یکی از ویژگیهای جهان آخرت تجسم اعمال است. تجسم اعمال یعنی اینکه هر یک ازالفاظ و سخنان و اعمال نیک و بد ما با اینکه در دنیا وابسته به ما بودند و در یک لحظه پدید آمدند و به ظاهر از بین رفتند به صورت وجودهای مستقلی در صحنه قیامت ظاهر شوند.
به عبارتی، کردار ما، چه خوب و چه بد، صورتی دنیوی دارد که ما آن را می بینیم وچهرهای اخروی، که اکنون در آن عمل نهفته است. در روز رستاخیز، عمل پس ازتحولاتی که در آن رخ میدهد شکل دنیوی خود را از دست میدهد و با چهره رستاخیزی جلوه می کند و باعث آرامش و راحتی صاحب خود یا آزار او می شود. ایمان به تجسم اعمال از نظر تربیتی اثر فوِق العاده ای در انسان می گذارد، به طوری که او را به نیکیها و اعمال صالح علاقه مند و از زشتیها بازمی دارد. اما اولین مطلب در این موضوع این است که صرف نظر از آیات و روایات و مدارک مهم اسلامی، که در اثبات تجسم اعمال وجود دارد، آیا اساساً چنین امری ممکن است و با موازین علمی منطبق است؟
برای روشن شدن پاسخ، به اختصار، چند مقدمه را مطرح می کنیم:
1) اعمال ما اشکال مختلفی از نیروست. سخنان ما نیروی صوتی است که ازنیروهای مکانیکی زبان و لب پدید می آید و از نیروی خاص مغزی مدد می گیرد. حرکات و افعال و کارهای ما نیز هر یک شکلهای دیگری از نیروی مکانیکی یا آمیخته ای ازنیروی مکانیکی و صوتی است.
2) سراسر جهان ترکیبی از مادّه و نیروست و تبدیل مادّه به نیرو از اصول مسلّم فیزیک است و اینکه مادّه و نیرو دو مظهر یک حقیقت اند. مادّه نیروی متراکم و فشرده است که در شرایط معینی به نیرو تبدیل می شود.
3) با توجه به رابطه تنگاتنگ مادّه و نیرو، هیچ مانعی بر سر راه تبدیل نیرو به مادّه وجود ندارد و تبدیل هر یک به دیگری کاملاً قابل درک و ممکن است.
4) بر طبق قانون بقای مادّه و نیرو، این دو هیچ گاه از میان نمیروند و همواره در این جهان باقی اند. نتیجه اینکه ماده و نیرو جلوه هایی از یک حقیقت اند و با توجه به اصل بقای نیرو ومادّه، هرگز مانعی نخواهد داشت که نیروهای پخش شده در این عالم بار دیگر به حالت متراکم درآیند و حالت جرمی و جسمی به خود بگیرند و به هنگام محاسبه اعمالْ هر کس همه اعمال خود را ببیند و اعمال همواره به همراه او باشد. این همان تجسم اعمال است.
صحرای محشر
در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا(ص) مرویست که وقتی معاذ از معنی این آیه پرسید (روز قیامت که صور دمیده می شود دسته دسته می آیید) یعنی چه؟ حضرت فرمود: ای معاذ مطلب بزرگی را پرسش نمودی.امت من در روز قیامت ده صنف هستند که البته خداوند این ده صنف را از مسلمین جدا گرداندو صورتشان را تغییر می دهد:
کسانی که به صورت میمون وارد محشر می شوند...آنها نمام هستند یعنی سخن چین و آن کسی که میان دو نفر را برهم میزند و سخنان آنها را به یکدیگر می رساند.
آنکه به شکل خوک وارد محشر می شود... خورنده حرام است کسی که در کسبش کم فروشی کرده،غش در معامله کرده،مال مردم را خورده است.
گروهی را سرنگون و وارونه به محشر آورند و همان گونه به عذاب می برند... آنها کسانی هستند که ربا خواری می کنند.
گرئهی زبانشان را می جوند و از دهانشان چرک بیرون می آید...آنها عالمان بی عملند. هر عالمی که کردارش غیر از گفتارش باشد...موعظه خوب می کند اما در عمل به گل فرو رفته دیگران از سخنانش بهره برده اند اما خود بد بختش بی عمل بوده اینست که زبانش را می جود و حسرت می خورد.
عده ای دست و پا بریده وارد محشر می شوند...آزار رساننده به همسایه اینگونه است.
بعضی کور هستند...که حاکم جور و ناحق است که حکم به ناحق کرده است.
گروهی گنگ و کر هستند...آنها خود پسندانند، یعنی عجب دارند.
عده ای را به شاخه آتش می بندند...کسانی هستند که در دنیا نمامی و سعایت سلاطین را می کردند و موجب آزار مردم و اسباب زحمت آنها را فراهم می کردند.
بعضی به گونه ای در محشر حاضر می شوند که از مردار هم گندترند...آنها کسانی هستند که از شهوات و لذات حرام بر خوردار بوده اند.و حق واجب الهی را که در مال آنها بود نمی دادند.
گروهی جبه هایی از قطران بر آنها پوشانده اند که چسبیده باشد به پوستهایشان...اینان تکبرکنندگان و فخر و نازکنندگانند.
و حدیث دیگر از رسول خدا(ص) روایت است که کسانیکه دو میخ از آتش در چشمان آنهاست کسانی هستند که چشم خود را از حرام پر کرده اند.
و دیگر روایتیست از پیامبر اکرم که می فرمایند:مردم در قیامت سه جور وارد محشر می شوندبعضی سواره و بعضی پیاده و بعضی با صورتها حرکت می کنند. گفتند یا رسول الله (ص) چگونه با سر حرکت می توان کرد؟ فرمودند:همان خداییکه آنها را در دنیا بر پاهایشان حرکت میداد قادر است که با سرهایشان حرکت دهد آنها را.
چگونگى پاداش و کیفر اعمال
دانشمندان در پاداش و کیفر اعمال عقاید گوناگونى دارند: گروهى از آنها معتقدند که جزاى اعمال، مانند پاداش و کیفرهاى این جهان روى قرار داد است؛ یعنى چنان که در این جهان براى هر بزهى، کیفرى از طرف قانون گذاران تعیین شده است و کیفر سارق روى قرار و تقنین، غیر از کیفر قاتل است، هم چنین خداوند بزرگ براى هر عملى، کیفر و یا پاداش خاصى معین نموده است و هر کسى طبق مقررات الهى به سزاى اعمال خود مى رسد و هرگونه پاداش و کیفر، مخلوق خداوند است و کوچک ترین ربطى به شخص خوش کردار و یا بدکردار ندارد، و خداوند، در اختیار آن شخص مى گذارد و این نظریه، همان نظریه اجر و مزد و کیفرهاى مقرراتى است.
دسته دیگر معتقد است تمام کیفرها و پاداش ها مخلوق نفس و روح انسانى است، که نفس انسان بى اختیار در آن جهان آن ها را خلق مى کند. اینان مى گویند کردار نیک و بد در این جهان در نفس انسانى ملکات خوب و بد ایجاد مى نماید و این ملکات خمیره انسان و جزء ذات او محسوب مى شود و هر ملکه اى، مناسب خویش به صورت هایى از نعمت و نقمت مى آفریند هم چنان که انسان در این جهان، مناسب ملکات و روحیات خویش، یک سلسله افکار و معانى را در ذهن خویش ترسیم مى نماید، اشخاص خوش باطن در این جهان با یک سلسله از افکار و تصورات نیک، سروکار دارند و افراد ناپاک در خواب و بیدارى، خواه ناخواه با افکار باطل و تصورات بد، خویش را مشغول مى سازند.
این افکار بد و یا خوب، محصول و معلول ملکاتى است که در این جهان کسب کرده است و این ملکات در روز جزا، خهق نعمت ها و نقمت ها و شکنجه ها و دردها و روح و ریحان است و بى اختیار این حقایق را به وجود خواهد آورد.
نظریه تجسم اعمال
گروهى از دانشمندان بزرگ اسلام راه دیگرى انتخاب نموده و شواهد زیادى از آیات و احادیث براى آن آورده اند و اجمال آن این است:.
تمام پاداش ها و کیفرها، نعمت ها و نقمت ها، فرح و سرور، درد و شکنجه، حقایق اعمال دنیوى ماست؛ هر کردارى از ما - خواه خوب و خواه بد - یک صورت دنیوى دارد که ما آن را مشاهده مى نماییم و یک صورت اخروى دارد که هم اکنون در دل آن عمل نهفته است و روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتى که در آن رخ مى دهد شکل کنونى و دنیوى خود را از دست داده و با واقعیت اخروى و روز باز پسین خود جلوه مى کند و باعث لذت و فرح عامل و یا آزار او مى گردد.
آنان معتقدند که اعمال نیک این زندگى در روز رستاخیز تغییر شکل داده و در صورت باغ و راغ و چمن و سوسن و حوریان زیبا اندام و کاخ هاى مجلل در خواهد آمد. چنان که اعمال بد، قیافه دنیوى خود را دگرگون کرده و به صورت آتش و زنجیر و انواع عذاب جلوه خواهد نمود و جزاى اعمال هر انسانى عین اعمال او خواهد بود و در این جمله ذره اى مجاز نیست و چیزى در محکمه عدل خداوند بهتر از این نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگردانند.(2).