در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مسئله ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم. اگر مهارت های لازم را در این زمینه داشته باشیم ، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام می شود و به نتایج بهتری می رسیم.
یکی از مباحث مهمی که اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق نظر دارند، مقدمه ای است که ما برای گفتار خود انتخاب می کنیم. برخی می گویند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثیر چندانی در روابط ندارد، در صورتی که اگر مقدمه جالب و دلنشین نباشد، دنبال کردن بقیه صحبت از جانب شنوندگان چندان قطعی نیست.
برای پرداختن به موضوع ، در صورت امکان می توانید از داستان های کوتاه، ضرب المثل ها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید.
پس سعی کنید صحبت خود را همیشه با یک مقدمه آغاز کنید و سپس به اصل بحث بپردازید. و اما مقدمه ؛ بسیاری افراد حتی در دوران تحصیل و برای نوشتن انشاء نیز برای پرداختن به مقدمه دچار مشکل می شوند، اما با توجه به نکات زیر حداقل از اصول کلی مقدمه آگاه خواهند شد:
- مقدمه باید مختصر باشد، اما در عین حال هدف از بیان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعی پرداخته شود.
- مقدمه نباید تنها اطلاعات خاصی را به شنونده منتقل کند، بلکه باید شنونده را جذب کند و برای پیگیری کلام انگیزه لازم را در او به وجود آورد.
- مطالب بیان شده باید مرتبط با یکدیگر باشند، نه این که در مقدمه به نکاتی پرداخته شود که در آخر بحث ، هیچ نتیجه ای از آنها گرفته نشود.
- در نهایت با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنونده ایجاد کنید که موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.
و اما در پرداختن به مطالب اصلی کلام ، پس از مقدمه ، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
- از کلمات قابل درک و با معنی استفاده کنید.
- القاب ، عناوین و اصطلاحات فوق تخصصی، کمکی به درک بهتر موضوع نمی کند. البته هنگام نیاز باید به آنها اشاره کرد.
اما موضوع اصلی نباید تحت الشعاع این مسئله قرار گیرد، زیرا شنونده خسته می شود. برای پرداختن به موضوع ، در صورت امکان می توانید از داستان های کوتاه، ضرب المثل ها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید. سعی کنید حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافی اطلاع و آگاهی داشته باشید تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنید.
- به یاد داشته باشید هرچه بیشتر مطالعه کنید، بیشتر خواهید دانست و هرچه بیشتر بدانید و بیاموزید، به جاهای بهتری می رسید.
- وقتی از جنبه های گوناگون یک مسئله آگاه باشید، با اعتماد به نفس بیشتری راجع به آن صحبت می کنید و این حس مثبت خود را به شنونده نیز منتقل خواهید کرد.
با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنونده ایجاد کنید که موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.
- با اشاره به ارزش و اهمیت موضوع ، علت انتخاب خود را در پرداختن به آن بیان کنید و در صورت لزوم جزئیاتی که مرتبط با مسئله باشند را نیز تشریح کنید.
- دیگران را در بحث خود وارد کنید و از نظرات آنها نیز مطلع شوید، چرا که اگر تا انتهای بحث پیش بروید، امکان دارد نقاط کور و مبهمی برای شنوندگان ایجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقیده یا سؤال در آن موارد را نداشته باشند.
- هرگز فکر نکنید سکوت حضار دقیقاً به معنای تأیید و همراهی با گفته های شماست. حتی اگر سکوتی نیز حکمفرما شد، سعی کنید با طرح برخی سؤالات در ارتباط با موضوع کلام آنها را به شرکت در بحث تشویق کنید.
- از مکث های طولانی و توپوق زدن جدا بپرهیزید؛ زیرا این گونه موارد نه تنها حاکی از عدم تسلط و آگاهی کافی شما نسبت به موضوع است، بلکه هماهنگی و ارتباط میان موارد را از میان می برد و در ضمن موجب حواس پرتی شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما می شود؛ البته این کار نیاز به تمرین دارد، اما ضروری و ممکن است.
- توجه داشته باشید حتی عامی ترین مردم نیز قادر به درک میزان توانایی شما در بیان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم همیشه به خود افراد توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصیلی شان. پس اگر عالی ترین مدارک تحصیلی را نیز داشته باشید، اما در انتقال مفاهیم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان باشید، موفقیتی کسب نخواهید کرد.
- موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیت های روزافزون دست یابید. [1]
ازدواج آری، استرس نه
استرس، اختاپوس عصر حاضر است. حتی اگر خیلی قدرتمند و صبور باشی! اما آیا راه نجاتی وجود دارد؟با توجه به زندگی ماشینی و توسعه و پیشرفت ثانیه ای آن در جامعه امروزی، وجود استرس، تبدیل به معضلی اجتناب ناپذیر گردیده است. یادآوری این نکته که فشار بالای روانی ناشی از این زندگی ماشینی، همواره روی انسان اثر منفی می گذارد و عواطف و احساسات او را به صورت جدی جریحه دار کرده و مانعی نامرئی برای کنترل اختیارش به دست خویش می شود، بحثی است که به کرات در اغلب رسانه ها بدان پرداخته شده است. به همین جهت هدف اصلی این مطلب را به بحث پیرامون «استرس مثبت» یا استرس ناشی از رویدادهای شادی آور نظیر ازدواج اختصاص داده، ضمن آن که به شرح عناوینی مشخص از استرس پرداخته و در ادامه، راه های مقابله با این استرس ها را عنوان خواهیم نمود.
استرس یعنی چه؟
استرس حالتی است که در آن فرد مجبور به کاری می شود، یعنی هنگامی که فرد نتواند فشار روانی را که بر او واقع گردیده است تحمل نماید، دچار استرس یا تنش می شود.به عبارتی علمی تر، استرس، یعنی دوباره سازگار شدن فرد با شرایط و موقعیت های جدید. هرجا که تغییری در زندگی روی دهد، ما با یک استرس رو به رو می شویم. ترس از عدم توانایی در تحمل شرایط پیش آمده، اضطراب و نگرانی را در وجود انسان شعله ور می سازد.به طور کلی می توان گفت که اضطراب و نگرانی یک حس و حالت روحی ناخوشایند از نگرانی و تردید است که برای مدتی تعادل و ثبات روانی فرد را برهم می زند. استرس یا هیجان و دلهره ، در تمامی حالات زندگی و البته باتوجه به ظرفیت و توان تحمل افراد ممکن است به وجود آید.
افراد مبتلا به استرس چگونه اند؟
افراد مبتلا به استرس، به نظم بیش از حد، سخت کوشی و جدی بودن، بسیار پایبندند. اگر قراری داشته باشند، زودتر از طرف مقابل، در محل مورد نظر حاضر خواهند شد. اگر قرار باشد کاری انجام دهند، با بی قراری به استقبال آن کار می روند. غذا را سریع تناول می کنند. در رانندگی، صحبت کردن، راه رفتن و در مجموع انجام کارهای روزانه، بسیار عجله دارند. به زبانی، افراد مبتلا به استرس، بسیار عجول و بی طاقت و نگران عمل می کنند.
نقش خانواده در تولید و ریشه استرس
تظاهر استرس، یا هیجانات بالا می تواند مربوط به زمانی باشد که فرد، دوران کودکی اش را طی می کرده است، چرا که شکل گیری و قوام شخصیت کودک به طور معمول، در چهار سال اولیه زندگی صورت می پذیرد . چنانچه در میان این چهار سال، کودک را به لحاظ شیطنت های کودکانه ای که دارد، سرکوب نماییم و ترس را به او بشناسانیم و یا تنبیه مداومی را درباره اش به کار ببندیم، کودک را در ضمیر ناخودآگاهش، دچار استرس ذخیره شده و پایداری کرده ایم. همچنین، مشاجره های خانوادگی و اوضاع نابسامان و نامطلوب اقتصادی و تزلزل موجود در خانواده نیز از دیگر عواملی هستند که کودک را دچار استرس پایدار خواهند نمود. البته هجوم ناراحتی ها، مسئولیت ها و معضلات گوناگون در سنین بالاتر را نیز به عنوان عوامل دیگر استرس زا، نباید از یاد برد.
انواع استرس :
استرس های موجود در زندگی افراد بسیار گوناگون و متنوع اند؛ بدین لحاظ می توان آنها را در یک طبقه بندی شدید تا خرد (کوچک)، مورد بررسی قرار داد:1- استرس های فاجعه آمیز یا شدید. شامل: حوادث و فجایعی همچون؛ جنگ، آتش سوزی، زلزله، تصادفات، سیل و اتفاقات و پدیده هایی از این دست که موجب تغییرات و دگرگونی های بسیار شدید در زندگی فرد می شود. زمان ناراحتی، این نوع استرس ها می تواند تا مدتهای مدید، ادامه داشته باشد.2- استرس های عادی زندگی. این نوع استرس، به طور معمول در زندگی همه افراد، رخ می دهد، مانند: ازدواج، تولد نوزاد، اشتغال، از دست دادن عزیزان، مشکلات مالی، بیماری، امتحان و کنکور و استخدام و... البته این دسته از استرس ها، اگرچه عظمت و شدت استرس های نوع اول را ندارند، اما بسیار بیشتر و تکراری تر اتفاق می افتند.3- استرس های خرد (کوچک). همان طور که از عنوان این نوع استرس مشخص است شدت آنها می تواند بسیار کم و کوچک باشد، اما بروز و به وقوع پیوستن شان بسیار شایع و دایمی و فراوان است، مانند: دیر رسیدن برای انجام کاری، معطلی و انتظار در صف های مختلف، تحمل صداهای مزاحم (آلودگی صوتی)، نبود محیط مناسب برای تمرکز فکر یا درس خواندن و انجام تکالیف درسی، سرد و گرم بودن کلاس درس و... اگرچه استرس های خرد، استرس های معمول و ظاهراً قابل توجهی نیستند، اما از آنجا که تکرار و تحملشان دایمی می تواند باشد، قطعاً باعث تخریب روحی و بروز مشکلات زیادی در زندگی افراد خواهند شد.
تقسیم استرس براساس کیفیت
1- استرس های منفی: این استرس ها، حوادث و رخدادهای ناخوشایندی هستند که موجبات ناراحتی افراد را با درجات متفاوت، به وجود می آورند. مانند: از دست دادن عزیزان یا مشکلات خانوادگی و طلاق و بیماری و...
2- استرس های مثبت: این نوع استرس، در اثر اتفاقات و رویدادهایی رخ می دهد که خوشایند و شادی آور و مثبت، تلقی می گردند. مانند: بچه دار شدن، ازدواج عزیزانی چون فرزند، خواهر، برادر، قبولی در کنکور و استخدام، خرید خانه، ازدواج خود فرد و موارد مشابه.
استرس در ازدواج
شاید یکی از بهترین تجارب به دست آمده در زندگی انسان، تجربه ازدواج باشد. ازدواج یکی از استرس های معمول و قابل تحمل در زندگی است. ازدواج از این نظر استرس محسوب می شود که موجب به وجود آمدن تغییر و تحول در زندگی دخترو پسر، می شود. به گونه ای دیگر، دختری که تا قبل از ازدواج، فقط به تحصیل یا اشتغال در خارج یا داخل خانه مشغول بوده است و همه انتظار و توقع بسیار عادی از او می داشتند، ناگهان بعد از رخدادهایی چون ازدواج، می باید وقت خود را به کارهایی به جز همیشه اختصاص دهد؛ یعنی یک فعالیت چشمگیر اجتماعی.مضافاً بر این که به وظایف همسرداری بپردازد و کارهای دوران تجردش را محدود سازد. همین طور درباره پسری که تا قبل از ازدواج، تحصیل یا کار می کرده و درآمدی برای مخارج یک نفر داشته، بعد از ازدواج باید متحمل هزینه های کمرشکن مسکن و مخارج خانه و خانواده و دهها خرج غیرقابل پیش بینی شود و بیشتر اوقاتش را در کنار خانواده بگذراند و از معاشرت ها و دوستی های زمان تجرد، فاکتور بگیرد و چه بسا برای تأمین زندگی به شغل دوم روی بیاورد. بدین ترتیب بسیار طبیعی است که تغییر و تحولات موجود، موجب بروز استرس شده و تعادل و ثبات روانی و جسمی فرد را برهم زند. کسانی که تصورشان از ازدواج فقط یک رویای شیرین، یا یک رویداد بدون استرس و ناراحتی است، ممکن است در برابر چنین تنگناهایی، متعجب شده و آنها را دور از ذهن دانسته و فشار ناشی از این ناراحتی ها را ناشی از وجود و ورود همسرشان به زندگی به ظاهر آرام او، فرض کنند که بدیهی است در صورت چنین تفکری، سوءتفاهمات و اختلافات و ناراحتی های قابل توجه و چه بسا غیرقابل جبرانی به وقوع خواهند پیوست! [2]