مقدمه
آیا روانشناسی تربیتی خوانده اید؟
آیا با نظریه ها و مفاهیم یادگیری آشنایی دارید؟
خواننده این کتاب لازم است ابتدا از کفاهیم و نظریه هاب یادگیری اطلاعاتی داشته باشد بدین منظور بخش اول کتاب را به مفاهی و نظریه های یادگیری اختصاص داده ایم. این بخش شامل دو فصل است . در فصل اول نظریه ها و در فصل دوم الگوهای یادگیری به اختصار توضیح داده شده است.
فصل اول شامل بحثهای زیر است :
الف ) تعریف و تحلیل یادگیری
ب) تفاوت بین یادگیری و عملکرد
ج) عوامل موثر در یادگیری
د) نظریه های یادگیری ( از جمله نظریه ثرنداریک و برونر و کاربرد آنها در فرایند تدریس و یادگیری).
در فصل دوم بحثهای زیر آورده شده است:
الف) الگوهای یادگیری، از جمله : یادگیری از طریق شرطی شدن کلاسیک ، یادگیری از طریق مجاورت ، یادگیری از طریق شرطی شدن فعال ، یادگیری از طریق مشاهده و یادگیری از طریق شناخت
ب) تحلیل فرایند یادگیری انسان
ج) تفکر و جنبه های مختلف آن
د) هدف از پرورش افکر در فرایند تدریس – یادگیری
ه) نقش مدرسه و معلم در پرورش تفکر.
فصل اول
نظریه های یادگیری
یادگیری تغییر در رفتار است اما نه هر گونه تغییری ، بلکه تغییری که بر اثر تجربه حاصل شده باشد بنابر این به تغییرات ناشی از رشد و بلوغ و عوامل شیمیایی و مکانیکی به هیچ وجه یادگیری گفته نمی شود. یادگیری فقط در مدرسه منحصر نیست.
یادگیری همیشه و در همه جا پیوسته و مستمر صورت می گیرد. یادگیری اغییر در رفتار بالقوه است . به رفتارهای بالفعل و قابل مشاهده و اندازه گیری « عملکرد » گفته می شود . عنلکرد نتیجه یادگیری است نه خود یادگیری . عواملی همچون آمادگی ،انگیزه و هدف ، تجارب گذشته فرد ، شرایط و محیط آموزشی ، رابطه کل با جز ، روش تدریس معلم و نمرین تکرار در فرایند یادگیری موثرند.
روانشناسان و علمای تعلیم و نربیت ، تحقیقات بسیاری در زمینه یادگیری انجام داده اند و حاصل یافته های آنان به صورت نظریه های یادگیری ارائه شده است نظریه های یادگیری متعددند ولی مجموع آنها را می توان به دو مقوله
« شرطی» و « شناختی» تقسیم کرد.
مهمترین تفاوت این دو نظریه را می توان در سه عبارت زیر خلاصه کرد:
میانجیهای « پیرامونی » در برابر میانجیهای « مرکزی»
کسب عادت در مقابل کسب ساختهای شناختی
کوشش و خطا در مقابل بصیرت در حل مساله
فصل دوم
الگوهای یادگیری
الگو های یادگیری بر اساس نظریه های یادگیری شکل گرفته اند . این الگوها متعددند مهمترین و مشهورترین آنها یادگیری از طریق شرطی شدن فعال یدگیری از طریق مشاهده و یادگیری از طریق شناخت است . اگر چه در فرایند یادگیری از همه الگوها استفاده می شود کشف بصیرت و یادگیری از طریق شناخت است .
اگر چه در فرایند یادگیری ازر همه الگوها استفاده می شود کشف بصیرت و یادگیری از طریق شناخت محور یادگیری از همه الگوها استفاده می شود کشف اندیشه و تفکر روابط بین پدیده ها و اشیارا کشف می کند بنابر این وظیفه آموزش و پرورش ایجاد شرایط مطلوب برای پرورش تفک است . افکر انواع مختلفی دارد مانند تداعی آزاد خیالبافی تفکر علمی و تفکر خلاق بر اثر تفکر منطقی حاصل می شود . تفکر منطقی دارای سه جنبه احساس حافظه و تخیل است . تفکر را زمانی منطقی می نامیم که تعادلی بین احساس حافظه و تخیل وجود داشته باشد. وظیفه مدارس پرورش افکر منطقی شاگردان است . هدف از پرورش افکر منطقی شناخت علمی ایجاد باور گرایش به سوی علم و عمل است . رسیدن به چنین هدفهایی مسالزم دستیابی به شرایط سالم آموزشی است . شناخت و باور رگز با روشهای خشک و تمرین و اکرارهای بی معنا حاصل نخواهد شد. کسب معرفت احتیاج به محیط مناسب دارد در مدارس موجود چندان توجهی به این اصل نمی شود . نظامهای آموزشی و معلمان پیش از آنکه عمل کنند حرف می زنند . آنان با روشهای خشک قالبی دیکته کردن کتابهای درسی و برنامه های فشرده خود قدرت اندیشیدن را از شاگردان گرفته اند . مدارس باید به جای انتقال و انباشتن حقایق علمی به ذهن شاگردان به آنان چگونه فکر کردن چگونه یادگرفتن و چگونه زندگی کردن را بیاموزند.