از توانائی وادار ساختن دیگران به انجام کار مورد نظر شمابه عبارت دیگر قدرت عبارت است از توان بالقوه ای که الف دارد تا ب را وادار کند تا کاری را انجام دهد که مورد نظر الف است . در این تعریف سه عنصر توان بالقوه , وابستگی و اختیار وجود دارد
Influence نفوذ
نفوذ یک واکنش رفتاری به اعمال قدرت می باشد .
مدیران برای دستیابی به نفوذ از قدرت استفاده می کنند .
مقایسه رهبری با قدرت
از نظر رهبر قدرت وسیله ای است برای تامین هدفها .
رهبر به هدف خود نایل می آید و قدرت وسیله ای است برای تامین آن .
منابع قدرت
-1 منابع سازمانی که منجربه قدرت شغلی می شود
-2 منابع فردی که منجربه قدرت شخصی می شود
قدرت شغلی
قدرت شغلی شش پایگاه قدرت به مدیر می دهد.
REWARD POWER -1 قدرت مبتنی بر پاداش به میزان به کارگیری پاداشهای درونی وبرونی برای کنترل دیگران دلالت دارد مانند , پول , ترفیع , تمجید , غنی سازی شغل
COERCIVE POWER -2 قدرت مبتنی بر اجباری یا زور. به میزان خودداری مدیر از دادن پاداشهای مطلوب و یا اجرائی تنبیهات برای کنترل دیگران اطلاق میشود.
LEGITIMATE POWER -3 قدرت قانونی . منشاء این قدرت استفاده مدیر از باورهای درونی زیردستان است مبنی بر اینکه شخصی که در موقعیت مدیر است حق دستور دادن دارد .
PROCESS POWER -4 قدرت مبتنی بر فرایند
NFORMATION POWER -5قدرت مبتنی بر اطلاعات
REPRESENTATIVE POWER -6 قدرت نمایندگی .عبارت از کنترل روشهای تولید وتجزیه وتحلیل , این قدرت ناشی از تاثیری است
سه پایگاه قدرت شخص عبارتند از : تخصص و مرجعیت و ترغیب عقلائی
EXPERT POWER -1 قدرت تخصص
به توانائی کنترل رفتار دیگری از طریق داشتن دانش , تجربه ویا قضاوت گفته می شود مثل پزشک
REFERENCE POWER -2 قدرت مرجعیت
به توانائی کنترل رفتارزیر دست اطلاق می شود زمانی که او بخواهد همانند مافوق خود رفتار کند .مثل وقتی که زیر دست از شخصیت رئیس خوشش بیاید
RATIONAL PERSUATION -3ترغیب عقلائی
عبارت از توانائی کنترل رفتار دیگری به دلائل عقلائی
دستیابی به قدرت مدیریتی در سازمان
الف) قدرت شغلی
-1 افزایش مرکزیت و اهمیت حیاتی
-2 صلاحدید شخصی و انعطاف پذیری
-3ایجاد وظایفی در شغل خود که ارزیابی آنها نشکل باشد
-4افزایش نمود عملکرد شغلی خود
-5افزایش اهمیت ارتباط وظایف خود با سازمان
ب) قدرت شخصی
-1 دستیابی به قدرت شخصی در سازمان به ویژگیهای شخصی مدیر بستگی دارد
-2 می دانیم که پایگاههای این قدرت عبارتند از: تخصص , مرجعیت و ترغیب عقلائی می باشند که با استفاده از عوامل زیر قابل تقویت وافزایش هستند .
ولی هنوز این سئوال باقی است که چرا بسیاری از سازمانها دستخوش بی نظمی می شوند ؟
پاسخ این سئوال توسط چستر بارنارد نویسنده معروف مدیریت ارائه شده است :
بارنارد اساسا بر« رضایت زیر دست » تاکید دارد و می گوید اگر چهار شرط زیر تامین گردد آن وقت زیردستان دستور مافوق را می پذیرند :
زیر دست می تواند و باید دستور را درک کند
زیر دست باید احساس کند که از نظر ذهنی وجسمانی قابلیت اجرای دستور را دارد
زیر دست باید باور کند که دستور با اهداف سازمان مغایرت ندارد
زیر دست باید باور کند که دستور با منافع شخصی او نیز مغایرت ندارد
اطاعت و محدوده بی تفاوتی
چستر برنارد بر اساس نظریه پذیرش اقتدار , محدوده ای را که در آن دستورات مورد اطاعت قرار می گیرند محدوده بی تفاوتی نامیده است .
محدوده بی تفاوتی عبارت ازحدمعین تمایل زیردست درپاسخ گوئی به خواسته های مسؤولان بدون قضاوت یا ارزیابی انتقادی .
کارکنان براساس این قرارداد روانی و با توجه به دست یابی به نوعی تعادل بین آنچه که به سازمان میدهند ( مساعدتها) وآنچه که درعوض از سازمان دریافت می کنند ( مزایا) به انجام کارهای بسیاری برای سازمان موافقت می کنند.
EMPOWERMENT تواناسازی )تفویض اختیار(
تواناسازی به فرایندی گفته می شود که از طریق آن مدیران به دیگران کمک می کنند تا قدرت لازم را برای تصمیم گیری در امور مربوطه به خودشان و کارشان به دست آورند.
امروزه شاهد تغییرات زیادی در سازمانها هستیم از قبیل :
کاهش پرسنل ستادی
حذف رده های مدیریت
تبدیل ساختار سازمانی ازساختار بلند به ساختار مسطح
کلیدهای قدرت برای توانا سازی
داشتن عقیدهای بطوررادیکالی متفاوت باخود قدرت
تغییرالگوی قدرت شغلی
توسعه محدوده بی تفاوتی
رهنمودهایی برای اجرای تواناسازی
تفویض اختیاربه ردههای پایینتر بایدروشن وبدون ابهام باشد.
برنامه ریزی درتمام سطوح باید یکپارچه ومشارکتی باشد.
مدیران درکلیه سطوح خصوصا در سطوح بالا بایدمهارت قوی درامورارتباطات داشته باشند.
قدرت به عنوان توسعه وبسط سهم
کارکنان باید برای توسعه قدرت ونفوذ بالقوه خویش اموزش ببینند براساس این مفهوم بجای اعمال قدرت بردیگران بایستی ازقدرت برای انجام کارها استفاده کرد.
سیاست : قدرت در عمل
تعریف ) رفتار سیاسی(
آن دسته از فعالیتهائی که به عنوان بخشی از نقش رسمی در سازمان ضرورت ندارند , ولی در امر توزیع مزایا وکاستیهای درون سازمانی اعمال نفوذ می نمایند.یا در صدد اعمال نفوذ کردن بر میآیند.