تعریف آزادی : در این باره تعریف های بسیاری وجود دارد ولی ساده ترین تعریفی که شده این است : « آزادی فقدان مانع و جلوگیری است»1
این تعریف اگرچه ساده است اما مبهم و چند پهلوست و بر اساس آن قضاوت در باب خوب یا بد بودن آزادی نیز بسیار مشکل خواهد شد . در تعریف دیگری گفته شده است : « آزادی قدرت داشتن برای انجام دادن هر کاریست که به دیگران زیان نمی رساند. » 2 طبق این تعریف حدود آزادی باید بوسیله قانون معین شود تا مشخص شود چه کاری به دیگران زیان می رساند و چه کاری به دیگران زیان نمی رساند .
لازم به ذکر است در بررسی مسئله آزادی توجه عمده پژوهش معطوف به آراء متفکران شیعه و معاصر بوده است و بر این مبنی انواع آزادی را می توان این گونه بیان کرد :
1. آزادی تکوینی : انسان از نظر خلقت موجودی با شعور و اراده است و اختیار دارد ، یعنی اینکه وقتی انسان در برابر هر کاری که انجام آن امکان پذیر است قرار می گیرد به حسب طبیعت وجودیش نسبت به آن کار در نقطه ای قرار می گیرد که محل تلاقی دو راه است : انجام دادن و ترک کردن. پس انسان به حسب فطرت خود نسبت به انجام دادن یا ترک کردن کارها آزادی است و این همان « آزادی » است 3
2. آزادی تشریعی : به طور فی الجمله لازمه آزادی تکوینی آزادی دیگری است که « آزادی تشریعی » نام دارد . ( هر چند میزان این ملازمه را به طور دقیق نمی توان بیان کرد. ) به این معنی هیچ یک از افراد بشر حق ندارند مالک اراده و عمل دیگران بشود و آنها را را بنده خود سازد و انسان ها باید در تصمیم گیری هایشان آزاد باشند . 4 خداوند متعال می فرماید :
قل تعالوا الی کلمه سواء ... و لا یتخذ بعضنا اربابامن دون الله ( آل عمران ، 3/64)
در جای دیگر آمده است :
ما کان بشر ... یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله ( آل عمران ، /79)
هیچ بشری حق ندارد بگوید به جای خداوند بندگان من باشید .
نگرشی دیگر به انواع ازادی ، تقسیم آن به دو نوع ازادی معنوی و آزادی اجتماعی است . لازم به ذکر است که این دو نوع مورد توجه ویژه قران کریم قرار گرفته و به عنوان اساسی ترین اهداف انبیاء در قرآن ذکر شده است و لذا نقطه کلیدی توجه ما نیز در این پژوهش به آن دو خواهد بود .
آزادی اجتماعی خود به انواع مختلف آزادی سیاسی ، آزادی بیان ، عقیده و ... تقسیم می شود .
الف ) آزادی اجتماعی :
در تعریف این نوع آزادی گفته شده است : آزادی اجتماعی یعنی {اینکه} بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد . دیگران مانعی در راه رشد و تکمل او نباشند . او را محبوس نکنند . به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود . دیگران او را استثمار نکنند ، استخدام نکنند ، استبعاد نکنند ، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان بکار نگیردن ، این را آزادی اجتماعی گویند.5
تعریف دیگر اینکه : منظور از آزادی اجتماعی حق تصمیم گیری ، انتخاب و فعالیت هایی است که به شخص مربوط می گردد و در نسبت میان فردی و اجتماع تا آنجاست که به آزادی دیگران اسیب نرساند . 6
ب) آزادی معنوی:
یکی از ویژگی های مبحث آزادی در قرآن تاکید بر آزادی معنوی و آزادی درونی در کنار آزادی اجتماعی است . اهمیت آزادی معنوی تا آنجاست که برخی معتقدند آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی امکان پذیر نیست و لذا بزرگ ترین برنامه انبیا آزادی معنوی است . اصلا تزکیه نفس یعنی آزادی معنوی7 :
قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها (شمس ، 91/9-10)
شهید مطهری در باب ارتباط آزادی معنوی و آزادی چنین می گوید : پیغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند و آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد. تنها آزادی اجتماعی مقدس نسبت بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست . 8
بنابراین انسان در سایه آزادی معنوی که همان تزکیه نفس و نفی پرستش و بندگی هر چیز و هر کسی بجز خداست نه تنها از بند نفس درون که از اسارت بندهای بیرونی نیز آزاد گشته و آزادی اجتماعی بدین شکل در سایه تحقق آزادی معنوی فراهم می گردد.
آزادی هدف حکومت از نگاه قرآن:
قرآن یکی از اهداف رسالت انبیا را آزادی اجتماعی بیان فرموده است : در نص قرآن مجید یکی از هدف هایی که انبیا داشته اند این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند یعنی افراد را از اسارت و بردگی یکدیگر نجات بدهند . 9
مهم ترین تعلیمی که انبیا به مردم می دهند تعلیم آزادی است و بیشترین تحولی که در شخصیت آنها ایجاد می کنند همین است که آنها را آزاد کنند و زنجیر تعلقات را از دست و پای آنها بردارند و آنان را برای پرواز و معراج آماده کنند . 10
در قرآن آمده است :
الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریه و الانجیل یامرهم بالمعروف ... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم ( اعراف ، 7/157)
همانا که از این فرستاده ، پیامبر درس ناخوانده که ( نام ) او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند که آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد ... و از ( دوش) آنان قید و بندهایی را که برایشان بوده است برمی دارد ...
در ذیل آیه فوق این گونه آورده شده است : این اشاره ای بس جذاب و هوشمندانه است که رهیافت کلی دین به مساله آزادی را همواره مسلط می نماید و بی انکه نسبت دین با آزادی را به ساحتی مشخص و ویژه منحصر نماید ، آزادی را در مرکز کلیه تلاش های پیامبر و وحی قرار می دهد ، ایمان به پیامبر امی تعهدات تحمیلی بر انسانها را برمی دارد و غل و زنجیر اسارت را از گردن آنان می گسلد ... روشن است که اگر آزدای در مرکز معنا و تلاش های دین قرار گیرد و قرآن و سنت حدیث را جزو فطرت انسانی و چونان حق حیات ، حقی برتر از دیگر حقوق انسانی تلقی می کند انتظار می رود که دیگر مفاهیم دین هم چون سیاست و حکومت نیز معنایی هم سوء و سازگار با آن داشته باشد . 11