چکیده
باتوجه به اینکه سازمانهای امروزی مدام درحال سازماندهی مجدد تیم های کاری هستند نیاز به آموزش در زمینه حل تضاد نیز بیشتر می شود. تضاد از اختلافات بین افرادناشی می شود. زمانی که افراد در تیم هایی گردهم می آیند اختلاف نظرهای آنها درموردارزشها، طرزفکرها و نیز دستیابی به قدرت به ایجاد تضاد کمک می کند. به منظور اجتناب از پیامدهای منفی که می تواند نشات گرفته از اختلاف نظرها باشد، اکثر روشهای حل تضاد، بر روی برخورد سریع و آشکار با اختلاف نظرها، تاکید می کنند. به طورکلی تضادلزوما مخرب و ویرانگر نیست و اگر دقیقا کنترل شود می تواند فواید زیادی برای تیم دربرداشته باشد.
تعریف
تعارض یا تضاد “Conflict” به فراگردی گفته میشود که شخص در آن به طور عمدی تلاش میکند تا مانع موفقیت فرد دیگر شود. اگر به تحولات دانش مدیریت پس از انقلاب صنعتی نگاهی اجمالی بیندازیم، میبینیم سه دیدگاه درباره تضاد وجود دارد:
دیدگاه اول، دیدگاه نظریهپردازان کلاسیک مدیریت است. طرفداران این دیدگاه معتقد بودند هر گونه تضادی بد است و باید از آن جلوگیری نمود. به عقیده این گروه، افراد ناآرامی که در داخل سازمان اندک هستند، تضاد ایجاد میکنند، بنابراین باید اخراج شوند. اینها برای جلوگیری از ایجاد تعارض بین مدیریت و کارکنان از سپر بلا استفاده میکردند؛ مثلاً آقای رئیس، شخصی را به سمت معاون اجرایی انتخاب میکرد و دستوراتی را که خوشایند کارکنان سازمان نبود، به وی میداد. هر وقت هم میزان نارضایتی از معاون اجرایی شدت مییافت، شخص دیگری را جایگزین او میکردند. این فرد را سپر بلای آقای رئیس میگفتند؛ چون معتقد بودند رئیس باید نزد کارکنان محبوب بماند؛ در عین حال، اینها تعارض را اجتناب ناپذیر میدانستند.
دیدگاه دوم، دیدگاه مکتب روابط انسانی است. طرفداران این نظریه، معتقد بودند تضاد اجتنابناپذیر است و نمیتوان از ایجاد آن جلوگیری کرد، اما میتوان آن را به حداقل رساند. این گروه علل مختلفی برای تضاد قائل بودندکه یکی از مهمترین علل را ساختار فیزیکی سازمان میدانستند.
سومین دیدگاه را تعامل گرایان مطرح کردند. تعامل گرایان تضاد را نه تنها مخرب نمیدانند، بلکه آن را مفید هم میدانند. این گروه معقتدند، تضاد در حد متوسط خوب و مقداری از آن برای عملکرد مؤثر ضروری است. تضاد را از جهات گوناگون طبقهبندی میکنند. تضاد بنیادی عدم توافق بنیادی درخصوص هدفهایی است که افراد دنبال میکنند. تضاد احساسی نیز بیشتر ناشی از مشکلات میان فردی است که در آن عواطف شدید مثل ترس، خشم، عدم اعتماد، نفرت و انزجار برانگیخته میشود. همچنین تضاد را به تضاد کارکردی و غیرکارکردی تقسیم میکنند. چهره کارکردی تضاد مفید است ولی تضاد غیر کارکردی خیر. تضادهایی که حامی هدفهای سازمانی باشد، مفید وکارکردی و تضادهایی که مانع دستیابی به اهداف سازمان باشد، غیر کارکردی ومضر است.
موضوع مهمی که باید به آن توجه داشت این است که اعضای تیم برای حل تضاد در بین خودشان دارای مهارتهای ویژه ای هستند. می دانیم که تضاد ازاختلاف نظرها ناشی می شود و زمانی که افراد در تیمهای کاری گردهم می آینداختلاف نظرهای آنها راجع به ارزشها، طرزفکرها، عوامل اجتماعی ، دستیابی به قدرت به ایجاد تضاد کمک می کند. غالبا معلوم کردن منبع تضاد مشکل است . تضاد می تواند ازمنابع متعددی در محدوده محیط تیم ناشی شود. معمولا این منابع به 3 دسته زیر تقسیم می شوند:
عوامل ارتباطی "COMMUNICATIONAL FACTORS
عوامل ساختاری "STRUCTURAL FACTORS"
عوامل شخصی "1989،VARNEY"
- موانع ارتباطی مهمترین عامل در بین عوامل فوق است و می تواند منبع عمده درک غلط و ایجاد اختلافات به شمار آید. موانع ارتباطی شامل موارد زیر است ; مهارتهای شنوایی ضعیف ، تسهیم ضعیف و ناکافی اطلاعات ، اختلاف نظر در برداشتها، ادراکات وتعبیرها، و نادیده گرفتن و یا بی توجهی به علائم غیرشفاهی "حرکات سر و دست ".
- عوامل ساختاری شامل اندازه سازمان ، نرخ جابجایی ، سطوح مشارکت ، سیستم های پاداش و سطوح وابستگی بین کارکنان است .
- عوامل شخصی شامل مواردی از قبیل عزت به نفس فرد، اهداف شخص ، ارزشها ونیازهاست .
برای برخورد موفقیت آمیز با امر تضاد مدیران و اعضای تیم باید به غیر قابل پیش بینی بودن آن و نیز تاثیر آن بر روی افراد و به طورکلی بر روی تیم پی ببرند.
اما فایده تضاد چیست؟
یکی از مزایای تضاد ایجاد انگیزه تغییر است. تضاد، منشأ تغییر و تحوّل میشود و خلاقیت و نوآوری را پرورش میدهد. فایده دیگر تضاد این است که هدفها و مسایل را روشن میکند. وقتی اختلاف نباشد، افراد درباره اهداف، زیاد بحث نمیکنند؛ ولی با وجود اختلاف، افراد مجبورند، اهداف را کاملاً شفاف و روشن سازند. از فواید دیگر تضاد این است که ارتباطات و انرژی درون هر واحد را تقویت میکند.
به هرحال تضاد در تیم های کاری لزوما مخرب و ویرانگر نیست به طوری که تضاد می تواند به نگرشها و ایده های جدید نسبت به فرایندهای سازمانی ، و نیز علاقه شدید به حل مسائل منجر گردد. به عبارتی تضاد می تواند امر مثبتی درنظر گرفته شود، که فرایند آشکار شدن مسائل مهم را تسهیل کرده و زمینه هایی را فراهم می سازد تا افراد مهارتهای ارتباطی و اجتماعی "بین فردی " خود را بهبود بخشند.
اما معایب تضاد چیست ؟
تضاد زمانی منفی است که در اثر گسترش آن ، افراد احساس شکست و ناکامی کنند وفضای پرخاشگری و ستیزه گری ناشی از بی اعتمادی و سوءظن بر سازمان و تیم سایه افکند. "BOWDITCH & BUONO".
نلسون 1995" - "NELSON ذکر می کند که تضاد منفی ناشی از برنامه ریزی ضعیف است و می تواند یک تیم را سریعا ویران کند. او فهرست زیر را به عنوان زمینه های "موضوعات " بالقوه ، که مسائل تضاد منفی عموما از آنها ناشی می شود معرفی می کند:
1 - رویه های اداری : اگر تیم فاقد رویه های اداری مدون برای آنچه که درحال انجام دادن است باشد اعضای آن قادر نخواهند بود با کارشان هماهنگ شوند.