تحقیق مقاله فردوسی

تعداد صفحات: 9 فرمت فایل: word کد فایل: 16046
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله فردوسی

    استاد بزرگ بی بدیل حکیم ابوالقاسم منصوربن حسن فردوسی طوسی ، شاعر بزرگ حماسه سرای ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره ی درخشنده ی آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامدار ملت ایرانست ، و بسبب همین عظمت مقام و مرتبت سرگذشت او مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه ها و روایات مختلف در آمیخته است . مولد او قریه ی باژ از قراء ناحیه ی طابران ( یا : طبران ) طوس بوده ، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست ، و او در آن ده در حدود سال 329 330 هجری ، در خانواده یی از طبقه ی دهقانان چشم به جهان هستی گشود .

    چنانکه می دانیم « دهقانان » یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان ( و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی ) در ایران زندگی می کرده و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه ی کشاورزان و اشراف درجه ی اول را تشکیل می داده و صاحب نوعی از « اشرافیت ارضی » بوده اند . زندگانی این دسته در کاخ هایی که در اراضی خود داشتند می گذشت و بوسیله ی « روستائیان » از آن اراضی بهره برداری می نموده و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلامی همکاری داشته اند و تا حدود حمله ی مغول بتدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند . اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی تعصب و سختگیری خاص می کردند و بهمین سبب است که هر وقت در دوره ی اسلامی کسی را « دهقان نژاد » بدانند مقصود صحت نژاد ایرانی اوست و نیز بهمین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول « دهقان » بمعنی ایرانی و مقابل « ترک » و « تازی » نیز استعمال می شد .

    فردوسی از چنین طبقه ی اجتماعی ایران و به همین روی از تاریخ ایران آگاه بود ، بایران عشق          می ورزید، بذکر افتخارات ملی علاقه و از سر گذشت نیاکان خویش آگهی داشت . وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و بقول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله در دیه باژ « شوکتی تمام داشت و بدخل آن ضیاع از مثال خود بی نیاز بود » ولی این بی نیازیش پایدار نماند زیرا او همه ی سودهای مادی خود را بکناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته ی آنرا در خطر نیستی و فراموشی یافت هم خود را با حیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت ، از تهیدستی نیندیشید ، سی سال رنج برد ، و بهیچروی ، حتی در مرگ پسرش ، از ادامه ی کار باز نایستاد ، تا شاهنامه را با همه ی رونق و جلا و شکوه و جلالش ، جاودانه برای ایرانی که می خواست جاودانی باشد ، باقی نهاد « که رحمت بر آن تربت پاک باد »

    فردوسی ظاهراً در اوان قتل دقیقی ( حدود 368 369 ه . ) بنظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود ، مثل داستان « بیژن و گرازان » که بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید ، و گویا این کار را حتی در عین نظم شاهنامه ی ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم ، داستان رستم و سهراب ، داستان اکوان دیو ، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور ، جداگانه بنظم در می آورد ، اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبهً روشن و آشکاریست مثلاً داستان سیاوش در حدود سال 387 ه . سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب در 389 شروع شد .

    آغاز نظم شاهنامه : اما نظم شاهنامه ، یعنی شاهنامه یی که در سال 346 هجری بامر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود ، دنباله ی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد . پیش ازین گفتیم که دقیقی بعد از سال 365 که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود ، بامر او شروع بنظم شاهنامه ی ابومنصوری کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آنرا بنظم در نیاورده بود که بدست بنده یی کشته شد .

    بعد از شهرت کار دقیقی در دهه ی دوم از نیمه ی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازه ی آن و نسخه یی از نظم او بفردوسی ، استاد طوس بر آن شد که کار شاعر جوان دربار سامانی را بپایان برد . ولی مأخذی را که دقیقی در دست داشت مالک نبود و می بایست چندی در جست و جوی آن بگذارند . اتفاق را یکی از دوستان او درین کار با وی یاوری کرد و نسخه یی از شاهنامه ی منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام بنظم شاهنامه دست یازید ، بدین قصد که کتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ کهن تربیت دهد . تاریخ این واقعه یعنی شروع بنظم شاهنامه صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی که از شاهنامه مستفاد می گردد و انطباق آنها بر وقایع تاریخی ، می توان آغاز نظم شاهنامه ی ابومنصوری را بوسیله ی استاد طوس سال 370 371 هجری معلوم کرد . این کار بزرگ ، خلاف آنچه تذکره نویسان و افسانه سازان جعل کرده اند ، بامر هیچیک از سلاطین ، خواه سامانی و خواه غزنوی ، انجام نگرفت بلکه استاد طوس بصرافت طبع ، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز کار فقط از یاوری دوستان خود و یکی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهره مند شد که نمی دانیم که بود ولی چنانکه فردوسی خود می گوید او دیر نماند و بعد ازو مردی دیگر ، هم از متمکنان و بزرگان محلی طوس ، بنام « حُیَی » یا    « حسین » بن قتَیبه شاعر را زیر بال رعایت گرفت و در امور مادی ، حتی پرداخت خراج سالانه ، یاوری نمود ، و مردی دیگر بنام « علی دیلمی » هم درینگونه یاوریها شرکت داشت . اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه ی طابران بودند و هیچیک پادشاه و سلطان نام آوری نبود . تذکره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند که او بتشویق سلطان محمود بنظم شاهنامه پرداخت و علت این اشتباه آنست که نام محمود در نسخ موجود شاهنامه ، که دومین نسخه ی شاهنامه فردوسی است ، توسط خود شاعر گنجانیده شده ، چنانکه بموقع خواهیم گفت ، و نسخه ی اول شاهنامه کخ منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ی ابومنصوری ، موقعی آغاز شده بود که هنوز 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه ی خود را بپادشاهی لازم می شمرد ناگزیر بدرگاه آل سامان ، که خریدار اینگونه آثار بودند ، روی می نمود و بهرحال نمی توانست در آن تاریخ بدرگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود بشتابد . محمود ترکزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه ی استاد طوس تأثیری نداشت بلکه تنها کار او قصد قتل گوینده ی آن بگناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع ، بوده است و بس .

    اتمام اولین نسخه ی شاهنامه : فردوسی ، مدتی پیش از بدست آوردن نسخه ی شاهنامه منثور ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسی ، در دوران جوانی و پیش از چهل سالگی ، سرگرم نظم بعضی از داستانهای قهرمانی بود تا بنابر شرحی که گذشت در حدود سال 370 371 هجری نسخه ی شاهنامه منثور ابومنصوری را بیاری یکی از دوستان طوسی خود بدست آورد و بنظم آن همت گماشت ، و پس از سیزده یا چهارده سال ، در سال 384 یعنی ده سال پیش از آشنایی با دربار محمود غزنوی ، آنرا بپایان رسانید . تاریخ مذکور در پاره یی از نسخ قدیم شاهنامه دیده می شود مثلاً در یک نسخه از شاهنامه ی موجود در موزه ی بریتانیا تاریخ ختم آن چنین است :

    سرآمد کنون قصه ی یزدگرد                 بماه سفندارمذ روز اَرد

    ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار                 بنام جهان داور کردگار

    و در یک نسخه ی دیگر از کتابخانه ی شهر استرازبورگ ( فرانسه ) تاریخ ختم کتاب بدینگونه است :

    گذشته از آن سال سیصد شمار           برو بر فزون بود هشتاد و چار

    و در ترجمه یی که فتح بن علی بنداری  اصفهانی بحدود سال 620 624 از شاهنامه بعربی تربیت داد ، باز تاریخ ختم شاهنامه سال 384 است .

    مقایسه ترجمه ی البنداری با شاهنامه ی معمول این نکته را بر ما روشن می کند که بسیاری از مطالب موجود در شاهنامه های متداول در آن ترجمه موجود نیست و ازینجا دریافته می شود که نسخه ی مورد استفاده ی البنداری کوتاهتر و مختصرتر بود . علت آنست که فردوسی ، نخستین بار که شاهنامه را بنظم در می آورد ، شاهنامه ی ابومنصوری استفاده کرد یعنی از کتابی که خیلی از داستانهای اضافی که فردوسی از مآخذ دیگر بدست آورده بود ، در آن موجود نداشت ، درست مثل کتاب غرر اخبار ملوک الفرس ثعالبی که مآخذ اساسی آن هم همان شاهنامه ی ابومنصوری بود .

    ختم دومین نسخه ی شاهنامه : دومین نسخه ی شاهنامه ی محصول تجدید نظر چندین ساله ی فردوسی در منظومه ی خود و افزایش مطالبی بر آن از مآخذ دیگر مخصوصاً از اخبار رستم تألیف « آزادسرو » نامی است که در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری می زیسته است . در حالی که این افزایشها بر نخستین نسخه ی شاهنامه صورت می گرفت ، موضوع آشنایی شاعر با عمال محمود غزنوی و دربار آن پادشاه جهانجوی هم بپیش آمد . حصول این آشنایی مقارن بود با شصت و پنج یا شصت و شش سالگی شاعر یعنی سال 394 یا 395 و ده سال بعد از ختم نسخه ی اول شاهنامه ی منظوم ، و گویا که این ارتباط بوسیله ی ابوالعباس اسفراینی نخستین وزیر محمود ( عزل و حبس او در سال 401 اتفاق   افتاد ) و برادر سلطان یعنی نصربن ناصرالدین سبکتکین ( م 412 ه ) اتفاق افتاده باشد . تا این تاریخ یعنی تا سال 394 395 هجری ، نخستین نسخه ی منظوم شاهنامه شهرت بسیار یافته بود و طالبان از آن نسخه ها برداشتند و با آنکه پدید آورنده ی آن شاهکار به پیری گراییده بود و تهیدستی بر او نهیب می زد ، هیچیک از بزرگان و آزادگان با دانش که از منظومه ی زیبایش بهره مند می شدند در ایندیشه ی پاداشی برای آن آزاده مرد بزرگوار نبودند در حالی که او نیازمند یاری آنان بود و می گفت :

    چو بگذشت سال از برم شصت و پنج                 فزون کردم اندیشه ی درد و رنج

    بتاریخ شاهان نیاز آمدم                 به پیش اختر دیرساز آمدم

    بزرگان و با دانش آزادگان                 نبشتند یکسر سخن رایگان

    نشسته نظاره من از دورشان                  تو گفتی بُدم پیش مزدورشان

    جز احسنت ازیشان نبد بهره ام                  بکفت اندر احسنشان زهره ام

    سَر بَدره های کهن بسته شد                  وز آن بند روشن دلم خسته شد 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله فردوسی

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله فردوسی, مقاله در مورد تحقیق مقاله فردوسی, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله فردوسی, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله فردوسی, تحقیق درباره تحقیق مقاله فردوسی, مقاله درباره تحقیق مقاله فردوسی, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله فردوسی, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله فردوسی, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله فردوسی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت