هفدهمین شماره کوثر را در حالى پیش روى دارید که طراوت ولادت امام عسکرى(ع)دل و دیده کوثریتان را از شادابى سرشار ساخته است. آنچه مىخوانید، طرحىاست از سیماى امام حسن عسکرى یازدهمین مظهر ولایت الله بر جهانیان که بهصورت گزیده و انتخابى از بحارالانوار و اصول کافى گردآورى شده است.
سروش امامت
محمد یکى از پسران امام هادى(ع) بود (و اکنون به امامزادهسیدمحمد معروف استو مرقد شریفش در چند فرسخى شهر سامره قرار دارد).
در زمان پدرش امام هادى(ع) از دنیا رفت. شیعیان و دوستان از هر سو به خانهامام هادى(ع) آمدند و به آن حضرت تسلیت گفتند. حدود صد و پنجاه نفر ازخاندان عبدالمطلب و بنىهاشم، در منزل امام هادى(ع) گرد آمدند و به امامهادى(ع) تسلیت گفتند. در این هنگام جوانى وارد مجلس شد و در سمت راست امامهادى(ع) نشست. امام هادى(ع) به او فرمود:
یا بنى احدث لله عز و جل شکرا، فقد احدث فیک امرا.
«پسرم، خدا را شکر کن که در بارهات امرى پدید آورد.» [مقام امامت را به توسپرد]
جوان گریه کرد، خداى را سپاس گزارد، کلمه استرجاع را به زبان آورد وگفت:
« حمد و سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است; و من، از جانب شما، ازدرگاه خدا، کامل کردن نعمتش را براى ما مىخواهم، انا لله و انا الیه راجعون;«ما ازآن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم.»
بعضى از حاضران که جوان رانمىشناختند: پرسیدند: «این جوان کیست؟»
گفته شد: «حسن(ع) پسر امامهادى(ع) است».
حاضران در آن روز، که حضرت حدود 20 سال داشت، او را شناختند و دریافتند کهامام هادى(ع) به امامت او اشاره فرموده، وى را جانشین خود ساخته است.
جانشین پدر
وقتى محمد فرزند بزرگ امام هادى(ع) وفات یافت، با خود فکر کردم ماجراى محمدو برادرش حسن(ع)، مانند ماجراى اسماعیل و امام کاظم، فرزندان امامصادق(ع)،است. نخست تصور مىشد محمد، پسر ارشد امام هادى، بعد از پدرش اماماست; ولى بعد از وفاتش معلوم شد امام بعدى حسن عسکرى(ع) است. در موردفرزندان امام صادق(ع) هم همینطور. نخست تصور مىشد اسماعیل امام هفتم است; ولى وقتى اسماعیل درگذشت، معلوم شدامام کاظم(ع) هفتمین امام است.
غرق در افکار خود بودم که امام هادى(ع) رو به من کرد و فرمود: «آرى، اىابوهاشم، ابومحمد (حسن عسکرى(ع» جانشین من است. علوم مورد نیاز مردم، وابزار امامت (کتاب و سلاح پیامبر(ص» همراه اوست.
نگین انگشتر
موقعیتى که امام حسن عسکرى(ع) در آن قرار گرفته بود با وضعیت امامان دیگرتفاوت داشت; زیرا بعد از وفات وى غیبت امام دوازدهم پیش مىآمد و شیعیان بایدبراى تحمل آن آماده مىشدند. امام حسن عسکرى، در چنین زمانى، نگین انگشتر خودرا با جمله «انا الله شهید» متبرک کرد. گویا مىخواستبه شیعیان بگوید گماننکنید همه چیز به آخر رسیده است; گرچه امام هر عصرى ناظر بر اعمال مردم وشیعیان است، اما خداوند شاهد اعمال شماست و نباید کارى کنید که باعثبدنامى شیعیان گردد. بر انگشتر دیگر آن حضرت، عبارت «سبحان من له مقالید السمواتو الارض» حک گردیده بود; یعنى همان خدایى که کلید آسمانها و زمینها تحت قدرتاوست، حضور یا غیبت جانشینان پیامبر را تعیین مىکند.
نقش بر سنگ
در حضور امام حسن عسکرى(ع) بودم. مردى بلندقامت و تنومند که اهل یمن بود نزد حضرت آمد. هنگام ورود، به عنوانامامت، به امام حسن عسکرى(ع) سلام کرد. امام جواب سلامش را داد و فرمود: بنشین.
او کنارم نشست. با خود گفتم: کاش مىفهمیدم این شخص کیست؟
امام فرمود: «فرزند همان بانوى عرب است که سنگ کوچکى دارد و پدرانم باانگشتر خود آن را مهر کردهاند، و اکنون آن سنگ را نزد من آورده است تا مننیز مهر کنم.»