مقدمه :
تردیدى نیست که بعد از اصول دین، اولین و بزرگترین دستور الهى که ستون دین، معراج مومن، نورچشم پیامبر(ص)، سازندهترین اعمال و جلوه شکوه دین که بیانگر اوج بندگى انسان در پیشگاه خدا است نماز است. نماز آن چنان مهم است که در قرآن 46 بار با تعبیرات مختلف از اقامه آن سخن به میان آمده است.
آرى نمازى که با قیام آمیخته باشد به گفته مفسران که منظور از اقامه، آن است که نماز باید سازنده و بالنده باشد، تنها به اوراد و اذکار اکتفا نشود، بلکه آن را به گونه اى برپا دارید که آثار آن در همه زوایاى زندگى شما آشکار گردد موجب پاک سازى و به سازى روح و روان و محیط جامعه در ابعاد گوناگون و در عرصههاى مختلف مىگردد.
مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله خامنه اى (مدظله) در این باره مى نویسد: «به نظر مى رسد که اقامه نماز، چیزى فراتر از گزاردن نماز است، یعنى فقط همین نیست که کسى خود به عمل نماز قیام کند، بلکه این نیز هست که در جهت و سمتى که نماز بدان فرا مىخواند به راه افتد و دیگران رانیز به راه اندازد. گویا برپا داشتن نماز آن است که با کوشش بایستد. جو و فضاى زندگى خود و دیگران را جوى نمازگزارانه، یعنى جوى خداجویانه و خداپرستانه بسازد و همه را در خط و جهت نماز به راه افکند». [1]
از اهمیت نماز همین بس که حضرت رضا(ع) فرمود: «إول ما یحاسب العبد علیه، الصلاه، فان صحت له الصلاه صحت له ما سواها، و ان ردت ردت ما سواها؛ نخستین چیزى که انسان (در قیامت) با مطرح کردن آن حساب رسى مى شود نماز است، اگر صحیح بود، سایر اعمال نیز صحیح است، و اگر رد شد سایر اعمال نیز رد مىشود». [2]
مطابق روایت مشهور دیگرى از امام صادق(ع) آمده: «اگر نماز پذیرفته شد، سایر اعمال پذیرفته مى شود و اگر مردود شد سایر اعمال نیز مردود خواهد شد». [3]
همه پیامبران و امامان و اولیاى خدا، حرمت نماز را به احسن وجه حفظ مىکردند و آن را با کیفیت بسیار عالى اقامه مىنمودند و پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات، بر همه چیز او را مقدم مى داشتند. دلیل اعتقادى و عملى خداشناسى و پیوند مقدس خلق با خالق مىدانستند. با این اشاره، به چند نمونه از سیره پیشوایان بسنده مىکنیم:
جلوه هاى رفتارى پیشوایان در مورد نماز
1. سال نهم هجرت بود، کافران گروه گروه به مدینه مىآمدند و مسلمان مىشدند. یکى از این گروه ها از طایفه ثقیف بود. آنها با پیامبر(ص) به مذاکره پرداختند، پیامبر(ص) به آنها فرمود: «یکى از دستورهاى اسلام نماز است، نماز بخوانید».
آنها گفتند: در نماز، رکوع و خم شدن هست و ما خم شدن را عار و ننگ مىدانیم، بنابراین دستور نماز را بردار و ما را از انجام این دستور معاف بدار.
پیامبر(ص) در پاسخ آنها فرمود: «لا خیر فى دین لیس فیه رکوع و لا سجود؛ دینى که در آن رکوع و سجود نباشد، خیر و برکتى در آن نیست».
به گفته بعضى از مفسران این آیه در سرزنش آنها نازل شد: «واذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون؛ و چون به آنها گویند رکوع کنید، رکوع نکنند». [4]
پیامبر(ص) همواره از هر فرصت و فراغتى در شب و روز و نیمههاى شب به نماز مىایستاد و به مناجات و راز و نیاز مىپرداخت. همسران و بعضى از اصحاب به آن حضرت مىگفتند: «اى رسول خدا خودت را آن همه به زحمت نینداز» در پاسخ آنها مىفرمود: «إلا اکن عبدا شکورا؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟» [5]
روزى یکى از اصحاب به پیامبر(ص) عرض کرد: مگر نه این است که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است، پس چرا خود راآن همه به زحمت مىاندازى و نماز مىخوانى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «آیا بنده شاکر خدا نباشم؟... سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت، اعضاى پیکرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از کاسه درآیند و بر روى سینهام بریزند هرگز نمى توانم شکر یک دهم، از یک دهم یک نعمت خدا را ادا کنم، با این که همه شمارش کنندگان قادر به شمارش نعمتهاى الهى نیستند». [6]
ام سلمه (یکى از همسران نیک رسول خدا«ص)» مىگوید: شبى پیامبر(ص) در حجره من بود. در بستر خواب آرمید، نیمههاى شب بود که دیدم آن حضرت در بستر نیست، هراسان شدم، برخاستم و در تاریکى شب به جست و جوى او پرداختم، او را در کنج حجره ایستاده یافتم که دستهایش به سوى آسمان بلند بود و مىگریست و دعا مىکرد، از جمله مىگفت: «اللهم لا تکلنى الى نفسى طرفه عین ابدا؛ خدایا مرا هرگز به اندازه یک چشم به هم زدن به خودم وانگذار».
به آن حضرت عرض کردم: با این که خداوند، عالىترین مقام را به شما داده، و گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده، چرا آن همه خود را به رنج مىاندازى و چنین مىگویى؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود: «اى ام سلمه! هرگز خود را ایمن نمىدانم، خداوند یک لحظه برادرم یونس(ع) را به خودش واگذاشت، او به آن همه بلاها (مانند غرق شدن در دریا و در شکم ماهى قرار گرفتن و...) گرفتار شد». [7]
پیامبر(ص) آنقدر به نماز عشق مى ورزید و آن را به جا مىآورد که پاهایش آماس مىکرد و ساق پاهایش متورم مىشد.
این مطلب در روایات اهل تسنن نیز آمده است. [8]
2. حضرت على(ع) بسیار به نماز اهمیت مىداد، او مىفرمود: «لکل شىء وجه و وجه دینکم الصلاه؛ هر چیزى داراى صورت است، صورت دین شما نماز مىباشد». [9]
در شإن آن حضرت در مورد نماز آمده: «کان على اذا إهاله امر فزغ قام الى الصلاه ثم تلى هذه الایه؛ واستعینوا بالصبر والصلاه؛ حضرت على(ع) هرگاه با کار سختى روبهرو مىشد، به نماز مىایستاد، و این آیه را تلاوت مىفرمود: «از صبر و نماز یارى بجویید». [10] آن حضرت به اول وقت نماز به قدرى اهمیت مىداد که در سحر 19 رمضان سال 40 (همان سحر که ضربت شهادت بر سرش وارد شد) پشت بام مسجد کوفه رفت و با صداى بلند اذان گفت و قبل از اذان به آسمان مىنگریست تا دمیدن سپیده سحر را ببیند. وقتى سپیده سحر دمید، خطاب به آن فرمود: «اى سپیده سحر! آیا یک بار در زندگى على پیش آمد که تو خود را آشکار سازى، ولى على(ع) در آن هنگام در خواب باشد؟»
نیز روایت شده است که حضرت على(ع) هنگام فرارسیدن وقت نماز، متغیر و رعشه بر اندام مىشد، از او مىپرسیدند: چه شده است؟ در پاسخ مى فرمود: «وقت نماز، وقت امانت الهى فرا رسیده است، که خداوند آن را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد، آنها از تحمل آن شانه خالى کردند، ولى انسان آن را با ضعفى که دارد پذیرفت و من نمىدانم که آیا آن را که پذیرفتهام نیکو ادا مىکنم؟» [11]
آن بزرگوار به قدرى به نماز عشق مىورزید که هر شبانه روز، هزار رکعت نماز مىخواند. علامه امینى مىنویسد: «طبق روایات بسیار، حضرت على(ع) در شبانه روز هزار رکعت نماز مىخواند». [12] آنگاه به شبهههاى معاندان در این راستا پاسخ داده است. بنابراین نماز على(ع) با خشوع و حضور قلب کامل بود، آن گونه که در نماز تیر را از پایش خارج نمودند، در حال نماز متوجه نشد و بعد از نماز اطلاع یافت. [13]