استقامت یا «پایداری در کارها»، شرط اساسی غلبه بر ناکامیها و رسیدن به پیروزی است. اهمیت این امر تا آنجاست که خداونددر قرآن کریم، با صراحت، پیامبر و پیروانشان را به استقامت دستور میدهد. نیز در آیهای دیگر، با اشاره به پاداشهای بزرگی که در انتظار انسانهای مقاوم است، میفرماید:
آنان که الله را پروردگارشان دانستهاند و در این راه پایدار ماندند، فرشتگان بر آنان نازل شوند و مژده دهندکه دیگر هیچ ترس و اندوهی نخواهید داشت و شما را به بهشت موعود بشارت باد. ما فرشتگان، یاران و دوستان شما در دنیا و آخرت خواهیم بود و برای شما از نعمتهای بهشت، هر آنچه مایل باشید یا آرزو کنید، آماده خواهد بود. (فصلت: 30 و 31)
حضرت علی علیهالسلام نیز با تأکید بر پایداری در کارها فرموده است:
به کار برخیزید، به کار برخیزید! پس به پایان رسانید، به پایان رسانید! و استقامت ورزید، استقامت ورزید! پس شکیبایی، شکیبایی! پس پارسایی، پارسایی! شما را پایانی است، خود را بدان برسانید.
در حقیقت، توفیق یافتن در هر کاری و رسیدن به هدفهای مادی و معنوی در زندگی، همچنین بهجای آوردن شایسته وظایف فردی و اجتماعی و حل کردن تدریجی همه مشکلات، در گرو پایداری و استقامت آدمی است.
به تعبیر ملک الشعرای بهار:
گرت پایداری است در کارها
شود سهل پیش تو دشوارها
نیکوست این شعر
پایداری و استقامت میخ
سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هرچه بیشتر کوبند
پا فشاریش بیشتر گردد
امیرمؤمنان علی علیهالسلام استقامت نداشتن در مسیر راستی و هدایت را موجب گمراهی شخص معرفی کرده و فرموده است: «بدانید هر کس که از حق سود نجوید، باطل به او زیان رساند وکسی که به هدایت استقامت نپذیرد، گمراهی موجب هلاکتش شود».
نیز در تعبیر دلنشین دیگری میفرماید: «مَنْ طَلَبَ السَّلامَه َ لَزِمَ الاِْسْتِقامَه َ؛ هر کس خواهان سلامت است، باید استقامت را ملازم خویش سازد».
رهایی خواهی از سیلاب اندوه
قدم بر جای باید بود چون کوه
گر از هر باد چون بیدی بلرزی
اگر کوهی شوی، کاهی نیرزی
نظامی
البته، یکی از راههای رسیدن به پایداری در امور، ایستادگی در برابر خواستههای نارواست؛ زیرا آدمی تا زمانی که در برابر هوای نفس نمیایستد، نخواهد توانست در برابر برخی وسوسههای بیرونی همانند وسوسه قدرت، شهرت و ثروت استقامت ورزد. چنانکه علی علیهالسلام میفرماید:
به نفسهای خود رخصت مدهید؛ که این رخصتها شما را به راههای ستم پیشگان میبرد و با نفسهای خود سازش نکنید؛ که این سازش کارهای شما را به نافرمانی و معصیت میکشاند.
پیام متن:
1. استقامت، رمز غلبه بر مشکلات و رسیدن به پیروزی.
2. پایداری، نزول فرشتگان و رهیابی به بهشت را در پی دارد.
بلند همتی
برخی از حالتها وصفتهای خوب انسانی، هرگاه در وجود فرد شکل میگیرد، ویژگیهای شایسته دیگری را نیز به همراه میآورد. به عنوان مثال «همت عالی» خوی پسندیدهای است که به برکت آن، خصلتهای روحی زیبایی چون بیاعتنایی به دنیای فریبنده، رهایی از حرص و طمع به اموال دیگران و بسنده نکردن به درجههای پایین علمی ومعنوی نیز نصیب انسان میشود. علی علیهالسلام با توجه به این نکته، دو ثمره دیگر بلندهمتی را «بردباری» و «پرهیز از شتابزدگی» در کارها بیان میکند و میفرماید: «اَلْحِلْمُ وَ الاَْناتُ تَوأَمانِ یُنْتِجُهُما عُلُوُّ الْهِمَّه ِ؛ بردباری و درنگ [به موقع]، دو چیز هم آهنگند که از همتی عالی سرچشمه میگیرند».
در پرتو همت عالی، انسان در آزادگی و آزادمنشی تا به آنجا اوج میگیرد که تکلیفها و عبادتهای خویش را تنها برای رضای محبوبش بهجا میآورد، نه برای طمع بهشت و نه ترس از دوزخ او. همان گونه که علی علیهالسلام این مطلب را چنین بازگو میکند:
همانا گروهی، خدای را به انگیزه پاداش میپرستند؛ این عبادت تجارت پیشگان است. گروهی او را از ترس میپرستند؛ این عبادت بردهصفتان است و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند میپرستند؛ این عبادت آزادگان است.
و چه نیکو سروده است حافظ شیرازی درباره عبادت آزادگان:
ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان را
وظیفه خوف و رجا آمد و ثواب و عقاب
و در جای دیگر، ایستادن خویش در محراب عبادت را تنها به انگیزه دیدار جمال یار بیان میکند و میگوید:
گوشه محراب ابروی تو میخواهم ز بخت
تا در آنجا همچو مجنون درس عشق از بر کنم
در حقیقت، انسانی که به واسطه همت بلند خویش روح آزادگی را تجربه میکند، حتی اگر دوزخی نیز در کار نباشد، باز هم به نافرمانی پروردگارش دست نمییازد؛ چرا که بلندهمتی، سپاسگزاری آدمی را درپی دارد و سپاسگزاری نیز دوری از نافرمانی را. از علی علیهالسلام در روایتی نقل است:
لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلی مَعْصِیَتِهِ لَکانَ یَجِبُ اَنْ لایُعْصی شُکْرا لِنِعْمَه ِ.
اگر بر فرض، خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود، سپاسگزاری ایجاب میکرد که از فرمانش سرپیچی نشود.
اگر دستمایه رسیدن به هدفهای بزرگ نیز در اختیار آدمی نباشد، باز هم بجاست که همت او بزرگ باشد. عطار دراین باره حکایتی دلنشین را اینگونه نقل میکند: «وقتی که یوسف علیهالسلام را در سرزمین مصر برای فروش عرضه کردند، خریداران از هرسوبرای تملک او روی آوردند و برخی حاضر به پرداخت بهایی سنگین حتی دادن زر به اندازه وزن یوسف برای تصاحب او شدند. در این میان، پیرزنی در حالی که چند کلاف نخ در دست داشت، برای خریدن یوسف علیهالسلام مشتری شد و گفت: به ازای این چند کلاف، یوسف علیهالسلام را به من بدهید! فروشنده در حالی که خندهاش گرفته بود، به پیرزن گفت: مگر نمیبینی که دیگران برای خریدن یوسف چه مبلغی پیشنهاد میکنند؟! پیرزن در جواب گفت: من میدانم که به این بهای اندک، یوسف را به من نمیدهید، ولی دوست داشتم من نیز از جمله خریداران یوسف باشم».
گر چه هستم من به صورت بس ضعیف
در حقیقت همتی دارم شریف
گر ز طاعت نیست بسیاری مرا
هست عالی همتی باری مرا
عطار
پیام متن:
1. همت بلند، منشی است شایسته که نیکیهای فراوانی به همراه دارد.
2. عبادت برای رضای الهی، یکی از آثار بلندهمتی است.
3. چنانچه توفیق بندگی واقعی را نداریم، شایسته است که بلند همتی را پیشه خویش سازیم.
قناعت
قناعت، یعنی سیر بودن چشم و دل از مظاهر دنیا و پرهیز از فزونخواهی، که از والاترین کمالات انسانی بهشمار میآید. به تعریف امیرمؤمنان علی علیهالسلام ، «قناعت بستری برای زندگی متعالی و والا» و «عاملی برای رهیابی به زندگیای پاکیزه و گوارا» است.
در واقع، انسانهای عاقبت نگر و باهوش، برای رسیدن به دولتمندی و بینیازی حقیقی، به راه قناعت میروند، نه سراغ زراندوزی وانباشت ثروت. ارسطو گفته است: «طلب کن بینیازی از دنیا را بهوسیله قناعت؛ زیرا آنچه انسان را بینیاز میسازد قناعت است، نه مال». و به تعبیر زیبای صائب:
در قناعت، لب خشک و مژه پرنم نیست
عالمی هست در این گوشه که در عالم نیست
گفتنی است، برخی قناعت را بسنده کردن به فقر یا وضع موجود و اوضاع نکبت بار فهمیدهاند. در حالیکه چنین برداشتی نادرست و با روح دین و موازین آن ناسازگار است؛ چراکه هیچ پدیده اجتماعیای به اندازه فقر، از طرف دین محکوم نشده است. علی علیهالسلام به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود:
یا بُنَیَّ اِنّی اَخافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ، فَاِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَه ٌ لِلدّینِ، مَدْهَشَه ٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَه ٌ لِلْمَقْتِ.
پسرم! همانا از تنگدستی، بر تو بیمناکم. پس، از آن برخدا پناه بر که تنگ دستی، دین را زیان رساند؛ خرد را سرگردان کندو دشمنی پدید آورد.
بنابراین، قناعتی که علی علیهالسلام انسانها را بدان فراخوانده است، بسنده کردن به فقر و ناداری نیست، بلکه راضی شدن به کفاف است، یعنی آدمی به مقدار معقول و متعادل در زندگی رضایت دهد و خود را اسیر آز و فزونخواهی نکند. چنانکه خود فرموده است: «مَنْ اقْتَنَعَ بِالْکَفافِ اَدّاهُ اِلَی الْعِفافِ؛ هر که به کفاف قناعت کند، او را به پاکی کشاند».
انسانی که اهل قناعت شد، به فرموده مولایش علی علیهالسلام «به اندازه کفاف بسنده میکند، تا آسایش، گشایش و آرامش را به دست آورد.» همچنین، قناعت موجب آزادی انسان از غل وزنجیر آزمندی است، نه مانع استفاده از امکانات در حد متعارف و معقول و اینگونه بهرهمندی از امکانات، زمینه درست رسیدن به کمالات است. چنانکه علی علیهالسلام فرموده است: «اِنَّ اَفْضَلَ الْفِعالِ صِیانَه ُ الْعِرْضِ بِالْمالِ؛ همانا بهترین کارها، نگه داری آبرو با مال است».
پیام متن:
1. قناعت، راهی برای رسیدن به دولتمندی و زندگی پاکیزه و بینیازی است.
2. قناعت، آسایش و راحتی و آرامش را به همراه دارد.
3. مفهوم صحیح قناعت، دوری از فزونخواهی رنجآور است، نه رضایت به فقر و بدبختی.
طمع
طمع، تمایل نفس به چیزی است از روی آروزی شدید و آزمندی.
طمع، به عنوان صفت زشت اخلاقی، اگر در نهاد کسی رخنه کند، پیآمدهای ناگواری به همراه خواهد داشت. چشم دوختن به مال و ناموس مردم، تحمل رنج فزونخواهی، پایمال کردن حقوق دیگران و رعایت نکردن حلال وحرام در کسب و تجارت، از شاخ و برگهای پوسیده درخت طمع است. طمع، روح آزادگی را از انسان میگیرد و او را «به بندگی میکشاند.» شاعری عرب گفته است: «عفیف باش و طمعکار مباش تا زندگیای آزاد داشته باشی؛ زیرا طمع، گردنها را قطع کرده است».