سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوه ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشه نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران ، بسیار سخت بلکه محال است سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان ، سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نباید انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمود ، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمیشود توصیف نمود و سنجید. به انگیزه سالگرد شهادت افتخار آفرین و انسان سازش، ضروری است تا آنجا که مقدور است در شناخت ، ارائه افکار وبیان راه و اعمال او کوشش کنیم .
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه ، سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران .آخرین روز خرداد ، مصادف است با سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران. سالها از آرام گرفتن چمران می گذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخره ای به پشت صخره دیگر پریدن و پناه گرفتن و زمان جنگ های سرنوشت ساز پایان یافته و اکنون یاد و خاطره این سردار بزرگ اسلام همچنان باقی است.
از ولادت تا وزارت
تولد:
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
تحصیلات:
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.
وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقاتعلمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولینبار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایهریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود.
عبادت دکتر چمران
وسط شب که مصطفى براى نماز بیدار مىشد، غاده - همسر شهید- طاقت نمىآورد، مىگفت:
" بس است دیگر،استراحت کن، خسته شدى." و مصطفى جواب مىداد:
" تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند، بالاخره ورشکست مىشود. باید سود در بیاورد که زندگىاش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست مىشویم." اما غاده که خیلى شبها از گریههاى مصطفى بیدار مىشد، کوتاه نمىآمد. مىگفت:"اگر اینها که این قدر از شما مىترسند، بفهمند این طور گریه مىکنید . . .
مگر شما چه معصیتی دارید؟ چه گناهى کردهاید؟ خدا همه چیز به شما داده . همین که شب بلند شدید، یک توفیق است." آن وقت گریه مصطفى هق هق مىشد و مىگفت:
" آیا به خاطر این توفیق که خدا داده، او را شکر نکنم؟
کمتر پیش مىآمد که شهید چمران همراه همسرش از این ده به آن ده (در لبنان) بروند و شهید چمران وسط راه به خاطر بچهاى که در خاکهاى کنار جاده نشسته و گریه مىکند پیاده نشود. پیاده مىشد، بچه را بغل مىگرفت، صورتش را با دستمال پاک مىکرد و مىبوسیدش. آن وقت تازه اشکهاى خودش سرازیر مىشد. دفعه اول همسرش فکر کرد بچه را مىشناسد، اما شهید چمران گفت:" نه نمىشناسم. مهم این است که این بچه یک شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش مىکشد و گریهاش نشانه ظلمى است که بر شیعه على (ع) رفته است."
از لا به لاى دست نوشته ها: عشق را در وجود خودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشقى که مصیبت را به لذت تبدیل مىکند، مرگ را به بقاء و ترس را به شجاعت.
- اگر خداى بزرگ از من سندى بطلبد، قلبم را ارائه خواهم داد و اگر محصول عمرم را بطلبد، اشک را تقدیم خواهم کرد.
گوشه ای از نیایشهاى شهید
"خدایا هنگامى که شیپور جنگ طنین انداز مىشود، قلب من شکفته شده به هیجان در مىآید زیرا جنگ مرد را از نامرد مشخص مىکند، جنگ بهترین محک امتحان براى فدائیان از جان گذشته است، در جنگ همه شعارهاى میان تهى، همه ادعاهاى پوچ، همه خود نمایىها و غرورها و خود خواهیها فرو مىریزد. در جنگ مرد حق ، فرصت دارد که با حربه شهادت بر شیاطین کفر و ظلم بتازد، در جنگ حیات با شرف مبادله مىشود، در جنگ مرد خدا مىتواند با قربان کردن جان خود، ایمان خویش را به خدا و به هدف اثبات کند."
"من چیزى از تو نمىخواهم، من سرباز گمنامم، من درویشى سر و پا برهنهام و هنگامى که چشم از جهان فرو مىبندم، مىخواهم هیچ چیز نداشته باشم، مىخواهم تلاشم فقط به خاطر خدا باشد، مىخواهم از هر شائبه خود خواهى و خود بینى به دور باشم.
مىخواهم بسوزم تا راه را روشن کنم، مىخواهم رسالت بزرگ اسلامى تحقق بپذیرد و این تحقق بزرگ ترین پاداشى است که مرا خوشحال مىکند."
" من از شدت سرور مىسوزم، مىلرزم، شرم زدهام و نمىدانم ترا چگونه شکر کنم، مىخواهم همه چیز خود را بدهم، مىخواهم خود را قربانى کنم، با کمال اخلاص آنچه دارم تقدیم مىکنم. مالى ندارم، ملکى ندارم، درویشم، بىچیزم، فقط قلبى سوزان دارم که آن را تقدیم کردهام و جانم ناچیزتر از آن است که براى تقدیم آن بخواهم منتى بگذارم، جانم که چیزى نیست."
" اگر همه عالم را علیه من آتش کنى و آسمانى از عذاب بر سرم بریزى و زیر کوههاى غم و درد مرا شکنجه کنى، حتى آخ نمىگویم، کوچکترین گلهاى نکنم، کمترین ناراحتى به خود راه ندهم فقط به شرط آن که ذکر خود را و یاد خود را و زیبایى خود را از من نگیرى به شرط آن که بدانم این بلا از محبوب به من رسیده است تا احساس لذت کنم ."
فعالیتهای اجتماعی:
از 15سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت میکرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعتنفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضتملی ایران در کشمکشهای مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سختترین مبارزهها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناکترین مأموریتها را در سختترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.