سوره حجرات مدنی است و 18 آیه دارد
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 479
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا یَسخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسى أَن یَکُونُوا خَیراً مِّنهُمْ وَ لا نِساءٌ مِّن نِّساءٍ عَسى أَن یَکُنَّ خَیراً مِّنهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنفُسکمْ وَ لا تَنَابَزُوا بِالاَلْقَبِ بِئْس الاسمُ الْفُسوقُ بَعْدَ الایمَنِ وَ مَن لَّمْ یَتُب فَأُولَئک هُمُ الظلِمُونَ(11)
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِّنَ الظنِّ إِنَّ بَعْض الظنِّ إِثْمٌ وَ لا تجَسسوا وَ لا یَغْتَب بَّعْضکُم بَعْضاً أَ یحِب أَحَدُکمْ أَن یَأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ(12)
یَأَیهَا النَّاس إِنَّا خَلَقْنَکم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثى وَ جَعَلْنَکمْ شعُوباً وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ(13)
* قَالَتِ الاَعْرَاب ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ لَکِن قُولُوا أَسلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الایمَنُ فى قُلُوبِکُمْ وَ إِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسولَهُ لا یَلِتْکم مِّنْ أَعْمَلِکُمْ شیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(14)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَهَدُوا بِأَمْوَلِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فى سبِیلِ اللَّهِ أُولَئک هُمُ الصدِقُونَ(15)
قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیمٌ(16)
یَمُنُّونَ عَلَیْک أَنْ أَسلَمُوا قُل لا تَمُنُّوا عَلىَّ إِسلَمَکم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکمْ أَنْ هَدَاشْ لِلایمَنِ إِن کُنتُمْ صدِقِینَ(17)
إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِیرُ بِمَا تَعْمَلُونَ(18)
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 480
ترجمه آیات
اى کسانى که ایمان آورده اید هیچ قومى حق ندارد قومى دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند، هیچ یک از زنان حق ندارند زنانى دیگر را مسخره کنند چون ممکن است آنان از ایشان بهتر باشند. و هرگز عیبهاى خود را بر ملا مکنید (که اگر عیب یکى از خودتان را بر ملا کنید در واقع عیب خود را بر ملا کرده اید) و لقب بد بر یکدیگر منهید که این بد رقم یادآورى از یکدیگر است که بعد از ایمان باز هم یکدیگر را به فسوق یاد کنید و هر کس توبه نکند همه آنان از ستمکارانند (11).
هان اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى گمانها اجتناب کنید که بعضى از گمانها گناه است ، و از عیوب مردم تجسس مکنید و دنبال سر یکدیگر غیبت مکنید، آیا یکى از شما هست که دوست بدارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعا از چنین کارى کراهت دارید و از خدا پروا کنید که خدا توبه پذیر مهربان است (12).
هان اى مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را تیره هایى بزرگ و تیره هایى کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه اینکه به یکدیگر فخر کنید و فخر و کرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامى ترین شما باتقوى ترین شما است که خدا داناى با خبر است (13).
اعراب بادیه نشین به تو گفتند ایمان آوردیم . بگو: نه ، هنوز ایمان نیاورده اید و باید بگویید اسلام آوردیم چون هنوز ایمان در دلهاى شما داخل نشده و اگر خدا و رسول را اطاعت کنید خدا از پاداش اعمالتان چیزى کم نمى کند که خدا آمرزگار رحیم است (14).
مؤ منین تنها آنهایى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده و دیگر شک به خود راه ندادند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند تنها اینان صادقند (15).
بگو آیا خدا را از ایمان خود با خبر مى سازید و حال آنکه خدا مى داند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ، و او به هر چیزى دانا است (16).
بر تو منت مى نهند که اسلام آوردند بگو اسلام خود را بر من منت ننهید بلکه این خدا است که بر شما منت دارد که به ایمان هدایتتان کرد اگر به راستى ایمان داشته باشید (17).
آرى ، تنها خدا است که غیب آسمانها و زمین را مى داند و خدا به آنچه مى کنید بینا است (18).
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 481
بیان آیات
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا یَسخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسى أَن یَکُونُوا خَیراً مِّنهُمْ وَ لا نِساءٌ مِّن نِّساءٍ عَسى أَن یَکُنَّ خَیراً مِّنهُنَّ ...
کلمه ))سخریه (( که مبدء اشتقاق کلمه ))یسخر(( است ، به معناى استهزاء مى باشد. و استهزاء عبارت است از اینکه چیزى بگویى که با آن ، کسى را حقیر و خوار بشمارى ، حال چه اینکه چنین چیزى را به زبان بگویى و یا به این منظور اشاره اى کنى ، و یا عملا تقلید طرف را در آورى ، به طورى که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن ،و یا اشاره ،و یا تقلید بخندند.و کلمه ))قوم (( به معناى جماعت است ، که البته در اصل به معناى جماعتى از مردان است ، و شامل زنان نمى شود، چون مردانند که به امور مهمه قیام مى کنند نه زنان . و مراد از ))قوم (( در آیه مورد بحث همین معنا است چون این لفظ در مقابل ))نساء (( قرار گرفته .
و دو جمله ))عسى ان یکونوا خیرا منهم (( و ))عسى ان یکن خیرا منهن (( حکمت نهى را بیان مىکند.
نهى از مسخره کردن یکدیگر و عیبجویى و بد زبانى کردن و آنچه از سیاق استفاده مى شود این است که مى خواهد بفرماید: هیچ کسى را مسخره نکنید، چون ممکن است آن کس نزد خدا از شما بهتر باشد. چیزى که هست چون غالبا مردان ، مردان را، و زنان ، زنان را مسخره مى کنند، فرموده هیچ مردى مرد دیگرى را و هیچ زنى زن دیگرى را مسخره نکند، و گر نه ممکن است گاهى اوقات یعنى در غیر غالب مردى زنى را، و یا زنى مردى را مسخره کند.
((و لا تلمزوا انفسکم (( - کلمه ))لمز(( که مصدر ))تلمزوا(( است - به طورى که گفته اند - به معناى این است که شخصى را به عیبش آگاه سازى . و اگر کلمه مزبور را مقید به قید ))انفسکم : خود را(( نموده ، براى اشاره به این است که مسلمانان در یک مجتمع زندگى مى کنند، و در حقیقت همه از همند، و فاش کردن عیب یک نفر در حقیقت فاش کردن عیب خود است . پس باید از لمز دیگران به طور جدى احتراز جست (همان طور که از لمز خودت احتراز دارى ، و هرگز عیب خودت را نمىگویى ) و همانطورکه حاضرنیستىدیگران عیب تو را بگویند. پسکلمه ))انفسکم (( با همه کوتاهى اش حکمت نهى را بیان مى کند.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 482
))و لا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان (( - کلمه ))نبز(( - به فتح حرف اول و دوم - به معناى لقب است ، و - به طورى که گفته اند - اختصاص دارد به لقب هاى زشت . پس ))تنابز(( که باب تفاعل و طرفینى است به معناى این است که مسلمانان به یکدیگر لقب زشت از قبیل فاسق ، سفیه و امثال آن بدهند.
معناى جمله : ))بئس الاسم الفسوق ((
و مراد از کلمه ))اسم (( در جمله ))بئس الاسم الفسوق (( ذکر است ، و از این باب است که در فارسى هم مى گوییم اسم فلانى به سخاوت در رفته ، یعنى ذکرش سر زبانها است . و بنابراین معناى ))بئس الاسم ((، ))بئس الذکر(( است ، یعنى بد ذکرى است ذکر مردمى که ایمان آورده اند به فسوق ، و اینکه آنان را به بدى یاد کنى ، چون مؤ من بدان جهت که مؤ من است سزاوارتر است که همواره به خیر یاد شود، و به او طعنه زده نشود، و باید چیزى که اگر بشنود ناراحت مى شود در باره اش گفته نشود، مثلا نگویند پدرش چنین ، و یا مادرش چنان بوده .
ممکن هم هست مراد از کلمه ))اسم (( سمت و علامت باشد، و معناى جمله این باشد که : بد علامتى است اینکه انسانى را بعد از ایمان به داغ فسوق علامت بگذارى ، و به علامتى زشت یادش کنى ، مثلا به کسى که یک روزى گناهى کرده و بعد توبه نموده ، تا آخر عمرش به او بگویند فلان کاره . و یا معنا این باشد که : این بد علامتى است که تو با بدگویى مردم براى خود قرار مى دهى ، و همه تو را به عنوان مردى بد زبان بشناسند که همواره افراد را به زشتى یاد مى کنى . و به هر یک از این معانى باشد جمله مذکور اشاره اى به حکمت نهى دارد.
))و من لم یتب فاولئک هم الظالمون (( - یعنى هر کس توبه نکند و از این گونه گناهان که سابقا کرده بوده دست بر ندارد، و با این که بر آن نهى نازل شده همچنان مرتکب شود، و از آن پشیمان نگردد، و با ترک آن به سوى خداى سبحان برگشت نکند، چنین کسانى حقا ستمکارند، چون با اینکه خداى تعالى علمشان را از معاصى دانسته و از آن نهى فرموده ، با این حال عمل بدى نمى دانند.
از جمله مورد بحث یعنى جمله ))و من لم یتب ...(( این معنا هم فهمیده مى شود که در زمان نزول آیه کسانى از مؤ منین بوده اند که مرتکب چنین گناهى مى شدند.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 483
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِّنَ الظنِّ إِنَّ بَعْض الظنِّ إِثْمٌ ...
مراد از ظنى که در این آیه مسلمین ماءمور به اجتناب از آن شده اند، ظن سوء است ، و گر نه ظن خیر که بسیار خوب است ، و به آن سفارش هم شده ، همچنان که از آیه ))لولا اذ سمعتموه ظن المؤ منون و المؤ منات بانفسهم خیرا(( هم استفاده مى شود.
مقصود از ))اجتناب از ظن (( و مفاد قید ))کثیرا(( در آیه : ))یا ایها الذین امنوا اجتنبواکثیرا من الظن ...((
و مراد از ))اجتناب از ظن (( اجتناب از خود ظن نیست ، چون ظن ، خود نوعى ادراک نفسانى است ، و در دل باز است ، ناگهان ظنى در آن وارد مى شود و آدمى نمى تواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیرى کند؛ پس نهى کردن از خود ظن صحیح نیست . بله ، مگر آنکه از پاره اى مقدمات اختیارى آن نهى کند. پس منظور آیه مورد بحث نهى از پذیرفتن ظن بد است ، مى خواهد بفرماید: اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر مده .
و بنابراین ، پس اینکه فرمود بعضى از ظن ها گناه است ، باز خود ظن را نمى گوید، (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست ، براى اینکه گفتیم اختیارى نیست )، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است ، (مثل اینکه نزد تو از کسى بدگویى کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و این سوء ظن را بپذیرى ، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنى ، و یا همان نسبت را که شنیده اى به او بدهى و یا اثر عملى دیگرى بر مظنه ات بار کنى که همه اینها آثارى است بد و گناه و حرام.
و مراد از اینکه فرمود ))کثیرا من الظن (( با در نظر گرفتن اینکه کلمه ))کثیرا(( را نکره آورده ، تا دلالت کند بر اینکه ظن گناه فى نفسه زیاد است ، نه با مقایسه با سایر مصادیق ظن که همان بعض ظنى است که فرموده گناه است - پس ظن گناه فى نفسه زیاد است ، هر چند که بعضى ، از مطلق ظن است ، و نسبت به مطلق ظن اندک است .
ممکن هم هست که مراد اعم از خصوص ظن گناه باشد، مثلا خواسته باشد بفرماید از بسیارى از مظنه ها اجتناب کنید، چه آنهایى که مى دانید گناه است ، و چه آنهایى که نمى دانید تا در نتیجه یقین کنید که از ظن گناه اجتناب کرده اید، که در این صورت امر به اجتناب از بسیارى از ظن ها، امرى احتیاطى خواهد بود، (مثل اینکه بگوییم از مالهایى که نمى دانى حلال است اجتناب کن ، چه از آنهایى که مى دانى حرام است ، و چه از آنها که نمى دانى حرام است یا حلال ، تا در نتیجه یقین کنى که از مال حرام دورى جسته اى .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 484
نهى از تجسس عیوب دیگران و از غیبت کردن و بیان مفسده غیبت و تجسس (و لا تجسسوا و لایغتب بعضکم بعضا...(
))و لا تجسسوا(( - کلمه ))تجسس (( - با جیم - به معناى پى گیرى و تفحص از امور مردم است ، امورى که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آنها را پى گیرى کنى تا خبردار شوى . کلمه ))تحسس (( - با حاء بى نقطه - نیز همین معنا را مى دهد، با این تفاوت که تجسس - با جیم - در شر استعمال مى شود، و تحسس - با حاء - در خیر به کار مى رود، و به همین جهت بعضى گفته اند: معناى آیه این است که : دنبال عیوب مسلمانان را نگیرید، و در این مقام بر نیایید که امورى را که صاحبانش مى خواهند پوشیده بماند تو آنها را فاش سازى .