تکنوپولی پستمن
نیل پستمن (Neil Postman)، استاد دانشگاه نیویورک، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل ارتباط جمعى، از زمره کارشناسانى است که خطر کاربرد تکنولوژى بدون اخلاق را در کتاب ها، مقالات، سخنرانىها و مصاحبههاى فراوان گوشزد کرده است. وى در این آثار با نگاهى پژوهشگرانه و متکى بر آمار و گزارشهاى مستند، آثار انهدام فرهنگى، روانى و اجتماعى را که ناشى از لجام گسیختگى نظام صنعتى جدید است، عرضه مىدارد. کتاب تکنوپولى از زوایاى مختلف به این مسأله نگریسته و تصویرى از جامعه آمریکا به عنوان نخستین نظام تکنوپولى ارائه میکند؛ نظامى که جامعه را به طور مطلق در انقیاد تکنولوژى مدرن قرار داده و حق دخالت در سرنوشت را از آن ربوده است.
در این میان اگرچه «تکنوپولى» بهترین نمونه براى تبیین آثار این اندیشمند معاصر است اما دیگر کتابهاى وى را نیز به نوعى مىتوان تکمیل کننده « تکنوپولى» دانست که براى نمونه مىتوان به آثارى همچون «نقش رسانههاى تصویرى در زوال دوران کودکى»، «زندگى در عیش، مردن در خوشى» و «تلویزیون و آموزش انگلیسى» اشاره کرد.
پستمن چه مى گوید؟
پستمن را مىتوان منتقد جدى جامعه سرمایهدارى کنونى جهان و بویژه آمریکا دانست. در این راه وى اگرچه بسیارى از جامعه شناسان را همراه با خود دارد، اما توجه ویژه او به نقش رسانهها در چنین جامعهاى، آثارش را در مقایسه با دیگران متمایز ساخته است.
پستمن در آثارش با ارائه مدارک متعدد، به دنبال اثبات این مسأله است که تکنولوژى و توسعه آن در جامعه جدید، اگرچه در ظاهر منشأ خدمات بسیارى بوده است، اما در نهایت لطمههاى جبران ناپذیرى را نیز به جامعه انسانى وارد کرده است که از جمله آنها مىتوان به از بین رفتن قدرت تفکر و تعقل به دلیل گسترش رسانههاى تصویرى و جایگزینى زبان احساس به جاى زبان تعقل اشاره کرد.
پستمن در بخش دیگرى از آثار خود به صراحت نسبت به اثرات تخریبى انقلاب بصرى که به اعتقاد وى داراى مصادیقى همچون تصویر، کاریکاتور، پلاکارد و آگهىهاى بازرگانى است اشاره کرده و مىافزاید: «انقلاب الکترونى و انقلاب بصرى دست در دست هم، هر چند ناهماهنگ به تهدیدى عظیم بر ضد زبان، ادب و فرهنگ پرداختند و جهان اندیشه را به جهان نور و موج مبدل ساختند.»
وى در این راه از اندیشههاى «مک لوهان» بهره جسته و با بیان جملهاى از مک لوهان مىگوید: «به اعتقاد مک لوهان زمانى که بشر در یک محیط الکترونیکى زیست مىکند، خصلتى دیگر مىیابد و هویت فردىاش در تمامیت جمعى استحاله گشته و در آن ذوب مىشود تا جایى که «انسان جامع» به «انسان جماعت» مبدل مىشود.»
دکتر صادق طباطبایى مترجم آثار پستمن در ایران - در توضیح اندیشههاى وى میگوید: «به عقیده پستمن، تکنیک یک دوست بوده و به همین دلیل قابل اعتماد است. اما چنین دوستى بسیارى از چیزها را از انسان مىگیرد، تا جایى که مساوى با انسان مى ود. از سوى دیگر در گام بعدى این تکنیک داراى ایدئولوژى شده و به تکنولوژى تغییر مىیابد. در این مرحله از انسان نیز فراتر رفته و طبیعى است که هرچه را مانع خود مىبیند از سر راه برمىدارد.»
وى به حذف تمامى فیلدهاى موجود براى انسان به عنوان موانع تکنولوژى اشاره کرده و مىافزاید: «بر این اساس تکنولوژى تمامى این فیلدها همچون خانواده، سنت، فرهنگ و حتى اندیشه را از سر راه خود بر مىدارد؛ تا جایى که نبردى در این راه آغاز مىشود.»
بر این اساس نیل پستمن جامعه را مغلوب تکنولوژى دانسته و معتقد است که تکنوپولى در چنین نظامى مطرح مىشود؛ نظامى که با انقلاب تلگراف به عنوان نخستین انقلاب در این زمینه آغاز مىشود.
وى همراهى تلگراف با انقلاب فوتوگرافیک را نقطه عطفى در تاریخ دانسته و از آن به عنوان عاملى مهم براى تهىشدن و یکدستى فرهنگهاى مختلف یاد مىکند تا جایى که پس از بیان مراحل پس از ظهور این دو انقلاب، در فصل هاى پایانى کتاب خود به صراحت اعلام مىکند: «دیگر امیدى به این جامعه نیست و امید من تنها به کشورهایى است که داراى فرهنگ هوشمند بوده و ورود تکنولوژى را با هوشمندى انجام مىدهند.»
تقابل پستمن و تکنولوژى
اگرچه بسیارى بر این اعتقادند که پستمن با تکنولوژى مخالف بوده و سعى در رد آن دارد، اما دکتر صادق طباطبایى، خود نظر دیگرى دارد. او مىگوید: «ساده انگارى است، اگر بپذیریم پستمن مخالف تکنولوژى است. بلکه او مىگوید: به عنوان نمونه، کامپیوتر نیاز است، اما ضرورت ندارد تا یک کودک 6ساله هم درگیر آن شود. در واقع مىتوان گفت که پستمن مردم را نسبت به روى دیگر سکه تکنولوژى متوجه مىسازد.»
طباطبایى ادامه مىدهد: «پستمن در نظام اجتماعى، مفهوم «ایدز اجتماعى» را مطرح مىکند ؛ بدین معنا که انسان قدرت دفاعی خود را از دست داده و همه چیز را قبول مىکند. براى نمونه در مقیاس اجتماعى دموکراسى را مىپذیرد؛ حال آن که واژه دموکراسى، دروغى بزرگ است.»
مترجم آثار پستمن در ایران معتقد است که وى هدف تکنوپولى را سلطه بر جهان دانسته و در این راه از ابزارهاى مختلفى همچون رسانه بهره مىجوید تا فرهنگ تعقل، جاى خود را به تجمل بدهد و در این راه انسانها براى نجات از وضع موجود، چارهاى به جز «زهد گیرى اجتماعى» نخواهند داشت؛ بدان معنا که با به کارگیرى قدرت عقل، راه سلطه تکنوپولى و ابزار مستقیم آن همچون رسانه را بر انسان امروزى مسدود نمایند.
مسیر گم شده انسان شرقى
در این میان، دکتر ابراهیم فیاض نگاه دیگرى به پستمن دارد. استاد ارتباطات دانشگاه تهران که تأکید بسیارى بر حفظ سنتها دارد، به دو نگاه و تفکر رایج در فرهنگ ارتباطاتى اشاره کرده و مىگوید: «در حال حاضر بسیارى از نظریات تابع نظریات «انگلوساکسون» به محوریت انگلستان است و دیگر پارادایم و نظریهها متوجه اروپاى متصل همچون اندیشمندان آلمان و فرانسه است.»
فیاض جهانى شدن را محصول ویژه آنگلوساکسونها عنوان و تصریح کرد: «بسط نظریاتى اینچنینى در جهان که به سمت «دهکده جهانى» حرکت مىکنند موجب شده است تا در بسیارى از کشورهاى جهان سوم، بدون تفکر لازم، نگاههایى اینچنینى و در رأس آنها نظریات «الوین تافلر» مورد توجه قرار بگیرد؛ تا جایى که پس از انقلاب، این نوع نگاه در جامعه ما نیز رایج شده است.»
فیاض، پستمن را داراى تفکرى مطابق بر «مسیحیت عرفانى آسیایى» دانسته و در تحلیل نگاه آنان مىگوید: «در واقع چنین نوع تفکرى خواستار بازگشت به قرون وسطى است؛ نگاهى که در ایران نیز داراى طرفداران بسیارى است.»
جالب آن که فیاض خود نیز تا حد قابل توجهى متأثر از چنین نگاهى است. فیاض در نهایت وضع سردرگمى را براى کشورهاى جهان سوم و بویژه روشنفکران ایرانى ترسیم کرده و مى گوید: «حال ما چه باید بکنیم؟ تفکرات تافلر را پیگیرى کرده و به جهانى شدن اعتقاد پیدا کنیم یا آن که پیرو نظریات جامعه شناسانى همچون پستمن باشیم. در این راه، مسیر سومى نیز وجود خواهد داشت که به سمت هیچ یک از این تفکرات حرکت نکنیم؟!»
وى نگاه خود را متوجه راه سوم در این ارتباط دانسته و ضعف پستمن را مشخص نکردن مسیرى در این رابطه براى کسانى مىداند که به دنبال پیگیرى هیچ یک از دو تفکر رایج نیستند.
پستمن ؛ نظریه پرداز متوسط
واقعیت آن است که پستمن را باید نظریه پرداز متوسط دانست و از نظرات وى مى توان در سطوح میانى براى نقد جامعه سرمایهدارى بهره جست. در واقع در جامعه فعلى سرمایهدارى که تمامى مردم و البته اندیشمندان به نوعى غرق در مظاهر تکنولوژى شدهاند، اندیشههایى همچون نظریه پستمن مىتواند تلنگرى مناسب براى آنها جهت نجات جامعه انسانى از وضع موجود باشد؛ وضعى که پستمن از آن با عنوان نظام سلطه تکنولوژى و رسانه بر انسان یاد مىکند. در این میان آنچه از سوى پستمن و همفکرانش مورد توجه قرار گرفته است، ترسیم واقعیتى از دنیاى آینده خواهد بود.
نبود روشنگرى لازم از سوى پستمن در این رابطه موجب شده است تا ابهامات بسیارى نسبت به جامعه عارى و خالى از تسلط رسانه و تکنولوژى در ذهن مخاطبان ایجاد شود؛ تا جایى که بسیارى وجود چنین جامعه اى را به دلیل تسلط غیرقابل نفوذ رسانه ها بر جهان امروز، امرى غیرقابل باور مى دانند.