پیش گفتار :
قبل از این که اقدام به نوشتن کتاب حاظر نمایم ، با توجه به این که آثار قدیمی به مرور زمان از بین رفته و یا تغییر می یابند و افراد آگاه سالخورده نیز یا فوت یا به فراموشی دچار می شوند ، بدین وسیله از مسئولین امر علی الخصوص مقامات میراث فرهنگی و ارشاد اسلامی تقاضا می شود پیش از این که این آثار به کلی از بین بروند ، لطف فرموده ، از آثار قدیمی و افراد آگاه تمامی استانهای کشور که هنوز اغلبشان در بعضی نقاط در قید حیات هستند، به طور جداگانه فیلم برداری نمایند تا آیندگان و علاقمندان ( به آثار باستانی ) با تماشای فیلم و شنیدن آهنگ و صدای آنها ، آگاهی لازم را از گذشته بدست آورند.
لازم به یاد آوری است که آداب و سنن مطروحه در این نوشته ها جنبه ملی و مردمی و منطقه ای داشته است ، هیچگونه ربطی به دین مبین اسلام ندارد .
و احیاناً عده ای آداب رسوم خود را در لفافه مذهب بیان داشته و به آن روح خرافه دمیده اند دور از حقیقت است.
چرا که ساحت مقدس تمام ادیان بویژه اسلام از چنان آداب و خرافاتی مبرا است .
مقدمه :
در این کتاب نامها و مطالبی مطرحند که در صد سال وجود داشته اند، و این نامها به تدریج به وضع فعلی نزدیک و پایان می یابد.
البته بخشی از مطالب و موضوعات یاد آوردی شده به کلی از بین رفته ، فقط نامی از آنها باقیمانده است ، برای این که علاقمندان آگاهی لازم را از گذشته مرند داشته باشند اقدام به جمع آوری این مطالب این مطالب نموده ام و چون مطالب به عروسی ها و بازیهای قدیمی قبلاً توسط نگارنده تحت عنوانهای :
1- شهرستان مرند و عروسیها قدیمی آن
2- بازیها و سرگرمیهای قدیمی مرند .
انتشار یافته اند ، لذا از ذکر دوباره آنها خودداری گردید .
توضیح اینکه مرند به تدریج از حالت آبادی کوچک به قصبه و شهر تبدیل شده و امکاناتی وجود آمده که بعضی از آنها نام برده می شود :
قبل از هر چیز وظیفه خود میدانم از زحمات آقایان ( باغچه بان ، میرزا آقا مکانات ، حاجی موسی خان هوجقانی و سایرین ) که در بو جود آمدن مدرسه در مرند پیشگام بوده و همت گماشته اند و همچنین از تمامی افرادی که با همت و تلاش خود در باسواد کردن و فراهم نمودن امکانات بهداشتی و رفاهی مردم این شهر کوشش نموده اند ، تشکر و قدردانی نمایم .
در آن زمان که مرند قصبه ای بیش نبود و حدود هشت هزار نفر جمعیت داشت ، بیشترآنها به دامداری و کشاورزی وعده کمی نیز با سرمایه جزئی که داشتند به تجارت و داد و ستد مشغول بودند.
از خیابان و مدرسه و دیگر امکانات رفاهی خبری نبود و کوچه ها و دربند های کم عرض که همه شان خاکی بودند با یکدیگر ارتباط داشتند .
همچنین امنیت کم بود عده ای یاغی و چپاولگربه آبادی ها هجوم برده و ثروت اهالی را ( اعم از پول نقد و دامها و غیره ) غارت می کردند .
درمرند نیز برای جلوگیری از تهاجم از دو قلعه موجود ، یکی در شرق ( قلعه یالدور) و دیگری در غرب مرند ( قلعه باروج ) استفاده می شد و علاوه بر این قلعه ها در نقاط مختلف چند برج دیده بانی ساخته بودند ، که به هنگام هجوم اشرار و دزدان توسط همین محلّه ها نیز به دفاع می پرداختند و مانع ورود مهاجمین به شهر می شدند.
مردم مرند وضع آرام و ساده ای داشتند و بسیار مهمان نواز بودند ، با این که از آب لوله کشی خبری نبود ، آب را توسط کوزه از چشمه ها و قناتها به زحمت تهیه کرده و به خانه می آوردند ، با این همه هرکس سعی می کرد هنگام صبح و عصر جلوی خانه خود و قسمتی از کوچه را آب پاشی کرده و جارو نماید .
از آنجایی که چشمه ها و قناتها نسبت به خانه ها دوربودند ، بعضی از نیکوکاران در خانه های خود آب انبار بزرگی ساخته و آب آنها را از چشمه ها تامین می کردند.
به این روش که شب هنگام چند نفر مامور رساندن آب از چشمه ها به آب انبارها می شدند و آب را از چند خانه عبور داده به مقصد ( آب انبار ) می رساندند ، ولی این آب چندان بهداشتی نبود ، زیرا در بعضی خانه ها که آب از آنها عبور می کرد گاهی صاحبخانه دست و صورت خود را در همان آب می شست ، درهر صورت وقتی آب انبار پر می شد مورد استفاده صاحبخانه و همسایگانش قرار می گرفت.
برای برداشت آب از انبار، زمین را در کنار آب انبارها به اندازه چند متر می کندند ، تا با انبار هم کف شود . رفت آمد به آب انبارها توسط چند پله بلند ممکن می شد در کف آب انبار حوض کوچکی ساخته بودند ، و برای شستن ظروف از آن استفاده می شد ، از آب انبارها که شیر آبی نیز به حوضچه آن گذاشته شده بود ، جهت برداشت آب خوردن استفاده می کردند .
هر صاحب انبار علاوه بر استفاده از شیر آب ، تلمبه ای نیز گذاشته بود که برای برداشت آب خوردن و پرکردن حوض از ان استفاده می کرد .
حمل آب علاوه بر کوزه ، توسط آفتابه مسی و حلبی و سطل دهان گشاد ( ودره ) یا وسایل مشابه دیگر انجام می گرفت یکی از وسایل، که تقریبا شکل آفتابه داشت و از سفال ساخته می شد ، بسیار سنگین بود و بی شباهت به کپسولهای گازامروزی نبود و مثل آنها وزن پر و خالیش یکسان بود ، این وسیله (( لوله هنگ)) (لوله هین ) نامیده می شد.
اکثر مردم ، بعضی از حیوانات را در خانه خود پرورش می دادند ، مرغ و خروس را در حیاط و کوچه به حال خود رها می کردند و مرغها عادت داشتند در عرض روز برای تخم گذاری و یا موقع غروب برای استراحت شبانه به لانه خود برگردند . گاو و گوسفند و الاغ نیز در طویله استراحت می کردند و هرکس اول صبح بز و گوسفند خود را از خانه بیرون برده و به چوپانی که درجایی از محله منتظر بود ، تحویل می داد و برمی گشت ، همین طور گاو و گوساله و الاغ و غیره را نیز صبح زود از طویله به نقطه دیگری که در محله تعیین کرده بودند ، می بردند و یکجا جمع می کردند و این جمع حیوانات را (ناخر) و مسئول جمع آوری حیوانات را ( ناخرچی ) می گفتند .
بدین ترتیب هرروز چوپان گوسفندان را و ناخرچی گاو والاغ را برای چرا به صحرا می برد و می چرانید و به هنگام غروب باز به قصبه و آبادی بر می گرداند .
وقتی حیوانات به آبادی باز می گشتند خانه خود را شناخته بودند و یک راست به طرف خانه خود می رفتند و با صداهای گوناگونشان صاحبانشان را از ورود خود آگاه می ساختند که ما برگشتیم ، در واقع می توان گفت آنها نیز از دیدن خانه خود خوشحال بودند ، این کار هرروز ادامه داشت ، تا این که فصل سرما و زمستان فرا می رسید ، مردم نیز در مقابل زحمات چوپان و ناخرچی هر ماه و یا هر سال مبلغی به عنوان حق الزحمه به او می پرداختند .
مردم برای بدست آوردن پول و ثروت در تلاش بودند و چون در مرند درآمد کم و بیکاری بسیاربود ، ناچارعده ای جهت کار به بعضی از شهرها و یا حتی کشورهای همجوار ایران می رفتند . این مسافرت توسط اسب والاغ و شتر و گاهی توسط گاری اسبی و ارابه گاو نری انجام می گرفت ، گاهی نیز با پای پیاده می رفتند که در این صورت سفر بسیار طولانی بود .بعضی از افراد برای تجارت راهی روسیه می شدند و این مسافرت گاهی به صورت دسته جمعی و کاروانی انجام می گرفت وبه هنگام بازگشت وسایلی خریداری کرده و با خود می آوردند که مشهورترین آنها سماور بود ، ضمناً این کار باعث شده بود که از کلمات روسی استفاده شود و بسیاری از اشیاء در مرند نیز با نام روسی آنها مشهور شده بود