مقدمه:
در نظام جمهوری اسلامی جایگاه خانواده نشأت گرفته از جهان بینی و تعالیم عملی اسلام است و از آن به عنوان کانون اصلی رشد و تعالی انسان و ارتقای ارزش های فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و عامل حفظ و صیانت ارزشهای انسانی، هویت فرهنگی، دینی و ملی یاد می شود. قانون اساسی ما خانواده را واحد بنیادین جامعه معرفی کرده و معتقد است که تشکیل خانواده زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابندهی انسان است. توافق عقیدتی و آرمانی اصلی اساسی بوده و فراهم کردن امکانات برای نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است.
وزارت آموزش و پرورش در نظام جمهوری اسلامی از جمله دستگاههائی است که بیشترین ارتباط را با خانوادهها داشته و تقریباً میتوان گفت تنها دستگاهی است که با تمام خانواده ها در کشور ارتباط مستقیم روزمره دارد.
مسؤولیتی که نهاد آموزش و پرورش در انتقال ارزشها و باورهای اعتقادی، ملی و فرهنگی و آماده سازی نسل آینده برای پذیرش مسؤولیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی بر عهده دارد، این نهاد را ملزم میکند که به موضوع خانواده توجه جدیتری داشته باشد. چون خانه و مدرسه در ایفای این وظیفه نقش مکمل یکدیگر را دارند.
نقش خانه و مدرسه در فرهنگ سازی، حفاظت و صیانت از فرهنگ اسلامی و ملی و مقابله با فرهنگ مهاجم بیگانه بر کسی پوشیده نیست.
جهت ثبات سیاسی، اعتلای فرهنگی و توسعه و سازندگی انکار ناپذیر است. مفاهیمی همچون عدالت، شجاعت و نیکوکاری، اعتماد متقابل، احترام، محبت، همکاری، ایثار، انتقاد پذیری، عفو و اغماض، انضباط و رعایت حقوق و حدود را فرزندان برای نخستین بار در محیط خانواده تجربه میکنند و سپس در مدرسه به آموزش و تمرین آن می پردازند.
خوشبختانه آموزش و پرورش در چند سال اخیر در کنار آموزش و ارتقای دانش و آگاهی معلمان و فرهنگیان، به آموزش خانواده ها نیز همت گمارده است؛ زیرا بر این اعتقاد است که خانواده زمانی به ایفای مسؤولیتهای خود به نحو مطلوب اقدام میکند که آگاهی لازم را داشته باشد. توانایی در گرو دانایی است. برای داشتن یک زندگی مطلوب که اعضای آن بتوانند وظایف خود را به نحو 0شایسته انجام دهند، کسب دانایی و آگاهی لازم است و این مطلوب با افزایش راههای توسعهی مشارکت خانه و مدرسه امکان پذیر می باشد.
دلایل ضرورت آموزش خانواده:
در خانواده والدین در موضعی هستند که می توانند به گونهای رفتار کنند که نتیجهی آن هدایت رفتار کودک باشد. بنابراین هنگامی که کودک رفتار نامطلوب در منزل نشان می دهد دلیل آن می تواند واکنش های نامناسب و ناهمسان والدین باشد. در واقع والدین ممکن است نادانسته رفتار نامناسب فرزند خود را تقویت کنند. از این رو اصلاح رفتاری والدین، پیش نیازی است بر اصلاح رفتار کودک . دلیل دیگر برای آموزش اولیاء به جای کار با کودک این است که والدین بیشترین وقت خود را با فرزند خود سپری می کنند. از این رو تأثیروالدین روی رفتار کودک به مراتب بیشتر از تأثیر روابط درمانگر بر کودک است. که البته این امر دربارهی مربیان و معلمان مدارس نیز صدق میکند. یکی از هدف های مهم آموزش اولیاء ایجاد تغییرات مناسب در رفتار آنها در زمینهی ارتباط اولیاء با فرزندانشان می باشد. اکثر تظاهرات عاطفی را فرزند از والدین فرا می گیرد.
الگوهای متفاوت در رفتار والدین به واکنشها و عکس العملهای مختلف فرزندان که گاه سازگارانه و گاه ناسازگارانه است میانجامد. در آموزش اولیاء عقیدهی اصلی بر آن است که والدین در هر سنی میتوانند فراگیرند و به توسعهی مهارت های خود بپردازند. (کانتور، 1995)
اصولی که کانتور درزمینهی آموزش اولیاء ارائه مینماید نه تنها مؤید این نوع آموزشهاست، بلکه میزان علاقهمندی و تمایل والدین را به لحاظ حضوری در این آموزشها روشن می سازد. کانتور در اصل اول آموزش اولیاء می گوید: والدین قدرت فراگیری دارند، چون در جلسات آموزش گروهی والدین، اطلاعات گوناگون در زمینههای متعدد بین والدین رد و بدل می شود که موجب توسعه و گسترش دانش و بینش آنها میگردد. به علاوه از طریق مشارکت در کلاسها، والدین با عقاید و تجربیات مختلف و افکار جدید آشنا می شوند و کاربردهای هر روش را فرا میگیرند.
اصل دوم کانتور میگوید: والدین علاقهمند به فراگیری هستند. اگر آنها در رابطه با فرزند خود با مشکلی روبرو شوند، چون می خواهند فرزندانشان در آینده فردی موفق و خوشبخت باشند، لذا میخواهند به هر ترتیبی راهحل مناسبی برای مشکل پیدا کنند.
حتی اگر والدین به تنهایی قادر به یافتن راه حلی نباشند، از دیگران کمک خواهند گرفت. بدین جهت چون والدین دوست دارند و میخواهند روشهای مبارزه با مشکلات و رفتارهای مناسب کودک را فراگیرند، باید امکاناتی برای یادگیری آنها به وجود آید.
یکی از امکاناتی که یادگیری آنها را می افزاید، شرکت در کلاس های آموزش اولیاء است. کانتور در اصل سوم اعتقاد دارد، اولیاء آن چیزی را یاد میگیرند که دوست دارند. با پیروی از این اصل مهم موضوع بحث در کلاسهای آموزشی باید برای همهی شرکت کنندگان جالب باشد و سرانجام در اصل چهارم
آموزش اولیاء آمده است: « والدین زمانی چیزی را یاد می گیرند که به تجربهی روابط آن ها با فرزندانشان مربوط باشد ».