تولستوی در دهکده ی یاسنایا پولیانا در جنوب شهر تولا در ملک خانوادگیش دیده به جهان گشود. پدرش کنت بود و مادرش شاهزاده خانم. تولستوی دوساله بود که مادرش درگذشت. و هفت سال بعد هم پدرش از دنیا رفت. او در سال 1843 وارد دانشگاه غازان شد و زبانهای شرقی و حقوقی تحصیل کرد. در سال 1847 دانشگاه را ناتمام ترک گفت و به اداره املاک وسیع خود در سامارا پرداخت اما پس از چهار سال خسته و نومید، به قفقاز نزد برادرش رفت و وارد ارتش شد. چند سالی به شیوه معمول سربازان آن زمان، به عیاشی ، میگساری، و قمار پرداخت. در چند نبرد مرزی شرکت کرد، و در دفاع از سواستوپل (1854 تا 1855) در جنگ کریمه حضور داشت. در ضمن اثر خود زندگینامه وارش کودکی (1852) را نوشت که در مجله معاصر انتشار یافت و تا حدودی مایه شهرتش شد. تولستوی در فاصله سالهای 1857 تا 1861 سه بار هم به اروپای غربی – آلمان ،انگلستان، ایتالیا، و سویس سفر کرد تا شیوه های آموزش و پرورش را مورد مطالعه قرار دهد، و در بازگشت به ملکش، مدرسه ای برای کودکان روستایی دایر کرد. در سال 1862 با سوفیا آندرئیونا برس ازدواج کرد. او همسر و مادر و یاوری نمونه برای تولستوی بود. سیزده فرزند به دنیا آورد، و گذشته از خانه داری، تولستوی را در آفرنیش آثارش یاری می داد (چنان که نسخه خطی کتاب جنگ و صلح را هفت بار با دست رونویسی کرد) تولستوی تقریباًبی وقفه به نوشتن ادامه داد. در سال 1879 تحولی معنوی در او پدید آمد از کلیسای ارتودوکس روس کناره گرفت آن را محکوم و مسیحیت بدون کلیسا مرامی اختیار کرد. یعنی همه جزمیات و آیینهای عبادی را ترک گفت وبه هواخواهی از اصول اخلاقی و سرمشقهای مسیح پرداخت. او هنر و ادبیات کفر آمیز و دنیوی را رد می کرد و می کوشید تا آیینی مبتنی بر عشق و مسیحی و متضمن اصل عدم مقاومت در برابر شر (تولستوئیسم) به وجود آورد. تولستوی در ملک خود در کنار دهقانان به کار پرداخت و فضایل ساده مسیحیت را سرمشق قرار داد تا مرام اخلاقی خویش را جامه عمل بپوشاند. بدین ترتیب، مریدان بسیاری به تعالیم او دل سپردند و آیین جدید تولستوئیسم اختیار کردند. سر انجام، در سال 1901 کلیسا تولستوی را تکفیر کرد. و او همچنان به نگارش مقالات جدلی و رسالاتی در باب خداشناسی و تهذیب اخلاق ادامه داد. چند سال آخیر عمر تولستوی در اثر ناسازگاری همسرش و بیگانگی وی با تولستوئیسم به تلخی گذشت. پیرمرد چنان به ستوه آمد که در هشتاد و دوسالگی در نیمه شبی سرد بی خبر از خانه بیرون زد و با قطار راهی جنوب شد تا باقی عمر را در کنجی انزوا گزیند. در حین سفر ذات الریه گرفت ناچار در ایستگاه آستاپوو پیاده اش کردند،وده روز بعد در همان جا از دنیا رفت.
اندیشه ها
تولستوی همواره وجدانی بسیار زنده و فعال داشت حتی به نظر می رسد که خوشگذرانی و عیاشی دوران جوانیش ناشی از خستگی همراه با جستجوی دیوانه وار اما بیهوده ی او برای پی بردن به مفهوم زندگی بوده است. پس از جنگ کریمه، آموزش و پرورش دهقانان تمام توجه تولستوی را به خود معطوف داشت و در راه تحقق آن به تلاش پرداخت. او به عنوان یک اشرافی ثروتمند همیشه احساس مسئولیت شریف داشت و در مقام مرید روسو به نیکی انسان معمولی به ویژه دهقانان روستایی، ایمان راسخ داشت. با کم مایگی و ریا کاری تمدن جدید مخالف بود تمدن غریبی را به طور اعم، و جنبه ماده گرایی آن را به طور اخصّ، زشت می شمرد. در میانسالی عقل را با خدا و دانش یکسان می انگاشت اما عقلی که او توصیف می کرد. بیشتر از دل سرچشمه میگرفت تا مغز. از نظر وی عقل تقریباً معادل وجدان بود.
هملن گونه که فیلپس اشاره میکند، اندیشه های تولستوی در اواخر عمر، تکاملی را که باورهای اولیه او داشت ندارد. بر اساس تعالیم تولستوئیسم، خدایی جز قانون اخلاقی درونی انسان وجود ندارد. این قانون اخلاقی به جای انگیزشهای خارجی از خود جوشی درونی مایه می گیرد. زندگی درونی مبنای عالم است و غایت و منظور حرکت درونی آرامش روحی (شادی) است.
سبک و شیوه پرداخت:
رمانها و داستانها(و نیز زندگی) تولستوی از بسیاری جهات با آثار داستایفسکی تفاوت دارد. تولستوی آثارش را با دقت بسیار نگاشته و در رعایت نکات دستوری رنجها برده است . او لحنی مقتدرانه دارد بیشتر ترجیح می دهد درباره اشراف و دهقانان بنویسید تا طبقه متوسط بیمایه، و اشخاص داستانهایش معمولا آدمهای طبیعی ، عادی ، و ساده اند. سبکش پر طول و تفصیل و ملال آور است عاری از هر گونه جوهر شمری یا صناعات ادبی- نثری فوق العاده ساده و بی تکلف... و این ترکیب واژگان عامیانه ناب با ساخت نحوی بسیار پیچیده است که آن فردیت شگفت زبان تولستوی را پدید می آورد.
شیوه تولستوی، با زکاوی روح انسان و تشریح تکامل عوالم نفسانی است . از این روی جزئیاتی که وصف می کند واقعیتهای پیچیده فرهنگی نیست، بلکه گویی ذراتی است که تجزیه می شود ،ذراتی نامرئی که مستقیم از ادراک حسی مایه می گیرد. اما تولستوی زیاد به این جزئیات و ریزه کاری ها می پردازد. و هر یک از این جزئیات هم زاییده مشاهدات و دید انسانی خود اوست. به همین احاظ واقعی شخصی یا شی وصف شده با گیرایی تمام خواننده را مجذوب می سازد. در حالی که تورگینف برونگراست، تولستوی درونگرانست و خواننده را همپای تغییرات عاطفی و روحی زنان و مردان داستانهایش به پیش می برد.
آثار:
تولستوی نویسنده ای پر کار بود. چاپ آثارش به انگلیسی به مناسبت یکصدمین سال تولد او (1929 تا 1937) به بیست و یک مجلد می رسد. این آثار به سه دوره مشخص تقسیم می شود نسخت، از سال 1852 تا 1862 (تاریخ ازدواج او) دوم، از سال 1862 تا 1879 (سال نوکیشی او) و سوم ،سال 1879 تا 1910 . تولستوی از سال 1899 به بعد دیگر آثار چندان مهمی ننوشت.