مقدمه :
این تحقیق برگرفته شده است از منابعی که نام آنها در ذیل تحقیق آورده شده است . با مطالعهی این منابع سعی نمودم تعریفی از تقوا و منشاء رو آوردن به تقوا و ثمرات آن و تأثیراتی که می تواند زهد و پرهیزکاری در کلیهی شئونات و مراحل زندگی برای هر شخص داشته باشد تا شخص در سایهی این تقوا بتواند انشاء الله به سعادت و زندگی اخروی دست یابد .
لغت تقوا :
این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است ، در قرآن کریم بصورت اسمی و یا بصورت فعلی زیاد آمده است ، تقریباً به همان اندازه که از ایمان و عمل نام برده شده و یا نام نماز و زکوه آمده و بیش از آن مقدار مثلاً نام روزه ذکر شده از تقوا اسم برده شده است . در نهج البلاغه از جمله کلماتی که زیاد روی آنها تکیه شده کلمه تقوا است ، در نهج البلاغه خطبه ای هست طولانی بنام خطبه متقین ، این خطبه را امیرالمؤمنین در جواب تقاضای کسی ایراد کرد که از او خواسته بود توصیف مجسم کننده ای از متقیان بکند ؛ امام ابتدا استنکاف کرد و بذکر سه چهار جمله اکتفا فرمود ولی آن شخص که نامش همام بن شریح بود و مردی مستعد و برافروخته بود قانع نشد و در تقاضای خود اصرار و سماجت کرد ، امیرالمؤمنین (ع) شروع بسخن کرد و با بیان بیش از صد صفت و ترسیم بیش از صد رسم از خصوصیات معنوی و مشخصات فکری و اخلاقی و عملی متقیان سخن را بپایان رسانید ، مورخین نوشته اند که پایان یافتن سخن علی همان بود و قالب تهی کردن بعد از یک فریاد همان .
مقصود اینست که این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است ، در میان عامه مردم هم این کلمه زیاد استعمال می شود .
این کلمه از ماده «وقی» است که بمعنای حفظ و صیانت و نگهداری است ، معنای
«اتقاء» احتفاظ است . ولی تاکنون دیده نشده که در ترجمه های فارسی این کلمه را بصورت حفظ و نگهداری ترجمه کنند ، در ترجمه های فارسی اگر این کلمه بصورت اسمی استعمال شود مثل خود کلمه «تقوا» و یا کلمه «متقین» بپرهیزکاری ترجمه میشود : مثلاً در ترجمه «هدی للمتقین» گفته می شود : هدایت است برای پرهیزکاران و اگر بصورت فعلی استعمال شود خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلقش ذکر شود بمعنای خوف و ترس ترجمه می شود مثلاً در ترجمه «اتقوالله» یا «اتقوا النار»گفته میشود از خدا بترسید .
البته کسی مدعی نشده که معنای تقوی ترس یا پرهیز و اجتناب است بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزی ترک و پرهیز است و همچنین غالباً صیانت و حفظ نفس از اموری ملازم است با ترس از آن امور چنین تصور شده که این ماده مجازاً در بعضی موارد بمعنای پرهیز و در بعضی موارد دیگر بمعنای خوف و ترس استعمال شده است .
و البته هیچ مانعی هم در کار نیست که این کلمه مجازاً بمعنای پرهیز و یا بمعنای خوف استعمال بشود ؛ اما از طرف دیگر موجب و دلیلی هم نیست که تایید کند که از این کلمه یک معنای مجازی ، مثلاً ترس یا پرهیز قصد شده، چه موجبی هست که بگوئیم معنای «اتقوالله» اینست که از خدا بترسید و معنای «اتقوا النار» اینست که از آتش بترسید ، بلکه معنای این گونه جمله ها این است که خود را از گزند آتش حفظ کنید و یا خود را از گزند کفر الهی محفوظ بدارید ، بنابراین ترجمه صحیح کلمه تقوا «خود نگهداری» است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی «خود نگهداران» .
راغب در کتاب مفردات القرآن می گوید : الوقایه حفظ الشی مما یوذیه ، و التقوی جعل النفس فی وقایه مما یخاف ، هذا تحقیقه ، ثم یسمی الخوف تاره تقوی و التقوی خوفاً ، حسب تسمیه مقتضی الشی بمقتضیه و المقتضی بمقتضاه و صار التقوی فی عرف الشرع حفظ النفس مما یوثم و ذلک بترک المحظور یعنی «وقایه» عبارت است از محافظت یک چیزی از هر چه باو زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را در وقایه قرار دادن از آنچه بیم می رود ، تحقیق مطلب اینست ، اما گاهی بقاعده استعمال لفظ مسبب در مورد سبب و استعمال لفظ سبب در مورد مسبب خوف بجای تقوا و تقوا بجای خوف استعمال می گردد . تقوا در عرف شرع یعنی نگهداری نفس از آنچه انسان را بگناه می کشاند باینکه ممنوعات و محرمات را ترک کند .
راغب صریحاً می گوید تقوا یعنی خود را محفوظ نگاهداشتن و می گوید استعمال کلمه تقوا بمعنای خوف مجاز است و البته تصریح نمی کند که در مثل اتقوا الله معنای مجازی قصد شده و چنانکه گفتیم دلیلی نیست که تایید کند در مثل آن جمله های مجازی بکار رفته است .
چیزی که نسبه عجیب بنظر می رسد ترجمه فارسی این کلمه به «پرهیزکاری» است . دیده نشده تاکنون احدی از اهل لغت مدعی شده باشد که این کلمه باین معنا هم استعمال شده ، چنانکه دیدیم راغب از استعمال این کلمه بمعنای خوف اسم برد ولی از استعمال این کلمه بمعنای پرهیز نام نبرد ، معلوم نیست از کجا و چه وقت و به چه جهت در ترجمه های فارسی این کلمه بمعنای پرهیزکاری ترجمه شده است؟ گمان می کنم که تنها فارسی زبانان هستند که از این کلمه مفهوم پرهیز و اجتناب درک میکنند ، هیچ عربی زبانی در قدیم یا جدید این مفهوم را از این کلمه درک نمی کند . شک نیست که در عمل لازمه تقوا وصیانت نفس نسبت به چیزی ترک و اجتناب از آن چیز است اما نه اینست که معنای تقوا همان ترک و پرهیز و اجتناب باشد .
«الزهد کله بین کلمتین من القرآن : قال الله سبحانه «لکیلا تأسوا علی مافاتکم ، و لا تفرحوا بما آتاکم» و من لم یأس علی الماصی و لم یفرح بالآتی فقد أخذ الزهد بطرفیه.
(تمام زهد و پارسایی بین دو کلمه قرآن است ، خدای سبحان می فرماید :«بدانچه از دستتان می رود اندوهناک و بدانچه به دستتان می رسد شادمان نباشید» پس هر که برگذشته غم نخورد و از آینده شادمان نباشد ، دو طرف زهد را دریافته است.) [1]
امام علی
امام خمینی (ره) در بیان تقوی می فرمایند : بدان که تقوی از «وقایه» به معنای «نگاهداری» است و در عرف و لسان اخبار ، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت او امر و نواهی حق و متابعت رضای او ، و بسیار استعمال شود در حفظ بلیغ و نگاهداری کامل نفس از وقوع در محظورات به ترک مشتبهات ، و باید دانست که تقوی گرچه از مدارج کمال و مقامات نیست ولی بی آن نیز حصول مقامی امکان ندارد، زیرا که مادامی که نفس ملوث به لوث محرمات است ، داخل در باب انسانیت و سالک طریق آن نیست و مادامی که تابع لذایذ نفسانیه است و حلاوت لذایذ در کام اوست ، اول مقام کمالات انسانیه برای او رخ ندهد ، و تا حب و علاقه به دنیا در قلب او باقی است به مقام متوسطین و زاهدین نرسد ، و تا حب نفس در کامن ذات اوست، به مقام مخلصین و محبین نایل نگردد ، و تاکثرات ملک و ملکوت در قلب او ظاهر است ، به مقام مجذوبین نرسد ، و تاکثرات اسماء در باطن ذات او متجلی است ، به فنای کلی نایل نگردد ، و تا قلب التفات به مقامات دارد ، به مقام کمال فنا نرسد ، و تا تلوین در کار است ، به مقام تمکین نرسد ، پس تقوای عامه از محرمات است و خاصه
از مشتهیات ، و زاهدان از علاقه به دنیا و مخلصان از حب نفس ، و مجذوبان از ظهور کثرات انفعالی ، و فانیان از کثرات اسمائی ، و واصلان از توجه به فنا ، و متمکنان از قلوینات . [2]
ترس از خدا :
ضمناً بمناسبت اینکه از خوف خدا ذکری بمیان آمد این نکته را یادآور کنم . ممکن است این سوال برای بعضی مطرح شود که ترس از خدا یعنی چه ؟ مگر خداوند یک چیز موحش و ترس آوری است ؟ خداوند کمال مطلق و شایسته ترین موضوعی است که انسان باو محبت بورزد و او را دوست داشته باشد ، پس چرا انسان از خدا بترسد؟
در جواب این سوال می گوئیم مطلب همینطور است ، ذات خداوند موجب ترس و
وحشت نیست . اما اینکه می گویند از خدا باید ترسید یعنی از قانون عدل الهی باید ترسید ، در دعا وارد است یا من لایرجی الا فضله و لایخاف الا عدله ، ای کسی که امیدواری باو امیدواری بفضل و احسان او است و ترس از او ترس از عدالت او است، ایضاً در دعا است : جللت ان یخاف منک الا العدل و ان برجی منک الالاحسان و الفضل ، یعنی تو منزهی از اینکه از تو ترسی باشد جز از ناحیه عدالتت و از اینکه از از تو جز امید نیکی و بخشندگی توان داشت .
عدالت هم بنوبه خود امر موحش و ترس آوری نیست ، انسان که از عدالت می ترسد در حقیقت از خودش می ترسد که در گذشته خطاکاری کرده و یا می ترسد که در آینده از حدود خود بحقوق دیگران تجاوز کند . لهذا در مسئله خوف و رجا که مومن باید همیشه هم امیدوار باشد و هم خائف ، هم خوشبین باشد و هم نگران ، مقصود اینست که مومن همواره باید نسبت بطغیان نفس اماره و تمایلات سرکش خود خائف باشد که زمام را از کف عقل و ایمان نگیرد و نسبت بذات خداوند اعتماد و اطمینان و امیدواری داشته باشد که همواره باو مدد خواهد کرد . علی ابن الحسین سلام الله علیه در دعای معروف ابوحمزه می فرماید : مولای اذا رایت ذنوبی فزعت و اذا رایت کرمک طمعت . یعنی هر گاه بخطاهای خودم متوجه می شوم ترس و هراس مرا می گیرد و چون بکرم و به جود تو نظر می افکنم امیدواری پیدا می کنم . این نکته ای بود که لازم می دانستن ضمناً و استطراداً گفته شود .