وجود کشمکشهای تجاری برای جلب رضایت مشتریان و فتح بازار های رقابتی، نیاز به تولید محصولات و ارائه خدمات قابل اطمینان به طور روزافزونی بیشتر میشود. روش شش سیگما ابزاری برای بهبود کیفیت است. هرچه به شش سیگما نزدیکتر شویم ، نیاز به آزمون و بازرسی کاهش مییابد، هزینهها کاهش مییابند، چرخه تولید کوتاهتر میشود و رضایت مشتری بهتر تامین میشود. می توان گفت رسیدن به شش سیگما یک هدف نیست بلکه یک افق است که همواره راه حرکت به سمت تعالی هرچه بیشتر سازمان را به ما نشان می دهد. نقش افراد در اجرای این روش کیفی غیر قابل چشم پوشی است. تیمها با تلاشهای کیفی که برای اجرای موفق شش سیگما انجام می دهند بخش مهمی از این فرآیند را عهده دار می باشند. اینکه تا چه حد یک ابزار کیفی مهم و پیشرفته باشد مهم نیست. آن چیزی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است نقش انسان در بکار گیری این ابزارها می باشد. در نتیجه تیمهای کاری نقش بسیار عمده ای در موفقیت فرآیند شش سیگما ایفا میکنند. این مقاله سعی دارد تا با بررسی نقش تیمها در اجرای فرآیند شش سیگما به چگونگی بکارگیری تیمها در طی این فرآیند بپردازد و ارزش و اهمیت ترکیب تیمها با شش سیگما را بیان نماید. و در پایان یک الگو برای این تیم ها ارائه دهد.
واژه های کلیدی: کیفیت - شش سیگما - تیم ها
1- مقدمه
سیر تحولات جهانی به سمت دستیابی به تکنولوژی نوین و فن آوری برتر در ارائه محصولات و خدمات ، اهمیت کیفیت و لزوم توجه به آن را اجتناب ناپذیر نموده است. امروزه دیگر پرداختن به مقوله کیفیت یک مزیت رقابتی نیست بلکه پاسخگویی به یک نیاز حیاتی است. افزایش آگاهی افراد، لزوم نوآوری در فن آوری ، جهانی شدن کسب و کار ، افزایش رقابت و رشد فزاینده نیازهای جامعه از جمله عواملی است که عرصه را بر مدیران و مجریان شرکتهای تولیدی و خدماتی تنگ نموده و آنان را مجبور به توجه روز افزون به بحث کیفیت محصولات و خدمات نموده است. یکی از ابزارهایی که امروزه بعنوان یک روش سیستماتیک ، جهت بکارگیری منسجم از ابزارهای مختلف کیفی ، در جهت رسیدن به سطح کیفیت عالی مورد استفاده قرار می گیرد متدولوژی شش سیگما می باشد.
شش سیگما یک فرآیند است با مجموعه ابزارهای آماری ، که برای اجرای نظریه ها و فلسفه های مدیریت در راه رسیدن به تعداد عیب کمتر از 4/3 در میلیون استفاده می شود. شش سیگما با توجه به اهداف تعیین شده و جمع آوری داده ها که با بکار بردن تکنیکهای آماری وکاربرد ابزارهای مدیریتی صورت می گیرد به همراه تحلیل نتایج ، از طریق کاهش نقص در محصولات و خدمات ، در جهت ایجاد تغییر در سازمان و تامین کیفیت مورد نیاز و رضایت مشتری گام بر می دارد. بطور کلی می توان گفت ششسیگما گزاره جدید مدیریت با هدف ارتقای سودآوری، افزایش سهم بازار و کاهش هزینه ، از طریق حل مشکلات و کاهش تغییرپذیری در فرآیندهای عملیاتی و کسب و کار سازمان است. روش شش سیگما ابزاری برای بهبود کیفیت است. هرچه به شش سیگما نزدیکتر شویم ، نیاز به آزمون و بازرسی کاهش مییابد، هزینهها کاهش مییابند، چرخه تولید کوتاهتر میشود و رضایت مشتری بهتر تامین میشود.
متدولوژی شش سیگما اولین بار در شرکت موتورولا پایه ریزی شد. زمانی که اکثر شرکتهای آمریکایی بر این باور بودند که کیفیت هزینه ایجاد می کند و تلاش در جهت کیفیت بیشتر باعث سودآوری کمتر خواهد شد ، در شرکت موتورولا (در سال 1979) ارتباط و وابستگی بین کیفیت بالاتر و هزینههای توسعه پایینتر در تولید محصولات، شناختهشد و مورد توجه قرار گرفت. در آن سال برخلاف نظریات قبلی که کاهش سرعت تولید و افزایش هزینه را عامل بهبود کیفیت میدانستند، در موتورولا به این نتیجه رسیدند که بهبود کیفیت موجب افزایش سرعت تولید و کاهش هزینههای تولید میگردد. یعنی باید به کیفیت بعنوان علت نگاه شود و نه معلول.
بنابراین می توان گفت شرکت موتورولا در دهه 80 با بکار بردن یک نوع مهندسی مجدد در مدیریت کیفیت جامع به طرح روششناسی شش سیگما دست یافت
.به طور خلاصه می توان گفت هدف اصلی متدولوژی شش سیگما اجرای یک استراتژی مبنی بر اندازه گیری است که بر بهبود فرآیند و کاهش تغییر پذیری تمرکز می کند. از دو متدولوژی در پروژه های شش سیگما استفاده می شود. یکی فرآیند DMAIC که یک سیستم بهبود برای فرآیندهای موجودی است که خارج از حدود مشخصات قرار دارند و به دنبال راهی برای بهبود و افزایش سود در آنها هستیم.
فرآیند تعریف تا کاهش خطا در شش سیگما در چرخه DMAIC شکل می گیرد .( شکل یک )
شکل یک
دوم فرآیند DFSS که مخفف Dessign for six sigma یعنی طراحی برای شش سیگما می باشد. فرآیندهای DFSS ، سیستم های بهبودی هستند که برای توسعه ی فرآیندهای جدید یا محصولات جدید در سطح کیفیت شش سیگما مورد استفاده قرار می گیرند. DFSS بر خلاف روش DMAIC دارای یک روش مشخص و معین نیست و متدهای مختلفی برای طراحی مورد استفاده قرار می گیرند.
2- ساختار اجرایی پروژه شش سیگما
اگرچه بسیاری از افراد سازمان به نوعی با موضوع شش سیگما مواجه خواهندگردید اما پروژههای شش سیگما از افراد انتخابی استفاده میکند. افراد مذکور بنیان اجرای ششسیگما را تشکیل داده و به شش گروه تقسیم میشوند. مستندات جدید علمی موجود در زمینه 6 سیگما بر روی این ساختار به صورت کلی اتفاقنظر دارند. این شش گروه عبارتند از:
1- مدیران ارشد :(Executive Staff) مدیر یا مدیران ارشدی که نیروی رویکرد به 6 سیگما را در سازمان جاری میکنند وحمایتهای لازم را از اجرای ششسیگما بهعمل آورده و نسبت به اجرای آن متعهد و پاسخگو هستند.
2- قهرمانان ( :(Champion افراد کارشناسی که با معرفی ششسیگما بستر و فرهنگ مناسب را بهوجود میآورند. این افراد راهبران فکری این روششناسی هستند و بهعنوان مغز متفکر، اجرای ششسیگما را تسهیل میکنند. آنها باید اهداف را تعیین کنند ، امکانات مورد نیاز را تخصیص داده و پیشرفت پروژه ها و و نتایج آنها را پیگیری و بررسی نمایند.
3- کمربندمشکیهای ارشد :(Master Black Belts) افراد کارشناسی که پروژههای متعدد ششسیگما را مدیریت و هدایت میکنند. این افراد رهبر و مربی کمربند مشکی ها هستند. مسئولیت تمام برنامه های شش سیگما که در بخش معینی از سازمان اجرا می شود به عهده یک کمربند مشکی ارشد می باشد. ازجمله وظایف اصلی یک کمربند مشکی ارشد ، انتخاب ، آموزش ، سرپرستی و هدایت کمربند مشکی ها و تعریف پروژه های بهبود کیفیت ، تصویب پروژه ها و نهایتا بررسی و باز نگری نتایج پروژه هایی است که خاتمه یافته اند.