مقدمه
فشار روانی و مشکلات مزمن جسمی، پیامدهای روانی – اجتماعی را در سطوح و ابعاد مختلف زندگی به دنبال دارد. جنگ ها و کشمکشهای نظامی به دلیل مشکلات و نواقص جسمانی و فشارهای روانی ج اجتماعی ناشی از آن, یکی از مهمترین عوامل استرس زا برای افراد و ملتها محسوب می شوند. ضایعه نخاعی در مجروحین جنگ به دلیل ایجاد مشکلات جسمانی شدید و مستمر به دنبال آن , محدودیتها و فشارهای روانی اجتماعی فراوان برای فرد مبتلا و نیز همسر وی، پیامدهای متعددی به همراه دارد. در این تحقیق به ابعاد روانی – اجتماعی زنانی اشاره می شود که برای سالهای متمادی از مجروحین ضایعه نخاغی ناشی از جنگ به عنوان همسر مراقبت و پرستاری کرده، تلاش دارند زندگی خود را با جامعه سازگار کنند و به علاوه در رشدروانی وضعیت سلامتی – اجتماعی خانواده، به ویژه همسر جانباز خود بکوشند.
تاثیر عضو بیمار در بهداشت روانی اعضای خانواده
افراد مبتلا به بیماری های مزمن جسمی یا روانی از اختلال های رفتاری، شناختی و جسمانی شدید و طولانی مدت رنج می برند. در چنین وضعیتی کنش های روانی – اجتماعی بیماران، از جمله شغل به شدت دچار دگرگونی می شوند و به این خاطر برای سازگاری و زندگی موفقیت آمیز در اجتماع نیاز به کمک و مراقبت های دائمی دارند. افزون بر آن، نه تنها بیمار، بلکه نظام خانواده در ابعاد مختلف تحت تاثیر قرار گرفته، الگوی تعامل معمولی بین افراد خانواده مختل می شود و وظایف و نقش های جدیدی برای اعضای خانواده مطرح می گردد. خانواده های این بیماران به دلیل تحمل استرس های طاقت فرسا و نیز نقش های جدید دچار احساسات و افکاری همچون احساس گناه ، ترس و نگرانی، تنفر و ابراز خشم، اندوه وناامیدی می گردند. زمانی که عضوی ازخانواده بیمار شود و یا در ارائه نقش های معمول و هنجار خود در خانواده احساس ناتوانی کند می توان انتظار داشت که تعادل و هموستاری خانواده از بین برود.
دیدگاه های سیستمی و خانواده درمانی در تعیین آسیب شناسی خانواده بر این تاکید دارند که خانواده به عنوان واحد تعاملی از اعضای خود تاثیر می پذیرد. با این نگرش، بیماری یک عضو خانواده بر کارکردهای مختلف تمام اعضا تاثیر می گذارد. به علاوه، عواملی نظیر انواع و شدت بیماری، سختی و سهولت درمان و شیوه پاسخ افراد خانواده به بیماری تاثیرات در خور توجهی بر یکدیگر دارند و می توانند به عنوان مشخص کننده اصلی فشار روانی در خانواده مورد توجه قرار گیرند. شواهد متعددی بر این حقیقت تاکید دارند که فشارروانی ناشی از تغییرات زندگی و رویدادهای تنش را می تواند موجب بیماری و مشکلات در اعضای خانواده شود. کوکرین و بنی جمالی واحدی دریافتند که بین فشارهای زندگی و مشکلات روانی در اعضای خانواده همبستگی معناداری وجود دارد. بنابراین می تون گفت که همسران افراد قطع نخاع به دلیل فشارهای دائم روانی، ناشی از مراقبت از همسر، تغییر نقش اعضای خانواده، و شرایط خاص زندگی، آسیب پذیری بیشتر داشته ، در معرض ابتلا به مشکلات روانی – اجتماعی هستند.
معلولیت قطع نخاع و پیامدهای روان شناسی ناشی از آن
معلول کسی است که سلامت جسمانی یا روانی او به طور موقت یا دائم صدمه دیده و توانایی انجام امور شخصی و روزمره و فعالیت های شغلی و اجتماعی خود را از دست داده است و درنتیجه قادر نیست بدون استفاده از وسایل کمکی و یا مراقبت و حمایتهای خاص به زندگی عادی خود ادامه دهد. ضایعه نخاعی از جمله معلولیت هایی است که ازگان ها و سیستم های مختلف فرد بیمار را تحت تاثیر قرار می دهد. زندگی بیمار مبتلا به ضایعه نخاعی دستخوش تغییرات عمیق می شود و وابستگی به ویلچر برای نقل مکان ، فقدان کنش در اندام ها و ارگان های متعدد، بی اختیاری ادرار و مدفوع، ناتونی جنسی، عدم باروری، عدم انطباق محیط اجتماعی با معلولیت و شرایط جسمانی، و برخوردهای نسنجیده اطرافیان هرکدام مشکلاتی را بر بیمار تحمیل می کند. تحقیقات نشان می دهند که در تبیین پیامدهای روان شناختی افراد مبتلا به ضایعه نخاعی باید به نقش تفاوت های فردی، شیوه های واکنش به استرس، سبک اسنادی، روابط اجتماعی ، نگرش و جهان بینی فرد، اعتقادات و ایمان مذهبی در تسریع و تسهیل سازگاری مجدد توجه داشت. به علاوه در ارتباط با آسیب دیدگان نخاعی ناشی از جنگ عراق علیه ایران نباید اعتقادات مذهبی را در رویارویی با فشار نادیده گرفت.
در مطالعه الیوت و همکاران او در مورد نحوه و میزان سازگاری افراد مبتلا به ضایعه نخاعی مشاهده شد که منابع و توانمندی های روانی و جسمانی فرد در سازگاری با محیط، پس از ضایعه، نقش مهمی ایفا می کنند. حوادث تروماتیک زندگی مانند جنگ، شخصیت وحدت یافته فرد را به طور منظم و مجموعه ای تحت تاثیر قرارداده، سطوح در هم یافته کنش های روان شناختی انسان را مورد حمله قرار می دهند، بنابراین مشکلات شدید جسمی، نظیر محدودیتهای حسی و حرکتی، تنها مشکل افراد ضایعه نخاعی نسیت، بلکه پیامدهای روانشناختی ناشی از ضایعه که به دنبال تغییر الگوی زندگی آنها ایجاد می شود ازخود ضایعه نگران کننده تر است.
تاثیر پذیری زنان از همسر مبتلا به ضایعه نخاعی
آثار روانی مستقیم عوارض فوق، علاوه برفرد، متوجه بستگان درجه یک معلول قطع نخاع ، به ویژه همسر و فرزندان او است. زنان به ویژه زنان شاغل، علاوه بر رویارویی با استرس های کاری مشابه با مردان، با فشارهای مضاعفی چون تبعیض، تفکرات کلیشه ای، انزوای اجتماعی و تعارض نقش های خانوادگی- شغلی روبه رو هستند . بار اضافی نقش موجب می شود که زندگی اجتماعی زنان و روابط آنان با اقوام و دوستان با محدودیت ها و تغییرات عمده همراه شود. در واقع، چنین زنانی در انتخاب دوستان و نحوه روباط و فعالیتهای اجتماعی تحت فشار روانی مضاعف قرار می گیرد. بر این اساس، بهداشت روانی زنان با توجه به مسئولیتهای خطیر آنان در مراقبت و پرورش فرزندان و خانواده و کنترل بر محیط استرس زا حائز اهمیت است . دباغی یاد آور می شود که همسران افراد مبتلا به ضایعه نخاعی به دلیل تحمل فشارهای بیش از حد محیط و عدم ارضای نیازهای روانی – عاطفی و روابط نامناسب در خانواده از مشکلات بیشتری رنج می برند. ویتزنکامپ و همکاران او و چان در بررسی مشکلات زنانی که دارای همسر مبتلا به ضایعه نخاعی بودند نتیجه گیری کردند که این زنان استرسهای متعدد، خستگی، عصبانیت، عدم رضایت زناشویی، شیوه های مقابله ای نامناسب، افسردگی و محدودیتهای اجتماعی را متحمل می شدند. به طور مشابه، همتی در مرور تحقیقات قبلی دریافت که همسران نظامیان جنگ ویتنام، مشکلات اجتماعی، فقدان کنترل، احساس گم گشتگی، انزوای اجتماعی ، فقدان کنترل ، سرزنش خود و احساس عدم هویت دارند. نورث و لافام و رندلو در مطالعه آسیب های ناشی از قطع نخاع دریافتند که تغییرات قابل توجه در زندگی ، عدم سازگاری ، خستگی و آشفتگی در اعضای خانواده به وضوح مشاهده می شود. در مجموع به نظر میرسد که همسران جانبازان قطع نخاع به دلیل تحمل استرسهای متعدد، مستعد آسیب های روانی – اجتماعی و جسمانی بسیار هستند.
هدف اصلی تحقیق حاضر، مقایسه نیمرخ رواین همسران شاغل جانبازان قطع نخاع با همسران شاغل افراد عادی است. سوال اصلی این تحقیق عبارت است از : آیا نیمرخ روانی همسران شاغل جانباز صزع نخاع با نیمرخ روانی همسران شاغل افراد عادی تفاوت دارد یا خیر؟
روش
این مطالعه از نوع توصیفی – مقطعی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل 310 جانباز نخاعی ساکن در شهر تهران بود که از میان آناه تعداد 57 نفر دارای همسر شاغل بودند. از این تعداد دسترسی به 7 نفر به دلیل نداشتن آدرس مشخص ممکن نشد. به علاون 5 نفر از آنان نیز حاضر به همکاری نشدند و لذا تعداد آزمودنی های گروه آزمایشی به 45 نفر کاهش یافت. حجم نمونه گروه کنترل با تعداد مساوی گروه آزمایشی از بین جامعه عادی زنان شاغل (که همسر آنان جانباز نبود) انتخاب شدند.
این دو گروه از نظر سن ، شغل ، درآمد، مدت ازدواج، سابقه کار، سطح تحصیلات وسابقه بیماری اعصاب و روان همتاسازی شدند.
نتایج آزمون (تی) نشان داد که بین ویژگی های دموگرافیک دو گروه مشابهت وجود دارد و تفاوت موجود بین آنها معنادار نیست همچنین هیچ یک از آزمودنی ها سابقه بیمایر اعصاب و روان نداشت ابتدا اهداف تحقیق برای آزمودنی ها توضیح داده شد و پس از کسب رضایت آنان، از آزمودنی های دو گروه خواسته شد تا پرسشنامه MMPI را تکمیل کنند. پرسشنامه MMPI شامل 71 سوال جهت ارزیابی وضعیت روانی افراد است.
پرسشنامه چند جنبه ای شخصیتی مینه سوتا (MMPI) از مهمترین و معتبر ترین پرسشنامه هایی است که در حال حاضر به خاطر ویژگی های بالینی و فنی آن کاربردفراوان دارد. این پرسشنامه برای اولین بار در سال 1943 توسط هته وی و مک کین لی در دانشگاه مینه سوتا ارائه گردید.
فرم کوتاه این آزمون شامل 71 سوال است که توسط کینکانن در سال 1968 تحت عنوان مینی مالت تهیه و منتشر گردید.
ویژگی های آماری این آزمون توسط محققین ایرانی (26،27،28،29) در تحقیقات متعدد برای جامعه ایرانی مورد تایید قرار گرفته است.
فرم کوتاه دارای 3 میزان روایی دروغ یاب (L) نابسامدی یا مقیاس احساس بد (F) ، و مقیاس اصلاح (K) و 8 میزان بالینی است. میزان های بالینی شامل خود بیمارانگاری (HS)، افسردگی (D) , هیستری (Hy) انحراف اجتماعی – روانی (Pd), پرانویا (Pa), ضعف روانی (Pt), اسکیزوفرنیا (SC), و هیپومانی (ma) هستند مطالعات انجام شده در مورد MMPI بین سالهای 1970 تا 1980 نشان داد که همه مقیاس های MMPI کاملا پایا هستند و دامنه تغیرات ضرایب پایایی آنها از 71/0 (مقیاس Ma) تا 84/0 (مقیاس Pt) است.