینکه حاکمیت فطرت تنها با انجام تکلیف و دستورات الهی امکان پذیر است اغلب مردم در این مورد توفیق پیدا نمیکنند قرآن مجید و سایر آموزشهای اسلامی سعی دارند این واقعیت را بازگو نمایند و از اینکه انسانها تطابق با اکثریت را به عنوان معیار زندگی عادی بپذیرند هشدار دهند.
در قرآن مجید آمده است « اکثرهم یجعلون: اکثرت در جهل هستند[4]» ، « ما یتبع اکثرهم الاظنا: جز از گمان خود پیروی نمیکنند[5]» ،« اکثرهم لایعقلون : اکثریت تعقل نمیکنند[6] » ،« اکثرهم کاذبون : اکثریت دروغگو میباشند[7]» ، « اکثرهم لایعلمون : اکثریت علم و آگاهی ندارند[8]» ، « اکثرهم لایؤمنون : اکثریت ایمان ندارند[9]» و …….
این برداشت میتواند به عنوان نوعی واکسیناسیون تلقی شود که پیشاپیش افراد جامعه نسبت به این واقعیت نامیمون هشدار داده شوند تا زمام فکر خود را بدون کنترل به دست اکثریت نسپارند بلکه به تعقل خویش اتکا نمایند و در صورتی که در این منجلاب غوطهورند خود را از آن خارج نمایند و در قرآن مجید هشدار داده شده است که چنانچه انسان از اکثریت پیروی نماید آنها او را از راه خدا منحرف میسازند و ضمن آنکه در شرایط اختصاصی موجب اشاعه فساد میشود،مانع بروز استقلال و خلاقیت نیز میگردد بنابراین فرد ضمن انجام وظیفه در محیط اجتماعی برای اصلاح جامعه اقدام کند نه اینکه به رأی اکثریت قانع باشد .
« برنامه ریزی و ثبات در اجرای آن »
یکی از مواردی که در تشکیل و تثبیت جامعه مطلوب و اسلامی نقش اساسی دارد لزوم برنامه ریزی برای هر گونه انقلاب فرهنگی ، فکری، اجتماعی و تربیتی برای آن است . چرا که اگر چنین برنامهای تنظیم نگردد و در مواقع مختلف هر کدام به موقع خود پیاده نشود شکست فرهنگی جامعه قطعی است و نیز نباید انتظار داشت که مخصوصاً در مرحله سازندگی یک جامعه از نظر فکری فرهنگی یا اقتصادی و سیاسی یک شبه همه چیز اصلاح گردد.
از نظر اجتماعی پیشرفت هر برنامه مؤثری تنها در سایه ثبات امکان پذیر است و به همین دلیل تمام کوشش تخریب کنندگان جامعه اسلامی برای از میان بردن ثبات به کار میرود .
« یُثَبِّتُ اللهُ الذّینَ امَنُوا بِالقَولِ الثّابِتِ[10]»
« الگو های برتر برای جامعه مطلوب »
قرآن مجید و سایر آموزش های اسلامی الگو های نمونهای را به جوامع بشری ارائه نموده و از پیروان خود میخواهد که آنها را سرمشق خود قرار داده و از آنها پیروی نمایند . پیروی از این افراد از آن جهت که هم فرد و هم جامعه را به رشد میرساند به کرات مورد تأکید قرار گرفته است و در هر قسمت قرآن که از این حکایت دیده میشود صریحاً ذکر گردیده است که منظور از ذکر آنها تقویت نیروهای فکری و آمادگی بیشتر برای زندگی و تفکر در حال اقوام گذشته و عبرت گرفتن میباشد و جز خردمندان از این حکایات عبرت نخواهند گرفت .
این امر بدیهی است که هر فرد و جامعهای خود مسئول اعمال خویش میباشند و منظور از ذکر حکایات اقوام پیشین تأکید بر جنبههای مثبت و آموزنده و نشان دادن جنبههای انحرافی و علل آنطرف آنها میباشد.
در قرآن مجید روش کلی پیامبر اکرم (ص) همچنین سبک و روش زندگی حضرت ابراهیم (ع) به عنوان الگوی شایسته و سرمشق جامعه اسلامی صریحاً مورد تاکید قرار گرفته است.
« قَدْ کانت لکُم اُسْوَه ٌ حَسَنَهٌ فی ابراهیمَ و الَّذینَ مَعَهُ[11]»
در قرآن مجید صریحاً تأکید شده است که جوامع بشری موظفند دقیقاً روش پیامبر اسلام را دنبال نمایند و حق ندارند از آن تخطی کنند و به خیال خود از دستورات الهی جلو بیفتند بلکه باید همواره دنبالهرو پیامبران باشند و آنها را سرمشق خویش قرار دهند.
اسلام را از آنطرف پیشین را در متابعتهای نادرستی که بدون دلیل از پدران خود مینمودند میداند و آنرا محکوم مینماید و جامعه بشر را از پیروی بدون استدلال از افرادی که در مسیر توحید نیستند و عملاً تعقل نمیکنند و هدایت نیافتهاند باز میدارد.
« یا ایُّهَا الذین امنوا لاتُقَدِّموا بَیْنَ یَدَیِ اللهِ و رسوله[12]»
به وسیله امر به همانند سازی با الگوهای نمونه و آموزش های بسیار گسترده اخلاقی این مکتب از هر یک از پیروان خود متوقع است که برترین افراد جامعه باشند . وقتی هر یک از افراد جامعه سعی نمایند که بهترین فرد باشند در نتیجه جامعه به صورت یک میدان مسابقه همگانی در راه بهترین شدن در میآید .
این آموزش حقاً به عنوان یک محرک قوی میتواند در رشد و تکامل افراد وارد عمل شده و جامعه را به حد اعلی برساند.