اِفْتِرا، واژهای قرآنى که در معارف گوناگون اسلامى به کار رفته، و از آن نسبت دروغ اراده شده است.
این واژه در قرآن کریم دهها بار به شکلهای مصدری، فعلى و اسمى آمده، و مراد از آن دروغپردازی و نسبت دادن امری برساخته و دروغین به خداوند است. واژه افترا گاه تنها به کار رفته، و گاه با واژههایى چون کذب، بهتان، اِفک و اثم همراه است و در موارد متعددی نیز با واژههای کذب و ظلم یک حوزه معنایى را شکل داده است (مثلاً انعام/6/21، 93، 144). افترا یکى از رذایل اخلاقى است که در قرآن کریم و روایات، سخت نکوهیده شده، و از بزرگترین و زشتترین گناهان به شمار رفته است. این صفت از ویژگیهای بارز مشرکان و کافران و تکذیب کنندگان خداوند و رسالت پیامبر(ص) محسوب شده است.
در قرآن کریم ، افترا از اقسام دروغ به شمار آمده است (نحل/16/ 105؛ هود/11/18). طبرسى که خواسته میان کذب و افترا تفاوتى قائل شود، بر آن است که سخن دروغ گاه ساخته خودِ فرد است و گاه به پیروی از دیگری، ولى افترا دروغى است که همواره انسان از پیش خود برمىسازد (3/157). در کاربردهای قرآنى، تفاوت دیگری میان دروغ و افترا مىتوان تصور کرد، یعنى دروغ گاهى به صورت انکار صریح رسالت پیامبران نمود پیدا مىکند که از آن با واژه «تکذیب» در قرآن تعبیر مىشود و گاه اموری ساختگى به خداوند نسبت داده مىشود که آن را «افترا» مىخوانند (نک: انعام/6/93؛ نیز ایزوتسو، 124- 125).
زشتى تکذیب و افترا یکسان است و این دو از ویژگیهای مشرکان و کافرانى است که پیوسته به دشمنى حق و وحى برخاستهاند و آیات و معجزات پیامبران را سحر خواندهاند (انعام/6/21؛ اعراف/7/37؛ یونس/10/17؛ عنکبوت/29/68). این گروه بىتردید به روز جزا ایمان ندارند و همواره در مسیر الهى مانع ایجاد مىکنند؛ از اینرو، خداوند برای اینان در دنیا ذلت و خواری، و در آخرت کیفری بزرگ مقدّر کرده است (اعراف/7/53؛ هود/11/18-21).
قرآن کریم برای ارائه معنى روشن و محسوس از افترا، مصادیق گوناگونى از آن را در حوزه عمل و عقیده نشان داده است. آشکارترین مصادیق افترا، شرک، بتپرستى و پیروی از سنتهای جاهلى است (نساء/4/48؛ انعام/6/137-140؛ اعراف/7/152؛ احقاف/46/28).
مشرکان قرآن را دروغپردازی مىدانستند (سبأ/34/8؛ شوری/ 42/24) و آیات آن از منظر آنان سحر، اِفک، شعر و...، و پیامبر(ص)، مفتری بود (سبأ/34/43؛ نحل/16/101). قرآن ضمن ردّ ادعای مشرکان، بر نزول آیات از جانب پروردگار تأکید مىورزد (یوسف/ 12/111؛ یونس/10/37) و منکران را به تحدّی فرا مىخواند که اگر قرآن ساخته محمد(ص) است، شما نیز همانند آن را بیاورید (نک: هود/11/13؛ یونس/10/38). در قرآن واژههایى مثل افک، بهتان، رمى محصنات که در آنها معنى نسبت ناروا و دروغ به دیگری دادن نهفته است، با واژه افترا قرابت معنایى دارد.
در روایات و احادیث واژه افترا همان کاربرد قرآنى را دارد، ولى در مواردی از حیث مفهوم و مصداق کاربردی متفاوت پیدا کرده است. برای مثال آنجا که افترای بر رسول خدا(ص) و اهل بیت (ع) همطراز افترا بر خداوند است (کلینى، 2/16)، یا بنا به روایتى از عایشه، اگر کسى گمان کند که پیامبر(ص) خداوند را دیده، یا چیزی از کتاب خداوند را کتمان کرده است، یا پیامبر(ص) خبر از فردا مىدهد، بزرگترین دروغ را بر پروردگار بسته است (بخاری، 4/157؛ مسلم، 1/208، 209؛ احمد بن حنبل، 3/490)، نوعى توسعه در مصادیق است که بعدها متکلمان و اصحاب فِرَق نیز بر خود روا دانستند که عقاید مخالفان خود را افترا بنامند.
در حالت دیگر که افترا در مفهومى خاص به کار رفته است، مىتوان روایات باب حدود را ملاحظه کرد. در این احادیث عموماً افترا معادل قذف (تهمت جنسى) گرفته شده است. اینگونه افترا را افترای آشکار یا مصرّح گویند، اما اگر افترا همچون هجو و تعریض، صریح نباشد، حدی بر آن مترتب نیست (نک: ابوداوود، 4/160؛ کلینى، 7/205، 215، جم ؛ ابن بابویه، 4/35؛ طوسى، 10/65، 90؛ نیز ابن قدامه، 8/324؛ نظام، 2/167-169). در فقه امامیه افترا، یا دروغ بستن به خدا و رسول (ص) و ائمه طاهرین (ع) از روی عمد موجب بطلان روزه است (نک: صاحب جواهر، 16/223-226؛ طباطبایى یزدی، 2/16). ابن حزم ظاهری نیز دروغ را موجب بطلان روزه مىداند، اما اهل سنت غالباً افترا و به طور کلى سخن گناه را از مبطلات روزه نمىشمارند (نک: ابن حزم، 6/177 بهبعد).
در حوزه بحثهای اعتقادی و کلامى از واژه افترا برای مردود دانستن عقاید باطل دیگر فرقهها و نحلهها استفاده شده است، چنانکه مشبّهه که خداوند را بر صفاتى شبیه مخلوق او وصف مىکنند، از مفتریان محسوب شدهاند (نک: کلینى، 1/100). ابن عساکر دمشقى (د 571ق) کتابى در دفاع از ابوالحسن اشعری و عقاید او نوشته است و نسبتهای ناروا درباره وی را افترا نامیده است. این کتاب با نام تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابى الحسن الاشعری به چاپ رسیده است. از میان معاصران نیز محمد غزالى کتابى با عنوان الاسلام المفتری علیه بین الشیوعیین و الرأسمالیین به چاپ رسانده است.
از موضوع افترا در متون اخلاقى مسلمانان، غالباً با مصطلحاتى نزدیک مانند «بهتان» و «تهمت» سخن رفته است. مآخذ: ابن بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، 1401ق؛ ابن حزم، على، المحلّى، به کوشش احمد محمدشاکر، بیروت، دارالا¸فاقالجدیده؛ ابن قدامه، عبدالله، المغنى، بیروت، عالمالکتب؛ ابوداوود، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محیىالدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنه النبویه؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ ایزوتسو، توشیهیکو، ساختمان معنایى مفاهیم اخلاقى - دینى در قرآن، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، 1360ش؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1315ق؛ صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الکلام، بیروت، 1981م؛ طباطبایىیزدی، محمدکاظم، العروه الوثقى، قم، 1414ق؛ طبرسى، فضل، مجمع البیان، صیدا، 1355ق؛ طوسى، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، 1390ق؛ قرآن کریم؛ کلینى، محمد، الکافى، به کوشش علىاکبر غفاری، تهران، 1382ق؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش موسى شاهین لاشین و احمد عمرهاشم، بیروت، 1407ق/1987م؛ نظام برهانپوری و دیگران، الفتاوی الهندیه ، بیروت، 1400ق. احمد بادکوبه هزاوه
افترا از نظر حقوقى
نسبت دادن امری به کسى بر سبیل حکایت و نه هتک حرمت به طوری که امر اِسناد شده در قانون جرم تلقى شود. این اسناد باید صریح و طرف آن مشخص باشد و اسناد دهنده باید با قصد اضرار به غیر آن را به یکى از راههایى که قانون مشخص کرده است (اوراق چاپى یا خطى، اعلان، نطق در مجامع، درج در روزنامهها)، ایراد نماید. بدیهى است چنانچه اسناد دهنده صحت امور منتسب را اثبات نماید، از مجازات معاف است (نک: جعفری لنگرودی، 66-67؛ قانون مجازات اسلامى، مصوب 1362ش، ماده 140). بنابراین اگر مفتری صحت امور منتسب را اثبات نماید، نه تنها به عنوان مفتری قابل تعقیب نخواهد بود، بلکه به عنوان هتک حرمت و توهین نیز قابل مجازات نیست (پاد، 1/331). بنا بر تعریف یاد شده، در رکن مادی بزه افترا باید موارد زیر لحاظ شود:
1. نسبت دادن صریح عمل مجرمانه به غیر: پس اگر شخص به قصد انشا و هتک حرمت مثلاً به کسى بگوید: «دزد»، مفتری محسوب نمىشود، زیرا منظور اسناد دهنده توهین و تحقیر طرف اسناد بوده است، نه اینکه در واقع او را به ارتکاب عمل دزدی متهم نماید. همچنین است دادن نسبتهای کلى و غیرصریح مانند جانى، یا فاسق که فاقد صراحت کافى است و به نوع جرم منتسب اشاره ندارد. در عین حال، این اعمال ممکن است از مصادیق توهین و هتک حرمت محسوب شوند. همچنین طرف اِسناد نیز باید مشخص باشد. بنابراین، افترا به اشخاص غیرمعین بدون اینکه وسیله، دلایل و قراین جداگانه و افراد اِسناد شونده مشخص شوند، از شمول بزه افترا خارج خواهد بود (همانجاها؛ نیز عبدالملک، 2/124).