مهمترین هدف هر شرکت به دست آوردن پول و حفظ این وضعیت است که به میزان زیادی به میزان نقدینگی و کارآیی شرکت بستگی دارد.
به این خاطر که این مشخصهها، توانایی یک شرکت را در پرداخت سود به سهامداران تعیین میکند، سوددهی شرکت در قیمت سهام آن منعکس میشود. به این دلیل، سرمایهگذاران باید سوددهی شرکت را از جنبههای گوناگون مدنظر قرار دهند. از جمله اینکه شرکت در استفاده از منابع خود چقدر کارآیی دارد و چه میزان از عملیات خود، ایجاد درآمد میکند. محاسبه حاشیه سود یک شرکت میتواند راه خوبی برای تسلط بر این مفاهیم و دیگر جنبههای تولید ثروت از جانب شرکت برای سرمایهگذاران فراهم کند.
نتیجه نهایی عملکرد یک شرکت یا بهتر بگوییم سود خالص آن اولین معیاری است که بیشتر سرمایهگذاران در رابطه با سوددهی یک شرکت مدنظر قرار میدهند متاسفانه توجه محض به عواید و سود های خالص یک شرکت، بسیار اغواکننده میتواند باشد و همیشه تصویری دقیق از عملکرد شرکت ارائه نخواهد داد و تکیه بر این مقادیر به تنهایی، میتواند عواقب بدی را به همراه داشته باشد.در مقابل نسبتهای حاشیه سود قادر هستند که دیدگاه عمیقتری به کارآیی مدیریت در اختیار سرمایهگذاران قرار دهد. این نسبتها به جای در نظر گرفتن اینکه مدیریت شرکت، چه میزان از داراییها، سهام و سرمایهگذاریهای شرکت به دست آورده، مقدار پولی را که شرکت از تمام درآمدها حاصل از «فروش محصولات» دارایی ها و سرمایهگذاریها به دست خواهد آورد، مورد توجه قرار میدهد.
حاشیهها به بیان ساده، عوایدی هستند که به صورت نسبت یا درصدی از فروش شرکت، بیان میشوند. این درصد سرمایهگذاران را قادر میسازد که سوددهی شرکتها را به مقایسه بگذارند که اعداد و ارقام بدست آمده از صورت های مالی شرکتها، چنین توانایی را ندارند.
یک مثال در این زمینه میتواند بسیار روشنگر باشد. در اولین فصل سال 2003، شرکت سازنده کامپیوترهای شخصی Dell از 175 میلیارد دلار فروش خود، سودی برابر 749 میلیون دلار کسب کرد. رقیب اصلی این شرکت، یعنی شرکت HP نیز از فروش 9/19 میلیارد دلاری خود، 990 میلیون دلار سود به دست آورد. مقایسه سود این دو شرکت به شما ثابت میکند که HP بهتر از Dell به سود رسیده است. اما آیا این مقایسه میتواند حرفی پیرامون سوددهی و کارآیی این دو شرکت داشته باشد؟
اگر به حاشیه سود یا به عبارتی عوایدی که از هر دلار حاصل از فروش شرکت به دست میآید توجه کنید خواهید دید که Dell به ازای هر دلار، 65 سنت به دست آورده و این در حالی است که همین نسبت برای شرکت HP کمتر از 5 سنت است این اختلاف چندان زیاد نیست اما همین نکته، یکی از دلایلی است که ارزش بازار Dell بیشتر از HP است.
= حاشیه سود ناویژه
بهای تمام شده کالای فروش رفته - فروش
فروش کل
= حاشه سود خالص
سود خالص پس از کسر مالیات
فروش کل
= حاشیه سود عملیاتی
سود قبل از کسر مالیات (سود عملیاتی)
فروش کل
در بحث حاشیه سود با سه دسته متفاوت روبرو هستیم: حاشیه سود ناویژه، حاشیه سود عملیاتی، حاشیه سود خالص حاشیه سود ناویژه
حاشیه سود ناویژه، سوددهی شرکت را با در نظر گرفتن هزینههای فروش یا بعبارتی بهای تمام شده کالای فروش رفته بیان میکند. به عبارتی بیان میکند که کارآیی مدیریت در بکارگیری منابع و نیروی کار در چه سطح است.
برای مثال، شرکتی که فروشی معادل یک میلیون دلار و بهای تمام شده کالای فروش رفته 600 هزار دلار داشته باشد در نتیجه حاشیه سود ناویژه شرکت برابر 40 درصد است.
شرکتهایی با حاشیه سود ناویژه بالا، منابع زیادی در دست دارند تا در زمینههای دیگر از جمله طرح و توسعه یا بازاریابی صرف کنند. پس روندهای نزولی در حاشیه سود ناویژه را جدی بگیرید زیرا میتواند نشاندهنده مشکلات آتی شرکت در سوددهی باشد. روند منفی و مداوم حاشیه سود ناویژه ممکن است نشاندهنده عدم کارآیی مدیریت در مهار افزایش اقلام تشکیلدهنده بهای تمام شده کالای فروش رفته باشد. البته توجه داشته باشید که حاشیه سود ناویژه برای هر صنعت، متفاوت است. پس همه را به یک چشم نگاه نکنید.
با در نظر گرفتن سود شرکت قبل از کسر مالیات، حاشیه سود عملیاتی منعکسکننده موفقیت مدیریت شرکت در ایجاد سود از عملیات جاری شرکت است.
این نسبت نشاندهنده این واقعیت است که به ازای هر واحد پولی، از فروش، چه میزان سود عملیاتی (سود پس از کسر هزینههای عملیاتی) عاید شرکت شده است. نسبتهای بالای حاشیه سود عملیاتی نشاندهنده توفیق مدیریت در کنترل هزینههای شرکت و یا پیشی گرفتن رشد فروش شرکت به رشد هزینههای آن است.
حاشیه سود عملیاتی در عین حال امکان مقایسه سوددهی شرکتهایی که معمولاً هزینههای عملیاتی و بهای تمام شده کالای فروش رفته را افشا نمیکند، برای سهامداران فراهم کند. این نسبت معمولاً قابل اتکاتر به شمار میآید. زیرا کمتر مورد دستکاری توسط حقههای حسابداری قرار میگیرد.
به طور طبیعی به علت اینکه این نسبت شامل تمام هزینهها از جمله هزینههای فروش و هزینههای عملیاتی است، مقدار آن از حاشیه سود ناویژه کمتر است.
سود خالص شرکت، پس از کسر مالیات به دست میآید و به عبارتی سود قابل تقسیم شرکت لقب میگیرد. پس این نسبت سود خالص شرکت را با فروش کل مقایسه میکند و نتیجه نهایی مدیریت را به نمایش میگذارد.
همانند دو نسبتی که قبلاً توضیح داده شد، این نسبت هم از صنعتی به صنعتی دیگر در تغییر است. با مقایسه حاشیههای سود خالص و ناویژه یک شرکت، میتوان درک خوبی از هزینههای غیرتولیدی، غیر عملیاتی و غیر مستقیم مانند هزینههای مالی، اداری و بازاریابی فراهم میکند.
برای مثال، شرکتهای هوایی بینالمللی مانند British Airline حاشیه سود ناخالص در حدود پنج درصد دارند و حاشیه سود ناخالص آنها در حدود چهار درصد است. در مقابل شرکتهای هوایی کوچکتر و داخلیتر از حاشیه سود ناویژه 29 درصد و حاشیه سود داخل یک صنعت خاص هم تفاوت عمدهای وجود دارد.
در عین حال در صنایع نرمافزاری، شاهد حاشیه سود ناویژه 90 درصدی هستیم که رقم بسیار بالایی است که البته حاشیه سود خالص آن به حدود 27 درصد میرسد که نشاندهنده هزینههای بالای بازاریابی و اداری و در مقابل هزینههای عملیاتی پایین است.
زمانی که یک شرکت حاشیه سود بالایی دارد، نشاندهنده این است که در عرصه رقابت خود از نقاط قوتی برجستهتر نسبت به سایرین برخوردار است. شرکتهایی که از حاشیه سود خالص بالاتری برخوردارند امنیت بیشتری در مواجهه با موقعیتهای سخت دارند و شرکتها با حاشیه سود پایین، در دوران افول بازار، وضعیت تاسفباری را پشت سر خواهند گذاشت.
نسبت های سود آوری
نسبت های سود آوری : یکی از شاخص های مهم سلامت مالی شرکت و کارایی مدیریت آن توانایی شرکت درکسب سود قابل قبول و یا برگشتی راضی کننده روی سرمایه گذاری آن است . بدیهی است که سرمایه گذاران تمایلی به مشارکت در شرکتی که سودآوری و درآمد سازی ضعیفی دارد از خود نشان نمی دهند . چراکه سود آوری اندک در قیمت سهام و توانایی بالقوه شرکت در پرداخت سود سهام تاثیر منفی دارد . اعتبار دهندگان نیز راضی به پرداخت وام به شرکتی که موقعیت ضعیفی از نظر سودآوری دارد نخواهند بود ، چون احتمال این را می دهند که طلب آنها هرگز بازپرداخت نگردد . البته باید یادآوری شود که قدر مطلق سود اهمیت چندانی ندارد مگر اینکه این سود در قیاس با منبع ایجاد آن (میزان سرمایه گذاری ) مورد ارزیابی قرارگیرد . برخی از مهمترین شاخص های ارزیابی نتیجه عملکرد شرکت به شرح ذیل می باشد :
حاشیه سود ناخالص : این نسبت نشان دهنده درصد سودی است که پس از پرداخت قیمت تمام شده کالای فروخته شده عاید می شود . بدیهی است که هرچه این نسبت بالاتر باشد وضع مطلوبتری را نشان می دهد . سود ناخالص عبارتست از تفاضل فروش خالص از قیمت تمام شده کالای فروخته شده .
سود ناخالص
حاشیه سودناخالص = --------------------
فروش خالص
حاشیه سود خالص : نسبت سود خالص به فروش خالص را حاشیه سود خالص می نامند . این نسبت نشان دهنده سودآوری حاصل از درآمد و یکی از شاخصهای مهم عملکرد شرکت است . همچنین این نسبت معرف بازدهی و کارایی تولید و ساختار قیمت تمام شده و هزینه های شرکت است .