مقدمه :
به نام خدایی که گل را آفرید و از گل انسان را آفرید و از انسان یک بنده ی مؤمن آفرید به نام خدایی که آفریدگار همه چیز در این جهان نامتناهی است .
به نام خدا
چرا نهاد خانواده قداست دارد ؟ برای پاسخ به این سئوال باید به نقش آن در رشد و کمال انسان توجه کرد . آدمی برای این آفریده شد که مسیر ‹‹ شدن ›› را به تدریج بپیمایید در وجود خود را با سجایای اخلاقی بیاراید و به مقام خلیفه الهی نزدیک گردد .
نهاد مقدس خانواده برای رساندن انسان به این مقصود می تواند نقش مؤثری ایفا کند . نخستین تأثیر آرامش روانی و عاطفی در اثر تأمین نیازهاست وقتی مردی همسری بر می گزیند گویی نصف خود را می یابد . بازوجیت ، آدمی کامل می شود و باید برای کسب کمالات تلاش کند . این دو نفر وقتی با هم سخن می گویند و این گفت و گو با عشق و علاقه حمایت می شود ، هیچ آهنگی در عالم به زیبایی آهنگ کلمات یک زوج علاقه مند به یک دیگر نخواهد بود وقتی این دو با یک دیگر هم درسی می کنند نیرو و انرژی می گیرند و قادرند بر مشکلات بیرون از خانه فایق آیند .
دومین تأثیر خانواده در تربیت فرزندان و انسان سازی تجلی پیدا می کند . نخستین قابلیت ها در خانواده شکل می گیرد و زیر بنایی ترین گرایش ها در کودک و نوجوان از طریق رفتار پدر و مادر ایجاد می شود . اگر این قاعده را بپذیریم که در هر چیز مبنا و اساس تعیین کننده است ، می توانیم بپذیریم که در عرصه ی تربیت نیز زیر بناها و مبناها تا آخر عمر به رفتار فرد جهت می دهد . سعادتمندترین انسانها کسانی هستند که از لغت وجود والدین خوب برخوردار می باشند .
سومین نقش و تأثیر خانواده در ارتباط با جامعه و بیرون از خانواده معنا پیدا می کند . نهاد خانواده ، جزئی از کل نظام اجتماعی است . قاعدتا سلامت و استحکام جامعه به مقدار زیادی به سلامت و استحکام خانواده وابسته است . اگر خانواده ها وضع مطلوبی داشته باشند و کارکرد تربیتی مناسب از خود بروز و ظهور دهند ، انسان های مفید و کار آمد به وجود می آید و به کار آمدی و سلامت جامعه افزوده می شود . بنابراین قراست خانواده با نقش تربیتی این نهاد ، رابطه ی مستقیم دارد و هر خانواده ای بخواهد قداست و ارزش
واقعی خود را حفظ کند باید نقش تربیتی خود را به خوبی ایفا نماید .
معنای تربیت
کلمه ی تربیت از یک ریشه کلمه ی ربایر بو گرفته شده است و معنای آن عبارت از نشأت و رشد است . معنای دیگر عبارت از پاک سخن ( ساختن ) است . تربیت از ماده ربایربو آمده که معنای آن زیادتی و نمو است . روی این اساس تربیت به معنای رشد و نمو دادن خواهد بود .
پس مربی کسی است که در پرتو تربیت کردن متربی را به رشد و زیادتی در می آورد و به عبارت دیگر او را ارزشمند می سازد . بدیهی است که این رشد و زیادتی در پرتو ایجاد دگرگونی هایی است که مربی در او بوجود می آورد . هر قدر این دگرگونی ها عمیق تر و اساسی تر باشد این تحولات ارزشمندتر و پربهاتر خواهد بود . از نظر کلاسیک ممکن است در هر دوره زمانی دگرگونی شامل تحولات مرحله ای بوده و دوره های دیگر شامل مرحله ای عمیق تر بوده باشد .
از اینجا به خوبی آشکار می شود که کلمه تربیت با کلمه تزکیه مترادف می باشد . زیرا تزکیه همان معنایی را دارا می باشد که تربیت نیز دارای آن معنا و مفهوم می باشد .
تربیت یعنی بر انگیختن استعدادها و قوای گوناگون انسان و پرورش آن که باید با کوشش و مساعی خود متربی نیز توأم گردد . تا به منتهای کمال نسبی خود ، به میزان طاقت و توانایی ، نائل شود . این استعدادها و قوای مختلف و کیفیت کاربرد آنها در سایه ی اعمال منظم و سازمان یافته ی متربی تحت نظارت مربی و پرورشکار ، به شکوفایی و رشد میرسد
خانواده و نقش مهم آن در تربیت :
خانواده مقدس ترین و مهمترین نهاد و بخش عظیمی از دنیای اجتماعی کودک است . معنا و مفهوم خانواده را می توان از نظر کودک و نوجوان این چنین بیان کرد :
خانه و خانواده مکانی است که کودک با تمامی تجربه های دیگر لحظه های اجتماعی و زندگی خود بدان باز می گردد . آسایشگاهی است که در آنجا همه ی افتخارات و موفقیت هایش را به نمایش می گذارد . در آنجا او به دنبال مداوا و مرهمی برای تألمات ، شکست ها و زخم های وارد بر خود می گردد تا آلام خود را تسکین بخشد . به بیان دیگر خانه برای کودک مکانی است که او تجربه های اجتماعی روزانه ی خود را باشتاب به درونش می آورد تا آن تجربه را مورد ارزیابی قرار دهد به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق شود و یا آن را به بوته ی فراموشی بسپارد و فقط به عنوان یک تجربه از آن درس بیاموزد .
از دیدگاه نوجوانان یک خانواده ی خوب و سالم دارای ویژگی های زیر می باشد :
1 . کودک در آن مورد پذیرش و کانون عشق و توجه باشد .
2 . نسبت به پدر و مادر احساس تعلق و وابستگی کند و خود بخشی بسیار مهم از شبکه ی خانوادگی را تشکیل دهد .
3 . از آزادی متناسب با سن و نیازهای خود در چارچوب ضوابط اخلاقی و تربیتی برخوردار باشد .
4 . به او مسئولیت هایی متناسب با توانایی هایش داده شود .
5 . افکارش و نظراتش را با والدین خود در میان بگذارد .
6 . پدر و مادرش الگوی عملی برای تمام چیزهایی باشند که فرزندانشان از آنها انتظار دارند و . . .
چگونگی رفتار با فرزندان :
میزان علاقه و توجهی که والدین به فرزندانشان دارند پذیرش واقعی خوانده می شود . پدران و مادرانی که فرزندان خود را مورد پذیرش قرار می دهند نسبت به کودک ، عاطفی ، تأیید کننده و گرم هستند و فرزند خود را آنگونه که هست درک می کنند . برعکس والدینی که طرد کننده هستند با فرزند خود رفتاری سرد دارند و نسبت به نیازهای او بی تفاوت و ناآگاهند و حساسیتی در تأمین نیازهای آنها ندارند .
پرورش اجتماعی فرزندان :
کودک امروز عضو رسمی از اجتماع فردای ماست . ضرورت های حیات اجتماعی ایجاب می کند که آدمی از مسائل و ضوابط مربوط آگاه باشد و از آن نیکو سرد در آورد و این والدین کودکند که او را با چنین ضوابط و مقرراتی آشنا می سازند . خانواده موظف است از سویی فرد را به عنوان عضوی از جامعه بپروراند و از سوی دیگر انسانی مستقل با شخصیتی متمایز و جدای از دیگران تربیت کند .
تربیت خانواده باید زمینه ی ورود طفل را به زندگی اجتماعی فراهم کند . در سازندگی اجتماعی فرزند ضروری است ، آداب و معاشرت و نوع روابطی را که لازم است فرد با دیگران برقرار نماید ، مقررات زندگی اجتماعی ، همکاری ، احترام ، انسانیت و فهم و
پذیرش مسئولیت اجتماعی را به کودک بیاموزند . والدین کودک را ضروری است که در ضمن عمل و رفتار خود نوع موضع گیری هایی را که لازم است در برابر گروه های مختلف انجام دهد را به کودک بیاموزند ، به او تفهیم کنند که همرنگ شدن با جماعت در همه ی موارد زیبنده نیست ، گاهی ضروری است که در برابر جریانات بایستد و به مخالفت و مقابله با ناروایی نمایی که در حال جریان است بپردازد . در تربیت اجتماعی روش والدین از نظر الگو بودن بسیار مهم است . بخصوص از آن بابت که بدانیم طبع کودک آماده پرخاشگری و ستیزه جویی است و با دیدن آن در برابر والدین تجلی می کند .